نه دلباخته شویم و نه رها کنیم!
اسلام در نگاه به انسان به عنوان یك فرد، توصیه میكنند زهد بورزد. زهد یعنى دلباخته و دلبستهى دنیا نشود؛ اما در عین اینكه توصیه به زهد میكنند، قطع رابطهى با دنیا و كنار گذاشتن دنیا را ممنوع میشمارند.
سوره مباركه أعراف آیه 32
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (اعراف ، 32)
[اى پیامبر] بگو: «زیورهایى را كه خدا براى بندگانش پدید آورده، و [نیز] روزیهاى پاكیزه را چه كسى حرام گردانیده؟» بگو: «این [نعمتها] در زندگى دنیا براى كسانى است كه ایمان آوردهاند و روز قیامت [نیز] خاصّ آنان مىباشد.» این گونه آیات [خود] را براى گروهى كه مىدانند به روشنى بیان مىكنیم.
فرق عمده پیشرفت اسلامی و غربی
اسلام انسان را یك موجود دوساحتى میداند؛ داراى دنیا و آخرت؛ این پایهى همهى مطالبى است كه در باب پیشرفت باید در نظر گرفته بشود؛ شاخص عمده این .
اگر یك تمدنى، یك فرهنگى و یك آئینى، انسان را تك ساحتى دانست و خوشبختى انسان را فقط در زندگى مادىِ دنیائى به حساب آورد، طبعاً پیشرفت در منطق او، با پیشرفت در منطق اسلام - كه انسان را دو ساحتى میداند - به كلى متفاوت خواهد بود.
كشور ما و جامعهى اسلامى آن وقتى پیشرفته است كه نه فقط دنیاى مردم را آباد كند، بلكه آخرت مردم را هم آباد كند. پیغمبران این را میخواهند: دنیا و آخرت. نه دنیاى انسان باید مغفول عنه واقع بشود به توهم دنبال گیرى از آخرت، نه آخرت باید مغفول عنه واقع بشود به خاطر دنبال گیرى از دنیا. این بسیار نكتهى مهمى است. اساس، این است و آن پیشرفتى كه در جامعهى اسلامى مورد نظر است، این چنین پیشرفتى است.
چند جور انحراف ممكن است در اینجا بوجود بیاید:
یكى این است كه كسانى دنیا را اصل بدانند و از آخرت فراموش كنند؛ یعنى همهى تلاش جامعه و برنامهریزان و سیاستگذاران و حكومت، براى این باشد كه زندگى مردم را از لحاظ دنیائى آباد كنند: مردم پول داشته باشند، ثروت داشته باشند، راحت باشند، مشكل مسكن نداشته باشند، مشكل ازدواج نداشته باشند، مشكل بیكارى نداشته باشند؛ فقط همین! اما از لحاظ معنوى در چه وضعى باشند، مطلقاً مورد توجه قرار نگیرد. این یك انحراف است.
یك انحراف دیگر این است كه از دنیا غفلت كنند؛ از دنیا غفلت كردن یعنى از مواهب حیات و مواهب زندگى غفلت كردن و به آن بىاعتنائى كردن؛ این هم یك انحراف دیگر است.
مثل بسیارى از گرفتارىهائى كه در مجموعهى دینداران در گذشته اتفاق افتاده: اقبال به مسائل اخروى و دینى، و بىتوجهى به مواهب عالم حیات و استعدادهائى كه خداى متعال در این عالم قرار داده است؛ این هم یكى از انحرافهاست. «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا »؛ (1) اوست كه شما را از این زمین آفریده (جدّ و جدّه اوّلتان را بلاواسطه و نسل آنها را باواسطه از خاك خلق نموده) و شما را در آن زندگانى داده و آباد كردن آن را از شما خواسته .آبادى یعنى چه؟
یعنى استعدادهاى بىپایانى كه در عالم ماده وجود دارد را یكى یكى كشف كردن، آنها را در معرض استفادهى انسان قرار دادن و انسان را به این وسیله به جلو بردن. این مسئلهى علم و تولید علم و این مسائلى كه گفته می شود ، ناظر به این است.
یك انحراف دیگر هم این است كه انسان در زندگى شخصى خود، مواهب حیات و نیازهاى مادى را دست كم بگیرد و مورد بىاعتنائى قرار بدهد؛ این هم در اسلام گفته نشده، خواسته نشده؛ بلكه عكسش خواسته شده: «لیس منّا من ترك اخرته لدنیاه و لا من ترك دنیاه لاخرته». (2)
اگر آخرت را به خاطر دنیا ترك كردید در این امتحان مردودید؛ اگر دنیا را هم به خاطر آخرت ترك كردید در این امتحان مردوید. (3)
دلباخته نباید شد، رها هم نباید كرد!
اسلام در نگاه به انسان به عنوان یك فرد، توصیه میكنند زهد بورزد. زهد یعنى دلباخته و دلبستهى دنیا نشود؛ اما در عین اینكه توصیه به زهد میكنند، قطع رابطهى با دنیا و كنار گذاشتن دنیا را ممنوع میشمارند.
دنیا چیست؟
دنیا همین طبیعت، همین بدن ما، زندگى ما، جامعهى ما، سیاست ما، اقتصاد ما، روابط اجتماعى ما، فرزند ما، ثروت ما، خانهى ماست. دلبستگى به این دنیا، دلباخته شدن به این نمونهها، در این خطاب فردى، كار مذمومى است. دلباخته نباید شد. این دلباخته نشدن، دلبسته نشدن، اسمش زهد است؛ اما اینها را رها هم نباید كرد. كسى از متاع دنیا، زینت دنیا، از نعمت هاى الهى در دنیا رو برگرداند، این هم ممنوع است. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ » (4)
كسى حق ندارد كه از دنیا اعراض كند. اینها جزو مسلّمات و معارف روشن دین است . این، نگاه فردى است. در این نگاه به فردِ انسان، اسلام استفادهى از لذائذ زندگى و لذائذ حیات را براى او مباح میكنند؛ اما در كنار او یك لذت بالاتر را كه لذت اُنس با خدا و لذت ذكر خداست، آن را هم به او یاد مىدهند. انسان در یك چنین راهى به عنوان انسانِ اندیشمند و داراى اختیار، باید انتخاب كند و در این صراط حركت كند و برود. (5)
امیرالمۆمنین به كسى برخورد كرد كه زن و زندگى و خانه و همه چیز را كنار گذاشته بود و به عبادت پرداخته بود؛ فرمود: «یا عدّى نفسه»، (6) اى دشمن كوچك خویشتن! با خودت دارى دشمنى میكنى؛ خدا این را از تو نخواسته. (...)
بنابراین تعادل دنیا و آخرت و نگاه به دنیا و آخرت - هم در برنامهریزى، هم در عمل شخصى و هم در ادارهى كشور - لازم است. این یك شاخص عمدهى پیشرفت است. (6)
پینوشت ها:
1) هود: 61
2) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص 156. «وَ قَالَ ع لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ» امام صادق علیه السلام فرمودند: كسی كه دنیایش را به خاطر آخرتش و [یا كسی كه] آخرتش را برای دنیایش رها كند از ما نیست.
3) بیانات در دیدار استادان و دانشجویان كردستان 1388/02/27
4) أعراف: 32
5) بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد 1386/02/25
6) نهجالبلاغه: خطبه 209
بخش قرآن تبیان
منبع: بیانات آیت الله خامنه ای در تفسیر سور قرآن