تبیان، دستیار زندگی
مامورانی به خانه اش شتافتند و خواستار پول شدند. مرجع شیعه دست به دعا برداشته ، گفت : پروردگارا،فتحعلی را با من چه كار است ، خود دفع شر او فرما! سید پس از این دعا به مسجدرفت . ماموران به انتظار نشستند تا فقیه شهر از نماز بازگشت . آنگاه دیگر بارخواسته خویش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیدمحمدباقر شفتی(٤)

مامورانی به خانه اش شتافتند و خواستار پول شدند. مرجع شیعه دست به دعا برداشته ، گفت : پروردگارا،فتحعلی را با من چه كار است ، خود دفع شر او فرما! سید پس از این دعا به مسجدرفت . ماموران به انتظار نشستند تا فقیه شهر از نماز بازگشت . آنگاه دیگر بارخواسته خویش را بر زبان راندند. عارف روشن روان سپاهان فرمود: آنچه می خواستیدفرستادم ، به اردوگاه روید تا دریابید.ماموران به اردوی شاهی شتافتند و با خبرهلاكت فتحعلی خان روبرو شدند.

قسمت سوم را اینجا بخوانید.

خواسته شاه

 1250ق برای فقیه برجسته سپاهان سالی دشوار شمرده می شد، شاه ، كه نقشه های خویش در از میان بردن نفوذ مرجعیت راناكام یافته بود، بر آن شد تا سید فقیهان ایران را زیر فشار قرار دهد. بنابراین درسفر به اصفهان نزد سید شتافته ، خواستار در اختیار گرفتن بخشی از اموال مرجعیت شد.دانشور گرانقدر كشور مشكلات حوزه و مرجعیت را باز گفت و از اجابت خواسته شاه سرباز زد. شاه ، كه تصمیمش را گرفته بود، گفتار خویش را تكرار كرد و بر آن پای فشرد. ولی سید همچنان از پرداخت مبلغ هنگفت درخواستی شاه سرباز زد سرانجام شاه روزی خاص را برزبان راند و گفت : در روز مقرر مامورانی برای دریافت گسیل خواهم داشت.

در روزموعود هنگامی كه سید وضو می گرفت و آماده رفتن به مسجد می شد. مامورانی به خانه اش شتافتند و خواستار پول شدند. مرجع شیعه دست به دعا برداشته ، گفت : پروردگارا،فتحعلی را با من چه كار است ، خود دفع شر او فرما!

سید پس از این دعا به مسجدرفت . ماموران به انتظار نشستند تا فقیه شهر از نماز بازگشت . آنگاه دیگر بارخواسته خویش را بر زبان راندند. عارف روشن روان سپاهان فرمود: آنچه می خواستیدفرستادم ، به اردوگاه روید تا دریابید.

ماموران به اردوی شاهی شتافتند و با خبرهلاكت فتحعلی خان روبرو شدند.

موسی بن جعفر علیه السلام

پس از فتحعلی خان محمد شاه برتخت نشست. او همه دشمنان و رقیبانش ‍ را از میان برداشت و توانست فرمانروای سراسركشور شود. بست نشینی عبدالله خان امین الدوله ، كه از یاران حسینعلی میرزا ومخالفان محمد شاه به شمار می آمد، ناتوانی دربار در نفوذ به حریم مرجعیت و دستگیری امین الدوله و سرانجام گریختن او از چنگ ماموران آتش دشمنی با مرجع سپاهان و حریم امنش را در دل محمد شاه شعله ور ساخت. این آتش با قتل میرزا ابوالقاسم فراهانی در 1252 ق . و روی كار آمدن حاج میرزا آغاسی ،كه باصوفیان پیوندی تنگاتنگ داشت ، فزونی یافت . او روحانیت را دشمن می داشت و در راستایدستیابی به هدف پلید خویش خبرهای نادرست فراوان پخش كرده ، به سازماندهی نیروهایمخالف فقاهت پرداخت.

این حقایق تلخ در كنار رشد صوفیه و گسترش روز افزون فعالیتهای آنان سرانجام حاج محمد ابراهیم كلباسی را رهسپار تهران ساخت . آن مجتهد وارسته كه بارها برای شركت در مراسم شادباش جلوس به دربار فراخوانده شده بود. به بهانه اجابت خواسته پایتخت نشینان گام در راه نهاد تا شاه را از منكر صوفی پروری بازدارد.

او در دیدار با محمد شاه وی را از دشمنی با روحانیت بازداشت و گفت : مباداحضرت موسی بن جعفر علیه السلام از شما رنجیده خاطر شود.

شاه با شگفتی گفت : من به معصومان علیه السلام اخلاص بی پایان دارم.

حاجی كلباسی فرمود: در باور من تاكنون هیچ فقیهی چون سید الطائفه - سرور قبیله شیعه - پای به گیتی ننهاده است . اوامروز چون نیای ارجمندش ‍ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است ... كسی كه سید حجه الاسلام را آزرده است و هر كه با او دشمنی ورزد. با آن حضرت دشمنی ورزیده است.

نامه اهریمن

در ربیع الثانی 1253 ق . محمد خان بار سفر بست و برای گوشمالی فرماندار افغانستان رهسپار آن دیار شد. او در پاییز همان سال به هرات رسید و شهر رابه محاصره در آورد.وزیر مختار بریتانیا، كه از نفوذ فراوان سیدآگاه بود، ضمن نامه ای از فقیه سپاهان خواست در این مهم مداخله كرده ، نیروهای ایران را از ادامه درگیری باز دارد. مرجع شیعه ، كه از هدف استعمارگران آگاهی داشت، از اقدامهای پایتخت نشینان پشتیبانی كرد و به فریبكاران بیگانه نشان داد كه هرگزمصالح ملت و اسلام را نادیده نمی گیرد.

واپسین توطئه

در این سال شورش مردم اصفهان علیه كارگزاران دربار خشم محمد شاه را برانگیخت بنابراین چون از سفر هرات بازگشت راه مركز كشور پیش گرفت تا انقلابگران را گوشمالی دهد و از سید فقیهان شیعه انتقام گیرد. در اندیشه او هیچ كس جز سید توان سازماندهی چنین شورشی را نداشت . پس باید یكبار برای همیشه با وی درگیر می شد و كاخ افسانه ای قدرت و ثروتش را درهم می كوبید.

ولی پروردگار نقشه ای دیگر تدبیر كرده بود.در سایه عنایت ربانی سید از خطر رهایی یافته ، بر شوكت و قدرتش افزوده شد و شاه بی هیچ دستاورد چشمگیری به پایتخت بازگشت.

البته بازگشت شاه هرگز به معنای پایان توطئه علیه سید فقیهان شیعه نبود.تلاشهای درباریان برای فروپاشی توان اجتماعی - سیاسی در قالبی نوین ادامه یافت.این شكل چیزی جز ترور و حذف فیزیكی مرجع بیدار سپاهان نبود. زهرآگین ساختن ظرفهای غذای آن مجتهد گرانمایه و گسیل چهار مزدور برای تیراندازی به سید در نیمه شب نقشه هایی بود كه به دقت اجرا شد ولی به لطف الهی ناكام ماند.

دعایی كه اجابت شد

در 1257 ق پناهنده شدن فقیه بزرگوار حضرت محمد تقی بن ابی طالب یزدی به حریم مرجعیت شیعه بار دیگر باز خشم شاه را برانگیخت . او كه هرگز نمی توانست نقطه ای از كشور را برون از نفوذ و حاكمیت خویش بیابد با هدف دستگیری محمد تقی یزدیكه به سبب گفتار كفر ستیزانه اش تحت تعقیب بود، راه اصفهان پیش گرفت.

در این سفر ماموران به حریم سید یورش برده ، دانشور آزاده یزدی را به بند كشیدند و به تهران گسیل داشتند. البته شاه بدین امر بسنده نكرد و برای فروپاشی همیشگی آن حریم امن به بهانه های گوناگون بر ثروت مرجع شیعیان ، كه چیزی جز اموال مسلمانان نبود، چنگ انداخت و دین باوران را با زیانی سنگین روبرو ساخت.

كردار زشت شاه چنان قلب مرجعیت شیعه را آزرده ساخت كه چون خان قاجار همراه موكب ویژه همایونی برای دیدار و گفتگو با وی به محله بیدآباد روی آورد، اندوهناك شد. صدای طبل ها و شیپورهای مزدوران سلطنت قلب مهربانش را فشرد. دست به آسمان بلند كرد و ملتمسانه گفت:

پروردگارا، ذلت فزونتر بر فرزندان زهرا روا مدار!

خداوند دعایبنده نیكو كارش را اجابت كرد. با آغاز سال 1260 ق بیماری بر پیكر پیر فرزانه سپاه آن پنجه افكند و در یكی از روزهای ربیع الثانی ، پس ‍ از نماز ظهر، روان پاكش سمت محفل سبز كامروایان سپید دست پر كشید.

ملا علی اكبرخوانساری پیكر آن راهبر فرزانه را در خانه اش غسل داد، فرزند برومندش سید اسدالله بر وی نماز گزارد و تندیس پارسایی را در آرامگاهی كه خود آماده كرد بود، به خاك سپرد.

فرزندان فقیه پاك رای اصفهان عبارتنداز:

اسدالله ، ابوالقاسم ، جعفر، زین العابدین ، عبدالله ، محمد علی ، مومن ،محمد مهدی ، هاشم ، گوهر سلطان ، زینب بیگم و خواهر گرانقدرش.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان