تبیان، دستیار زندگی
روز به روز ازدواج های ناشاد و ناموفق بیشتری به طلاق ختم می شوند. متاسفانه قسمت عمده این افزایش در طی یک دهه اخیر بوده است. حدس و گمان هایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارد.....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : نسرین صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جریان زندگی بعد از جدایی!!


روز به روز ازدواج های ناشاد و ناموفق بیشتری به طلاق ختم می شوند. متاسفانه قسمت عمده این افزایش در طی یک دهه اخیر بوده است. حدس و گمان هایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارد.......


طلاق، جدایی

روز به روز ازدواج های ناشاد و ناموفق بیشتری به طلاق ختم می شوند. متاسفانه قسمت عمده این افزایش در طی یک دهه اخیر بوده است. حدس و گمان هایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارد که عبارتند از : افت اخلاقی، خودخواهی فزاینده نسل "من"، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق.

با این حال، علت هر چه باشد، معلول، اشخاصی هستند که با این معضل خانمان سوز، دست و پنجه نرم می کنند و گاها از فرط استیصال متحمل مصائب بیشمار جسمی و روانی و اجتماعی می شوند.

بی گمان همگی اذعان به این مطلب داریم که خواه یا ناخواه، درست یا غلط  برخی ازازدواج ها را مفری از طلاق نیست!

و لاجرم، طلاق حقیقت کتمان ناپذیر زندگی عاطفی برخی از افراد می شود که به احتمال بسیار می تواند دیگر ابعاد زندگی آنان را نیز تحت الشعاع قرار دهد!

اما باز به یقین می دانیم پیشگیری بهتر از درمان است؛ اما اگر بیماری حاصل شد چه باید کرد؟

در این یادداشت سعی شده است مختصر کلامی با بیماران این بلا داشته باشیم و مرهمی را از روی تخصص بر التیام زخم آنان بپیچیم تا دشواری گذران دوران نقاهت را به حداقل برسانیم.

اثرات طلاق را بشناسید!

پس از طلاق، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. از آنجایی که آدمیان غالبا خود را بر حسب روابط شان با دیگران توصیف می کنند، طلاق می تواند آنها را وادارد تا در پی پاسخ های جدیدی برای سوال"من کیستم؟" باشند. همچنین، در اغلب اوقات طلاق به دنبال یک دوره تعارض که مشخصه آن حمله های شخصی است، رخ می دهد. سرانجام این که، بسیاری از افرادی که متارکه کرده اند خود را شخصی را نابسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد می دانند.

برای کنار آمدن با طلاق، کمک های بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی( روان شناسان و مشاوران) و گروه های خودیاری متشکل از افراد مطلقه ، بسیار حائز اهمیت است

مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان می دهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی که به ناگهان رخ داده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال می رود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرایند طولانی قلمداد کنند. شاید به همین خاطر است که زن ها کمتر احساس های منفی را درباره طلاق شان گزارش می کنند. از سوی دیگر، روان شناسان معتقدند که طلاق برای زنان تنش زاتر و گسلنده تر است تا مردان. ممکن است این زن باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد، اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت. این که آیا این وضعیت پس از گشوده شدن فرصت های کاری بیشتر برای زنان باز هم مصداق خواهد داشت یا نه، خود پرسش جالبی خواهد بود. آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان می دهند، بسیار متفاوت اند؛َ بسیاری از هم می پاشند، اما برخی دیگر، نوعی تعالی عاطفی را تجربه می کنند.

اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت، پدیده ای غمبار قلمداد خواهد شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفته اند، انتخاب هایی که در اختیار داشته اند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد(این که آیا مشاوره زناشویی می توانست شق سومی تلقی شود، مسئله دیگری است). با در دست داشتن این انتخاب ها، برخی شواهد حاکی از آنند که طلاق می تواند شخصا مفید و سودمند باشد. روان شناسی دریافت که افسردگی ناشی از ازدواج را احتمالا تا حدودی می توان از طریق ازدواج مجدد کاهش داد. بسیاری از نگرانی های مربوط به طلاق در حول اثرات آن بر فرزندان می چرخد. این در حالی است که تحقیقات نشان داده است میان سازگاری فرزندان طلاق و فرزندانی که والدین شان ازدواجی استوار، اما توام با اختلاف و ناسازگاری دارند، تفاوت اندکی وجود دارد. به دیگر سخن روان شناسان این سخن را پیش کشیده اند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیده ای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانه ای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.

طلاق، جدایی

با طلاق کنار بیاید!

سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است:

نگرش در مورد ازدواج ناموفق، شخصیت فرد و محیط اجتماعی.

در رابطه با نگرش نسبت به ازدواج شکست خورده، بسیاری از آدمیان قسمت عمده مسئولیت طلاق را به گردن همسرانشان می اندازند. اما، زنان مطلقه ای که فروپاشی ازدواج خود را به عوامل مربوط به رابطه اسناد می دهند، نسبت به زنانی که عامل این فروپاشی را خود یا همسرشان می دانند، فعال تر و خوشبین تر بوده و از مهارت های اجتماعی بیشتری برخوردار هستند. شاید تمرکز کردن بر رفتارهای اختصاصی که منجر به متارکه می گردند بیشتر از تاکید بر شخصیت فرد فایده داشته باشد. به عبارت دیگر، شما می توانید با بررسی  گفتگوهایی که با خودتان دارید، یعنی، حرف هایی که راجع به طلاق به خودتان می گوئید، با طلاق کنار بیایید.

برای کنار آمدن با طلاق، کمک های بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی( روان شناسان و مشاوران) و گروه های خودیاری متشکل از افراد مطلقه ، بسیار حائز اهمیت است. همچنین، حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کرده اند، مشاوره با زوج ها می تواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارت های حل تعارضی هم که برای بهبود ازدواج ها به کار می روند می تواند برای کمک به حل آسیب های ناشی از حدایی موثر باشد. یک مرکز محلی بهداشت روانی احتمالا می تواند کسی را معرفی نماید که قادر است به شما در زمان طلاق یا پس از آن کمک کند.

باور داشته باشید زندگی جریان دارد...

بسیاری از آدمیان طلاق را شکست در حوزه بسیار بااهمیتی از زندگی تلقی می کنند، به ویژه اگر برای خودشان پیش آمده باشد. اگر چه همه نه ولی برخی از افرادی که متارکه کرده اند خود را از لحاظ اجتماعی فردی نابسنده و فاقد مهارت های ارتباطی بسیار اساسی می دانند. خواه به جاودانگی ازدواج ایمان داشته باشید یا به پیروزی امید بر تجربه های تلخ، بسیاری از افرادی که متارکه کرده اند مجددا دست به تجدید فراش می زنند( حدود سه چهارم زنان و پنج ششم تمامی مردان) و نرخ موفقیت برای کسانی که ازدواج مجدد داشته اند،تقریبا به اندازه نرخ موفقیت در ازدواج های اول است. اگر افرادی که متارکه کرده اند به گونه ای غیر عادی در مهارت های رابطه ای خود بی کفایت باشند، پس نرخ شکست برای ازدواج های مجدد می بایست به مراتب بیشتر از ازدواج های اول باشد.

بسیاری از افرادی که طلاق گرفته اند، ممکن است از ازدواج های ناموفق قبلی خود درس بهتری راجع به مهارت های رابطه ای بیاموزند. این امر ممکن است کمک کند تا دلیل توفیق ازدواج دوم در افراد مطلقه را تبیین کنیم. پس بهتر است به غنی سازی مهارت های ارتباطی خود بپردازید!

این بدان معنا نیست که نمی توان برای ازدواج پردردسر کاری کرد. تحقیقات حاکی از آن است که زوج ها برای ایجاد رابطه بهتر کارهایی را انجام دهند و نیز این که این مهارت ها را می توان، حداقل با استفاده از کمک تخصصی فرا گرفت. شاید آموختن و به کار بردن رفتارهایی که در ازدواج موفق وجود دارند، کار بخردانه ای باشد. اما بسیاری از ما این رفتارها را نیاموخته ایم. اگر شما متارکه کرده اید، سرزنش کردن خودتان در مورد این که نمی دانستید در ازدواج اول تان چه بکنید، کاری بیهوده خواهد بود. در حقیقت، بسیاری از افرادی که طلاق گرفته اند، ممکن است از ازدواج های ناموفق قبلی خود درس بهتری راجع به مهارت های رابطه ای بیاموزند. این امر ممکن است کمک کند تا دلیل توفیق ازدواج دوم در افراد مطلقه را تبیین کنیم. پس بهتر است به غنی سازی مهارت های ارتباطی خود بپردازید!

نسرین صفری

بخش خانواده ایرانی تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.