نویسنده شدن در زنگهای انشا
نشست «عصر تجربه»، این بار با حضور فرهاد حسنزاده، نویسنده و شاعر و احسان عباسلو در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد.
حسنزاده در این نشست با اشاره به وضعیت فعلی كار و شغل در جامعه گفت: در جامعه فعلی، آدمها از كاری كه انجام میدهند، راضی نیستند. برای مثال فردی كه مهندسی شیمی خوانده، راننده آژانس شده است. به این ترتیب سرجایش نیست اما من نویسندگی را دوست دارم. البته این عالی و ایدهآل نیست. من هنوز مستاجرم اما از نویسندگی لذت میبرم و نوشتن بالاترین لذت برای من است.
نویسنده كتاب «هستی» ادامه داد: من پنجمین فرزند از خانوادهای هفت نفره بودم كه البته هیچكدام اهل مطالعه نبودند. من در زنگهای انشا مدرسه خودم را پیدا كردم. در این ساعتها با نگاه متفاوت به سوژههای تكراری، میتوانستم انشاهایی متفاوت از دیگران بنویسم. در سال 1355 عضو كانون پرورش فكری كودكان و نوجوان شدم و به دلیل كتابهایی كه در كانون وجود داشت، دری به رویم گشوده شد.
حسنزاده افزود: نخستین چیزهایی كه نوشتم، نمایشنامهای به نام «نفرین آهو» بود كه یك هفته در سطح شهر اجرا شد كه البته انگیزههای بسیاری به من داد. پس از آن شعر و داستان مینوشتم. در سال 1350 با شروع جنگ، مهاجرت و كار برای كسب درآمد، از این محیط دور شدم و این دوری تا سال 1368 و به دنیا آمدن نخستین فرزندم ادامه داشت اما به دلیل این كه شبها برای فرزندم داستان تعریف میكردم، دوباره به این محیط بازگشتم. در سال 1370 نخستین كتابم با نام «روباه و زنبور» منتشر شد.
این نویسنده كودك و نوجوان ادامه داد: در طول سالهایی كه مینوشتم همیشه سعی داشتم هیچ وقت كاری را انجام ندهم كه دیگران كرده باشند. همواره در تلاش بودم هر قدمی كه برمیدارم نسبت به قدم پیشین متفاوتتر باشد. برای مثال كتاب «لنگه كفش بنفش»، داستان لنگه كفشی است كه جفت خودش را گم كرده و دنبال آن میگردد تا آن را پیدا كند. این داستان از موضوعی تكراری برخوردار است، اما با دیدی تازه میتوان داستانی متفاوت را برای كودكان به وجود آورد. من این داستان را با چهار پایان نوشتم تا اگر مخاطب به نهایت دیگری در داستان علاقه داشت، در ادامه داستان پایان خود را بنویسد.
نویسنده كتاب «حیاط خلوت» اظهار كرد: همه فكر میكنیم نویسنده خداوند مطلق اثر و كتابش است؛ در حالی كه این طور نیست. نویسنده راوی یك داستان در كتابش است و میتواند مخاطبان را در اثرش شركت دهد. شنیدم در آرژانتین كتابهایی وجود دارد كه نوشتههایش پس از 6 ماه ناپدید میشود، با این كار خواننده در اثر مشاركت میكند.
این نویسنده درباره بومینویسی گفت: من در آبادان متولد شدم كه فضا و حال و هوای خودش را دارد. در آبادان گرمای هوا، گویش، نوع شكلگیری شهر آبادان و حضور انگلیسیها در آنجا باعث شده ادبیات خاصی مرسوم شود. البته ادبیات غالب آن، ادبیات بوشهر و مردم بندرعباس بوده است. من در كتاب «هستی» كه البته توانسته ارتباط خوبی با مخاطب برقرار كند، از لهجهای قابل فهم استفاده كردم كه نیازی به پانویس و زیرنویس نداشته باشد؛ مگر به ندرت، ولی طوری نوشته شده كه در جملههای بعد و قبل مفهوم كلمه به مخاطب رسانده شود.
نویسنده كتاب «عقربهای کشتی بمبک» افزود: در بومینویسی باید توجه داشت كه سوژه داستان، به شما اجازه میدهد كه داستان در چه مكانی میتواند رخ دهد. گاهی داستان میتواند در هر جای ایران و حتی تهران رخ دهد، اما گاهی سوژهها تنها برای همان مكان خاص است. برای مثال راه رفتن روی لوله نفت فقط ممکن است در فضای آبادان رخ میدهد.
حسنزاده ادامه داد: تجربه ثابت كرده برای اینكه نویسندهای بتواند به درستی فضای یك اثر بومی را دربیاورد، باید حداقل یك سال در آن فضا زندگی كند. البته میتوان نامها و فضاهای مورد نیاز را جست و جو كرد، ولی عمدتا كارهایی این چنینی نچسب از آب درمیآید.
این نویسنده درباره شخصیتپردازی در داستان توضیح داد: از نویسندهای خواندم كه داستان مثل كوه یخی است كه یك هشتم آن روی آب و بقیه آن زیر آب است. من در داستانی 50 شخصیت داشتم كه برای آنكه بتوانم شخصیتپردازی درستی از آنها ارایه دهم، برایشان، شناسنامهای را با نام، نام پدر، خصوصیات اخلاقی، علاقمندیها و تكه كلامها نوشتم. حتی در این شناسنامهها چیزهایی آمد كه در رمان استفاده نمیشد اما برای من مهم بود تا هر بار كه میخواهم از شخصیتی بنویسم به آن رجوع كنم.
حسنزاده ادامه داد: تجربیاتم را مدیون سختیهای جنگ هستم كه در رشد و بلوغ من نقش داشت. من پس از مهاجرت به كارهای مختلفی مثل بستنیفروشی، سنبوسهفروشی و كار در كارخانه بافندگی پرداختم كه هر كدام سختیها و مسایلی با خود به همراه داشت كه داستانی را در ذهن من شكل میدهد. داستان از جایی به وجود میآید كه وضعیت عدم تعادل در زندگی پدید میآید. جنگ هم به همین شكل بود و برای هر آدمی كه در فضای جنگ حضور داشت، حداقل یك داستان وجود دارد.
این نویسنده درباره مسایلی كه در كار كودك وجود دارد، گفت: یكی از سختیهای كار كودك و نوجوان این است كه باید از خودت جدا شوی و به آن برسی. برای آنكه كاری برای كودكان نوشته شود، باید نویسنده، از موقعیت خود به موقعیت كودك جا عوض كند. من در نوشتن كتابهایم سعی میكنم به دنیای كودكان و نوجوانان نزدیكتر شوم. البته باید توجه داشت كه كودكان زبان خودشان را دارند. بخشی از این زبان درست نیست و برای زبان فارسی خطرناك است، اما باید برای نزدیك شدن به آنان از این زبان نیز استفاده كرد.
فرهاد حسنزاده متولد بیستم فروردین 1341 در آبادان است. او از نویسندگانی است که در تمامی حوزههای ادبی از داستان کودکان، نوجوانان تا رمان برای بزرگسالان کتاب نوشته است.
حسنزاده نوشتن را از دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان آغاز کرد. جنگ ایران و عراق و مهاجرت از آبادان باعث شد مدتی از نوشتن باز بماند، اما در سال1370 نخستین کتابش به نام ماجرای «روباه و زنبور» در شیراز چاپ شد و از آن پس به شکل حرفهای قدم به دنیای نویسندگی در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان گذاشت.
از حسنزاده تاکنون بیش از 60 اثر چاپ شدهاست. برخی از آثار او به زبانهای انگلیسی، مالایی و چینی ترجمه و انتشار یافته است.
همچنین بر اساس بعضی از کتابهای او فیلم، انیمیشن و e-book تهیه شدهاست. «هستی»، «روزنامهی سقفی همشاگردی» و «پری نازه دست درازه» برخی از آثار این نویسنده هستند.
بخش ادبیات تبیان
منبع: ایبنا