تبیان، دستیار زندگی
مرز؛ حد فاصل میان دو کشور است و مناطق مرزی، جاهایی که در بسیاری از کشورها، دورافتاده ترین و از محروم ترین مناطق کشور محسوب می شوند، همواره آبستن حوادث بسیارند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرگردانی

نگاهی به نمایش”‌مرز”‌ نوشته ”‌سیروس همتی”‌ و ”‌تقی همتی نیا”‌ و کارگردانی ”‌سیروس همتی”‌


مرز؛ حد فاصل میان دو کشور است و مناطق مرزی، جاهایی که در بسیاری از کشورها، دورافتاده ترین و از محروم ترین مناطق کشور محسوب می شوند، همواره آبستن حوادث بسیارند.

نمایش مرز

از تجاوزهای گاه و بی گاه کشور همسایه به خطوط مرزی گرفته تا انواع و اقسام داد و ستد های پنهانی و غیرمجاز. از قاچاق کالا و مواد مخدر تا قاچاق انسان. آنگاه که جنگی میان دو کشور در می گیرد، ساکنان نخستین مناطقی که جنگ را با همه ابعاد ویرانگرش درک می کنند،  مردمان مرز نشین اند و از همین روست که برای همه آن ها، که در نیروهای نظامی و انتظامی مشغول به خدمت اند، سخت ترین ایام خدمت، روزها و شب های خدمت در مناطق مرزی است. اما هر چقدر شرایط زندگی در مناطق مرزی سخت  و طاقت فرساست، روابط اجتماعی و قوانین نوشته و نانوشته حاکم بر ارتباطات انسانی مردمان این مناطق، فضایی جذاب برای نویسندگان ایجاد می کند تا با بهره گیری از ظرفیت چالش های زیستی موجود در این مناطق، به خلق آثار  متنوعی در حوزه ادبیات داستانی و نمایشی دست زنند و سیروس همتی و تقی همتی نیا نیز نمایشنامه " مرز" را با استفاده از همین فضا به نگارش در آورده اند.

در یکی از مناطق مرزی کردنشین، صاحبان یک قهوه خانه محقر با فرمانده پادگان مرزی درگیرند. ستوان، که در انواع و اقسام معاملات پنهانی و قاچاق دست دارد  و چشم طمع به زمین قهوه خانه دوخته، پیرمرد و عروسش را برای تخلیه قهوه خانه تحت فشار گذاشته است. از طرف دیگر سربازی که به تخلفات ستوان پی برده، حاضر نیست به هیچ عنوان مدارک محرمانه ای را که از این تخلفات  به دست آورده است، به ستوان برگرداند و ستوان هر چه می کوشد تا با تنبیه، او را وادار به همکاری کند، کمتر موفق می شود. یک شب گذر سرباز به قهوه خانه می افتد و پس از فهمیدن قصه پیرمرد و عروسش، تصمیم به همکاری با آن ها می گیرد تا رو به روی  ستوان بایستند و قهوه خانه را حفظ کنند.

بسیاری از قصه ها واجد مختصات زمانی و مکانی خاصی اند. آن ها در زمان و مکان خاصی رخ می دهند، اما می توانند بسیار فراتر از زمان و مکان داستانی خود، جغرافیا و تاریخ وسیع تری را در بر بگیرند. به عبارت دیگر، قصه گو می کوشد تا به کمک  فضای مکانی و زمانی انتخاب شده برای قصه، مخاطب خود را به مفاهیم وسیع تری هدایت کند. استفاده از  نشانه های مکانی و زمانی خاص در این دست قصه ها، ترفندی است برای همراه کردن هر چه بیشتر مخاطب و آشنا کردن او با کلیت قصه. هر چند که در برخی دیگر از قصه ها، مفاهیم و موضوعات طرح شده باید تنها در همان مرز و محدوده تاریخی و جغرافیایی نمایش مورد توجه قرار گیرد. به عنوان نمونه می توان داستانی با موضوع هشت سال دفاع مقدس نوشت که به صورت خاص به شکست حصر آبادان اشاره می کند (در این نمونه فرضی، داستان دارای تاریخ و جغرافیای مشخصی است و اگر چه در آن به مفاهیم جهانی مثل ایمان، دلاوری و رشادت و دفاع از آب و خاک اشاره شده، اما طبیعتاً تنها در همان محدوده تاریخی و جغرافیایی قصه قابل بررسی و تحلیل است) و همچنین می توان با استفاده از ظرفیت های داستانی دفاع مقدس، قصه ای نوشت که اگرچه واجد خصوصیات تاریخی و جغرافیایی ظاهری مربوط به جنگ تحمیلی است، اما از این مرزها خارج شده و شکلی جهان شمول به خود می گیرد.

نمایش، فضایی سرد و خشن دارد و طراحی صحنه به تقویت این فضا بسیار کمک می کند. سازه دو طبقه پادگان، که همچون مرزی پیرامون قهوه خانه گسترده شده، علاوه بر نشان دادن موقعیت بالاتر ستوان نسبت به سرباز، به خوبی فضا را برای بازی فیزیکال لازم در صحنه های مربوط به ستوان و سرباز ایجاد کرده است

داستان نمایش" مرز" از همان دسته قصه هایی است که می تواند در هر جا و هر زمانی اتفاق بیفتد. خاصیت جهان شمول مفاهیم نمایشنامه، آن را به مکان و زمان خاصی محدود نمی کند، اما در اجرا، نمایش کاملا محلی شده است. باید توجه داشت که به نظر نمی رسد این محلی شدن به نقل داستان کمک خاصی بکند. به بیان دیگر وقتی می پذیریم داستان در مرزهای کردنشین کشور اتفاق افتاده است، منتظریم تا از این هویت بومی به صورت خاص استفاده شود؛ در حالی که این اتفاق در نمایش "مرز" نمی افتد و استفاده از نشانگان بومی (مثل نوع پوشش بازیگران و لهجه هایشان و همچنین استفاده از شاهنامه خوانی لطف الله علاء الدینی به گویش کردی) ابتر می ماند.(در نمایشنامه چاپ شده البته این خصوصیات بومی به چشم نمی خورد و به نظر می رسد، سیروس همتی در اجرای نمایش تصمیم به این تغییر گرفته است.)

نمایش "مرز" داستانی واقع نما دارد و آدم های نمایش کاملا قابل بازشناسی اند. ستوان، سرباز، پیرمرد، زن و نوچه ستوان  در طول نمایش به خوبی خود را به مخاطبان معرفی می کنند و بنا بر خصوصیات شخصیتی خود، رفتاری قابل پیش بینی دارند. اما  نقطه ضعف اینجاست که برخی رفتارهایشان با انگیزهایی که ما از آن ها می شناسیم، سازگار نیست.

نمایش مرز

ستوان، که پیش از این پسر پیرمرد را، که سرباز همان پادگان بوده و به اسرار او پی برده، کشته است، حالا در برابر سرباز می کوشد تا با تنبیه وحتی تطمیع، او را وادار به همراهی کند و البته موفق نمی شود، اما بعد از اینکه سرباز برای حفظ قهوه خانه تن به معامله می دهد، او را می کشد. با توجه به شناختی که از شخصیت سروان داریم، سوال مهم اینجاست که چرا او از ابتدا دست به قتل سرباز نزده و دقیقاً زمانی او را می کشد که سرباز معامله را پذیرفته است. سرباز، جوان شاعر پیشه ای است که به قول خودش حتی حاضر به شلیک گلوله به سوی دشمن نشده است، اما با میل خودش پذیرفته که در پادگان مرزی خدمت کند، دلیل این تصمیم هم به درستی در نمایش مشخص نمی شود. گذشته از این موارد، روابط آدم های نمایش با یکدیگر و به ویژه رابطه سرباز و ستوان، کاملاً پذیرفتنی است. صحنه های مربوط به تلاش های ستوان برای تسلط بر سرباز تاثیرگذار و پرتحرک است. توجه سیروس همتی، در مقام کارگردان، به بازی فیزیکال در این صحنه ها هوشمندانه است و دقت در طراحی مناسب صحنه برای تاثیرگذاری بیشتر این صحنه ها کاملا به چشم می آید.

طراحی صحنه نمایش "مرز" واجد ویژگی هایی است که باید به آن ها اشاره کرد: نمایش، فضایی سرد و خشن دارد و طراحی صحنه به تقویت این فضا بسیار کمک می کند. سازه دو طبقه پادگان، که همچون مرزی پیرامون قهوه خانه گسترده شده، علاوه بر نشان دادن موقعیت بالاتر ستوان نسبت به سرباز، به خوبی  فضا را برای بازی فیزیکال لازم در صحنه های مربوط به ستوان و سرباز ایجاد کرده است.

به نظر می رسد برخی بازیگران نمایش هنوز به درک صحیحی از شخصیت ها نرسیده اند. اگرچه در یک سو خسرو شهراز در نشان دادن شخصیت پیرمرد مستاصلی که دیگر هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارد، بازی قابل قبولی ارائه کرده است؛ در دیگر سو بازی نادیا فرجی برای به تصویر کشیدن شیرزنی که با همه وجود می خواهد از خانه اش دفاع کند، پر از لحظات فراز و فرود است. جمشید صفری در ارائه نقش نوچه ستوان بیش از هر چیز درگیر ایجاد لحظاتی شبه کمدی است و به عمق نقش نمی رسد. اتابک نادری نیز در نقش ستوان کوشیده است تا ملغمه خشونت و حماقت لازم  برای تجسم ستوان را به مخاطبان عرضه کند،  اما نمی توان درباره بازی بازیگران نمایش "مرز" نوشت و به بازی حساب شده و منطقی قربان نجفی در نقش سرباز اشاره نکرد. قربان نجفی  آگاهانه کوشیده است با تقسیم مناسب و دقیق انرژی خود در تمام لحظات نمایش، از ابتدا تا انتها، همواره در سطح قابل قبولی از انرژی بازیگری قرار گرفته و با گریز از بازی صرفا حسی، شخصیت سرباز را برای مخاطبان به خوبی تصویر کند.

با این همه به نظر می رسد، در برخی صحنه های نمایش، مثل صحنه درگیری شبانه سرباز و پیرمرد، که در آن بازیگران نیاز به تمرکز بسیار برای ادای دیالوگ های پشت سر هم و مسلسل وار دارند، هنوز دقت و توجه و حتی تمرین کافی صورت نگرفته است. پذیرفتنی است که تپق بازیگران امری اجتناب ناپذیر است، اما بدیهی است که تپق بازیگر اگر در یک صحنه از حد معمول بیشتر شود، ذهن تماشاگر نمایش را از دقت لازم وکافی به آنچه در صحنه می گذرد، دور خواهد کرد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : ایران تئاتر / علی جعفری فوتمی