تبیان، دستیار زندگی
تنها راه خردمندانه ای که می توانسته اند در پیش بگیرند، این بوده است که از خطر انقراض خود بر اثر تبلیغ و اشاعه آزادانه عقایدشان پرهیز کنند؛ گرچه هر وقت که موقع مناسب بوده با شوریدن بر حکام جور، تکانی به وجدان مسلمانان داده و از انجام رسالت خویش باز نمانده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اینطوری هم میشه جنگید ...

یکی از شیوه های حفظ اسلام و تشیّع، «تقیّه» بجا و به موقع بوده است. اهل بیت علیهم السلام از تقیّه به عنوان تاکتیکی مقتدرانه و عزّتمندانه برای رسیدن به اهداف عالیه خود استفاده کرده، پیروانشان را نیز بدان توصیه می کردند.

بسیاری از پیامبران الهی و پیروان آنها، همچنین اهل بیت علیهم السلام و یارانشان، توانستند با تقیّه بهنگام، درست و شجاعانه، دین الهی را از خطر نابودی حفظ کنند؛ همچنین دستاوردهای وحیانی را از خطر زوال مصون بدارند و حتی در بسیاری از زمانها، جان خود را از نابودی نابهنگام، زودرس و احیانا کم ثمر باز دارند؛ چنان که در این باره از حضرت علی علیه السلام چنین روایت شده است:

به تو امر می کنم که تقیّه را در دینت به کار ببری. مبادا، مبادا خود را در معرض هلاک شدن قراردهی، و مبادا تقیه ای که به تو دستور می دهم، ترک کنی. در این صورت، خون خود و برادرانت را در مسیر ریخته شدن و نعمتهای خود و برادرانت را در معرض نابودی قرار داده ای و آنان را در دست دشمنان دین خدا، خوار و ذلیل کرده ای؛ در حالی که خداوند، عزیز داشتن آنها را به تو امر کرده است.»

مفهوم تقیه

تقیّه به خطر پرهیزی گویند و در اصطلاح شرع، عبارت است از: خودداری از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جانی، یا عرضی، متوجّه شخص باشد و به تعبیر دیگر: رهانیدن شخص است از خطری که از ناحیه دیگران متوجّه اوست با گفتار یا کرداری بر خلاف وظیفه اولیه شرعیه.

تقیّه در اصطلاح متکلمان عبارتست از: پوشاندن و اظهار نکردن عقیده دینی و حتی ترک فرایض آن، در آن هنگام که از آشکار کردن آن، خطری متوجه شخص شود. شیعه، آن را جایز و در بعضی موارد، واجب می داند. طرفداران تقیه معتقدند که این کار برای شخص پیغمبر، به سبب آنکه مۆسّس دین و مبیّن احکام است، جایز نیست؛ ولی پیشوایان دین اگر در انجام یکی از تکالیف، با خطر رو به رو می شدند، برای رعایت مصلحت فرد یا جماعت، تقیّه بر آنها جایز بود.

تنها راه خردمندانه ای که می توانسته اند در پیش بگیرند، این بوده است که از خطر انقراض خود بر اثر تبلیغ و اشاعه آزادانه عقایدشان پرهیز کنند؛ گرچه هر وقت که موقع مناسب بوده با شوریدن بر حکام جور، تکانی به وجدان مسلمانان داده و از انجام رسالت خویش باز نمانده اند

طرفداری شیعه از ضرورت تقیه، مبتنی بر رعایت اصل معقول احتیاط از سوی یک اقلیت تحت تعقیب است. شیعیان از آنجا که در بخش اعظم تاریخی شان، اقلیتی در درون جامعه اسلام بوده و غالبا در رژیمهای مخالف با معتقداتشان به سر برده اند، تنها راه خردمندانه ای که می توانسته اند در پیش بگیرند، این بوده است که از خطر انقراض خود بر اثر تبلیغ و اشاعه آزادانه عقایدشان پرهیز کنند؛ گرچه هر وقت که موقع مناسب بوده با شوریدن بر حکام جور، تکانی به وجدان مسلمانان داده و از انجام رسالت خویش باز نمانده اند.

این رفتار محتاطانه در تاریخ اسلام، منحصر به شیعه نبوده، سایر نحله ها و نهضتها نیز هر گاه که در تهدید متجاوزان واقع شده اند به همین تاکتیک متوسل شده اند؛ ولی این عملکرد تقریبا به نحوی انحصاری با تشیّع قرین شده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «عَلَیْکُمْ بِالتَّقِیَّةِ فَاِنَّهُ لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یَجْعَلْهُ شِعارَهُ وَدِثارَهُ مَعَ مَنْ یَأمَنُهُ، لِتَکُونَ سَجِیَّةً مَعَ مَنْ یُحَذِّرُهُ؛ بر شما باد به رعایت تقیّه و هر کس آن را روش و لباس خود قرار ندهد در مورد کسانی که از آنان در امان است، از ما نیست [چنین شیوه ای را رعایت کند] تا تقیّه به صورت سجیّه او در برابر کسانی درآید که از آنان برحذر است

مفضّل گوید که از امام صادق علیه السلام درباره این آیه شریفه [که از زبان ذو القرنین در باره ساختن سدّ برای در امان ماندن از قوم فتنه گر یأجوج و مأجوج نقل شده است] «أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْمًا » پرسیدم. فرمود: «التَّقِیَّةُ؛ [مقصود از سدّ] تقیّه [است].»

طرفداری شیعه از ضرورت تقیه، مبتنی بر رعایت اصل معقول احتیاط از سوی یک اقلیت تحت تعقیب است

آن گاه آن حضرت افزود: «[در چند آیه بعد که می فرماید:] «فَمَا اسْتَطَـعُوآا أَن یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَـعُوا لَهُو نَقْبا»؛ «پس [بر اثر این سد، دشمنان[ نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند؛ اِذا عَمِلَ بِالتَّقِیَّةِ لَمْ یَقْدِرُوا فِی ذلِکَ عَلی حِیلَةٍ وَهُوَ الْحِصْنُ الْحَصِینُ، وَصارَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَعْداءِ اللّهِ سَدّا لا یَسْتَطِیعُونَ لَهُ نَقِیبا؛ چون به تقیه عمل کرد، دشمنان نتوانستند چاره ای بیندیشند و تقیّه، دژی محکم است و بین تو و دشمنان خدا سدّی است که دشمنان خدا هرگز نخواهند توانست، در آن رخنه کنند

مشرکان قریش در صدر اسلام بلال مۆذن، عمار و سمیّه، مادر عمار را ـ که مسلمان شده بودند ـ دستگیر کردند. به بلال و آن زن پیشنهاد دادند که از دین اسلام برگردند، قبول نکردند؛ در نتیجه، بلال را زیر شکنجه شدید قرار دادند و همچنین سمیّه، مادر عمار را به چهار میخ کشیدند تا به شهادت رسید؛ ولی عمار را رها کردند، به سبب سخنی که از روی تقیه گفت و همه مشرکان از آن سخن، خوشحال شدند.

عمار پس از آزادی از حرفی که زده بود، سخت پشیمان و ناراحت بود و این نگرانی شدید را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله ابراز و اظهار شرمندگی کرد؛ اما حضرت فرمود: «آیا دلت در آن زمان که این حرف را زدی با زبانت یکی بود؟ آیا به آنچه گفتی راضی بودی؟» عرض کرد: «نه.» فرمود: «اگر بار دیگر هم در چنین وضعی قرار گرفتی، همین عمل را انجام بده و آن گاه آیه شریفه ذیل نازل شد: «مَن کَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَـنِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِالاْءِیمَـنِ ».

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع: سایت حوزه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.