تبیان، دستیار زندگی
برای یک فیلم ساز آموختن زبان تصویر از هر مولفه ی دیگری مهم تراست . زبان تصویر نوعی برگردان داستانی تخیل است . تخیلی که زبان منتقل کننده ی مفهوم به استنباط مخاطب تعبیر می شود .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشق‌های یک فیلم ساز


برای یک فیلم ساز آموختن زبان تصویر از هر مولفه ی دیگری مهم تراست . زبان تصویر نوعی برگردان داستانی تخیل است . تخیلی که زبان منتقل کننده ی مفهوم به استنباط مخاطب تعبیر می شود .

فیلم

برای بسیاری از کسانی که به فیلم سازی علاقه مند می شوند، حسّی که در موقع دیدن یک فیلم خوب ایجاد می شود دلیل غالب است. حسّی که شاید به هیجان همزادپندارانه با داستان و آدمی های آن تعبیر شود. اما این نمی تواند معیار درستی از آینده ی فیلم سازی یک نفر باشد .

برای یک فیلم ساز، حتی قصه پردازی هم ملاک و معیار اولیه نیست، به عبارت دیگر  ذوق قصه پردازانه  کسی را تبدیل به یک فیلم ساز نمی کند. دنیای سینما و جهان داستان دچار خلطی شده است که به شائبه ی لزوم داستان گویی برای یک فیلم ساز دامن می زند.

شاید این غلط مصطلح به این جهت باب شده و جا افتاده است که آدمی های امروز با جهان داستان به طریق سینما و تلویزیون آشنا می شوند.

کودکی های بزرگان تاریخ سینما با داستان و البته تا حدودی با تئاتر آغاز شده است.اما نمی توانیم حکم قطعی با گستره ای عمومی برای کودکان این سی سال اخیر در جهان صادر کنیم که از چه زمانی فیلم ها و سریال ها را به خاطر می سپارند. تقریباً آدمی های این سی سال اخیر دنیا با تلویزیون و فیلم و سریال چشم باز می کنند و از ابتدای تولد و پا گرفتن  تلویزیون های خانه هایشان مدام روشن است. به این استناد ، فیلم سازان نسل بعد ریشه های داستانی وجود تخیل گرایشان با مثلاً انسانی که پنجاه سال یا پیشتر از پنجاه سال قبل به دنیا آمده است تفاوت بنیادین دارد.

دکوپاژ یکی از اصلی ترین وظایف یک کارگردان سینماست و درواقع اولین قدم یک کارگردان در مسیر انتقال زبان داستان به زبان تصویر است. اگر کسی که می خواهد فیلم ساز شود نتواند یک داستان اصیل را به زبان تصویر برگرداند، در آینده در تشخیص فیلم نامه های درست نیز دچار سردرگمی خواهد شد

اما آن چه بهانه این چند سطر است، تنها به فضای تداخلی داستان و سینما برنمی گردد. غرض نگارنده از مطرح کردن این نکته، تأثیری آموزشی است که مسیر فیلم سازی را به اشتباه ترسیم می کند. نیازی نیست که یک فیلم ساز ذاتاً قصه گوی خوبی هم باشد. بسیاری از فیلم سازان مشهور تاریخ سینما خود فیلم نامه نویس نبوده اند، بلکه این توانایی را داشته اند که داستان بخوانند و با توجه به یکی از مراتب ذهن، آن داستان را تصویری کنند. قطعاً یکی از مهم ترین مشق های فیلم سازی همین است که یک نفر بتواند داستانی را که می شنود و یا می خواند و یا اتفاقی را که در پیرامونش رخ می دهد به زبان تصویر برگرداند. هنر قصه پردازی شاید در تکمیل لوح افتخارات یک کارگردان مۆثر باشد، اما الزاماً کمکی به قریحه ی فیلم سازی اش نمی کند.

اتفاقاً آن چه باید در یک کلاس پیشرفته ی فیلم سازی آموزش داده شود، همین ترجمان داستان یا واقعه به زبان تصویر است.

برای درک این مفهوم باید به قابلیت های زبان تصویر و کاربردهای امروزی آن بیشتر بیاندیشیم.

زبان تصویر در انواع برنامه های تلویزیونی، فیلم های داستانی، سریال ها و فیلم های مستند کاربرد دارد و اشتباه گرفتن فرم گزینش شده در هر کدام از این موارد، می تواند باعث دلزدگی تماشاچی شود.

در بخش های مختلف خبری از تصاویر خبری و گزارشی استفاده می شود، بدون آن که سازندگان این بخش ها سودای فیلم سازی داشته باشند.

درست است که انگار هر آن چه که به زبان تصویر مربوط می شود باید که ریشه های داستانی و دراماتیک داشته باشد، اما قید کفایت کننده به داستان گویی در اصالت مفهوم نیست. درک داستانی و انطباق فرم و محتوا برای زبان تصویر از خلاقیت قصه پردازانه مهم تر است.

برای فیلم ساز شدن نیاز نیست که خود فیلم ساز قصه گویی بلد باشد، باید دید که چقدر تخیل داستان خواندن دارد.

معمولاً یکی از مشق های پیشرفته ی فیلم سازی در همین ترجمان یا برگرداندن یک داستان به زبان تصویر است. هنرآموز سینما داستان های مشهور و معیار را می خواند و بدون در نظر گرفتن زبان سینمایی که به خوردش داده اند همان چیزی که با خواندن داستان در تخیلش شکل گرفته را به صورت تصویرهای داستانی روی کاغذ پیاده می کند.

این کار قطعاً با تصویرگری کتاب های کمیک استریپ فرق می کند.

دکوپاژ یکی از اصلی ترین وظایف یک کارگردان سینماست و درواقع اولین قدم یک کارگردان در مسیر انتقال زبان داستان به زبان تصویر است.  اگر کسی که می خواهد فیلم ساز شود نتواند یک داستان اصیل را به زبان تصویر برگرداند، در آینده در تشخیص فیلم نامه های درست نیز دچار سردرگمی خواهد شد.

بیگانگی یک کارگردان با داستان و تخیل باعث می شود که حفره های یک فیلم نامه مغفول بماند و در شرایط وضعی یک فیلم  ، یکپارچگی و مفهوم شناسی دچار گسست و افتراق شود . تخیل یک کارگردان یعنی دیدن پیش از موعد فیلمی که هنوز ساخته نشده است ، با تمام جزئیات و طراحی ها . یک کارگردان به این تخیل برای دکوپاژ بیشتر نیازمند است تا انتخاب عوامل و هدایتشان .

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان