تبیان، دستیار زندگی
اندكی بعد استاد تشریف آورد با شادی و بهجت تمام به اطراف نگریست ولی یكباره آثار اندوه در چهره اش آشكار شد. سپس فرمود: امروز درس نیست ، بروید!...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

محمدباقر وحید بهبهانی(٣)

محمدباقر وحید بهبهانی(3)
اندكی بعد استاد تشریف آورد با شادی و بهجت تمام به اطراف نگریست ولی یكباره آثار اندوه در چهره اش آشكار شد. سپس فرمود: امروز درس نیست ، بروید!...

میراث ماندگار

استاد یگانه كربلا پس از سالها تدریس و پژوهش و نگارش به سالهای كهولت گام نهاد. ثمره روزگار دراز دانش اندوزی و نورافشانی آن مرجع گران پایه شاگردان بزرگی چون : علامه بحرالعلوم ، میرزا محمد مهدی شهرستانی ، سید علی طباطبایی ، شیخ جعفر كاشف الغطا، میرزای قمی سید محسن اعربی ، ملا مهدی نراقی ، حاج محمدابراهیم كلباسی ، سید محمد باقر شفتی و بسیاری دیگر بودند كه همگی در شمار اختران همیشه فروزان آسمان فقه شیعه جای گرفتند.

در كنار این كهكشان بزرگ فرزانگان ، گنجینه ای سرشار از پژوهش و نوآوری را باید از دیگر دستاوردهای آن دانشور نستوه دانست گنجینه ای با بیش از هفتاد عنوان كتاب و رساله كه اشاره ای گذرا به نام تعدادی از آنها می تواند سودمند باشد:

1. شرح مفاتیح الفقه ملا محسن فیض كاشانی در 8 جلد

2. فوائد حائریه

3. حاشیه بر مدارك

4. رساله الاجتهاد و الاخبار

5. رساله ای در جبر و اخبار

6. فوائد الرجالیه

7. تعلیقات بر رجال میرزا محمد استر آبادی

8. حاشیه بر مسالك

9. رساله ای در حجیت استصحاب و انواع آن

10. رساله ای در اصل برائت .

درس یقین

آن فقیه وارسته در روزگار كهنسالی درس حوزه كربلا را به سید علی طباطبایی و دیگر شاگردانش وانهاد. سید مهدی بحرالعلوم را برای اداره حوزه نجف به تدریس شرح لمعه بسنده كرد.

البته درس استاد با همه دروس دیگر تفاوتی آشكار داشت . محفل او پیش از آنكه جایگاه دانش اندوزی باشد. مجلس معنویت و عرفان بود. دانشجوی شرح لمعه وی با نگاه در چهره ملكوتی آن عارف پاكدل و گوش سپردن به كلام نورانی اش درس یقین می آموخت و با راههای روشن كمال آشنا می شد.

دانشور پرهیزگار حضرت سید زین العابدین لاهیجی از آن درس خاطره ای ارزنده باز گفته است :

ما در عتبات عالیات تحصیل علم می كردیم . آقا به سبب كهنسالی ضعیف شده ، تدریس را ترك كرده بود و تنها شرح لمعه ای می گفت . ما چند نفر بودیم كه به خاطر تبرك و تیمن به درس آن بزرگمرد می شتافتیم .

روزی دیر از خواب برخاستم ، نماز صبح قضا شده ، وقت درس آقا نیز رسیده بود. با خود گفتم : اول در درس حضور می یابم و بعد به گرمابه رفته و غسل می كنم .

پس به درس رفتم . هنوز نیامده بود. اندكی بعد استاد تشریف آورد با شادی و بهجت تمام به اطراف نگریست ولی یكباره آثار اندوه در چهره اش آشكار شد. سپس فرمود: امروز درس نیست ، بروید!

شاگردان برخاستند و رفتند، چون خواستم برخیزم به من فرمود: بنشین !

من نشستم ، چون مجلس خلوت شد آقا فرمود: زیر بساطی كه بر آن نشسته ای اندكی پول هست ، آن را بردار، برو غسل كن و از این پس با بدن ناپاك در چنین محفلی حاضر مشو.

من شگفت زده پول را گرفتم و به حمام رفتم .

عروج

عمر پربار استاد یگانه حوزه های علمیه شیعه از نود سال فراتر رفت . سرانجام شوال رسید و همراه آن فرشتگان ویژه برای استقبال از روان آسمانی وحید دوران به كربلا گام نهادند و در انتظار عروج آن ستاره خاك نشین به لحظه شماری پرداختند. ولی انتظار آنها دیری نپایید. سرانجام بیماری بر پیكر استاد چیره شد، ناتوانی اش فزونی یافت و در روزی كه شیون مومنان همه شهر را پر كرده بود و آثار اندوه در همه چیز آشكار بود، روان آسمانی اش سمت ابدیت پر كشید و با انبوه فرشتگانی كه به استقبالش ‍ شتافته بودند رهسپار دیار جاودانگی شد، 1205 ق را برای دین باوران سالی تلخ و دشوار ساخت .

مومنان از هر سو پیرامون خانه آفتاب بی غروب سپاهان گرد آمدند، پیكر پاكش را تا حریم مقدس سالار آزادگان همراهی كردند و در رواق شرقی آن آستان نورنشان ، كنار آرامگاه شهیدان به خاك سپردند.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان