فروش ماشین برای ترجمه کتاب
ابراهیم حسنبیگی: پرایدم را برای ترجمهی رمان «محمد (ص) » فروختم
ابراهیم حسنبیگی که روز یکشنبه، سوم شهریورماه، در نشست «عصر تجربه» در بنیاد ادبیات داستانی سخن میگفت، از وضعیت کنونی ممیزی انتقاد کرد.
این نویسنده گفت: من هم آثاری داشتهام که در ارشاد معطل مجوز بوده است؛ از جمله کتاب «عالیجناب شهردار» که چهار سال است مجوز نگرفته است و امیدوارم در دولت جدید به آن مجوز بدهند. در آثار دیگرم بخشهایی از کتابم را خواستند حذف شود. من البته به ممیزی اعتقاد دارم، اما شکل کنونی ممیزی را قبول ندارم. بهتر است ممیزی بعد از انتشار باشد. این حرفی که وزیر ارشاد زده و گفته نظارت قبل چاپ را برمیدارم، مستند به قانون اساسی است.
این داستاننویس انقلاب اسلامی در مرور خاطرههای سالهای نوجوانی و چگونگی روی آوردنش به ادبیات، گفت: علیرغم علاقهای که به رشته ادبیات داشتم، ناگزیر به اصرار برادرم دیپلم ریاضی گرفتم و از آنجایی که در رشته ریاضی ضعیف بودم، فرصت ورود به دانشگاه را پیدا نکردم. با اینکه برای امتحان تغییر رشته از ریاضی به ادبیات همه درسها را نمره گرفتم، مگر درس عربی، اما مدیر مدرسه آن درس را به من نمره نداد و همین باعث شد نتوانم به دانشگاه راه پیدا کنم که بعد هم ماجراهای مربوط به سربازی، انقلاب و فرار از سربازی پیش آمد. بعد هم که انقلاب شد و رویدادهای دیگری پیش آمد.
او در ادامه متذکر شد: در همان سالهای دبیرستان، سیدحسین میرکاظمی در شهر گرگان بود که جلسههای ادبی برگزار میکرد. یادم هست یک روز معلم شعر ما نیامده بود و من به کلاس داستاننویسی رفتم و آنجا بود که به یکباره دست از شعر شستم و به داستان علاقهمند شدم. نخستین داستانم را با عنوان «جشن گندم» در همان دوران نوشتم که جناب میرکاظمی به استعداد من در داستاننویسی پی برد و به ادامه این کار تشویقم کرد.
نویسنده کتاب «محمد (ص)» درباره چگونگی ترجمه و نشر این اثر به زبان انگلیسی نیز به بیان تجربهها و خاطراتش پرداخت و گفت: من از خیلی وقت پیش در پی این بودم رمانی درباره زندگی پیامبر بنویسم که با تکیه بر صلح و نوعدوستی باشد و بر آن مسائل شمشیر و زره و جنگ دامن نزنم. برای اینکه بتوانم رمان را به مخاطبهای بسیاری عرضه کنم، از همان آغاز در پی آن بودم روایت به لحاظ ساختاری پیچیده نباشد. نثر و بیان آن ساده باشد و همینطور داستان فشرده باشد تا فرصت ارتباط مخاطبهای بیشتری با این کتاب فراهم شود.
علیرغم تلاشهای زیادی که برای ترجمه و نشر این رمان داشتم، تا سه چهار سال به نتیجه نرسید. در آغاز راه برای ترجمه اثر پنجهزار دلار منبع مالی لازم بود. این موضوع را با وزیر ارشاد مطرح کردم، وقتی که جناب محسن پرویز معاون ایشان شد، آقای شجاعی در خانه کتاب قول دادند این اثر ترجمه شود. حتا یکی از دوستان من رمان را به دست رییسجمهور قبلی رساند و ایشان گفتند خلاصه رمان را به من بدهید. در حالی که من به عنوان یک چهره فرهنگی شناختهشده در ادبیات انقلاب بودم و آدم غریبه و بیگانهای نبودم، اما کار پیش نمیرفت.
در ادامه رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که آقای مصطفوی بود، به معاونش که از دوستان بسیار نزدیک من بود، فراوان توصیه و تأکید کرد از ترجمه و نشر رمان «محمد (ص)» به زبانهای دیگر حمایت شود.
بعد از چهار سال دیدم گویی این رمان با هزینه جمهوری اسلامی ترجمه و چاپ نخواهد شد. ناگزیر پرایدی داشتم که آن را فروختم. بعد از بازنشستگی به مالزی رفتم تا بنشینم بنویسم. سه چهار سال آنجا بودم. از پول پرایدی که فروخته بودم با دلار 1200 تومانی قراردادی با یک مترجم بستم تا متن رمان «محمد (ص)» را به انگلیسی برگرداند.
دو میلیون علیالحساب دادم، سه میلیون دیگر هم قرار شد پایان کار بدهم. بعد از مدتی یکی از دوستان بسیار نزدیک من آقای دکتر اکبری، مدیر مرکز ساماندهی ترجمه در سازمان فرهنگ و ارتباطات، شد و به من گفت، ترجمه این رمان ارزشمند به زبان دیگر و چاپ آن وظیفه ماست و خواست مترجم برای عقد قرارداد به آنها معرفی شود و پول من هم را برگرداندند تا اینکه سرانجام بعد از پیگیریهای بسیار، این کتاب ترجمه و چاپ شد. اما این تازه آغاز راه است و نباید فکر کنید به صرف ترجمه و نشر کتابی در سرزمینی دیگر، آن اثر مخاطب جهانی پیدا کرده است. ورود به عرصه جهانی کتاب بسیار صعب و دشوار است.
حسنبیگی با مرور برخی از خاطرهها و رویدادهایی که در مقاطعی در کشورهای مالزی و اندونزی مانع از نشر کتاب «محمد (ص)» به زبان انگلیسی شده بود، گفت: در فرایند چاپ و ترجمه این اثر به زبان انگلیسی از نزدیک و کاملا عینی متوجه شدم فروش و عرضه آثار ارزشمند ادبیات ایران در بازارهای جهانی کار ارشاد نیست. معتقدم باید بخش خصوصی با حمایتهای ویژه دولت در این زمینه فعال شود.
این داستاننویس همچنین درباره داستاننویسی جنگ گفت: آن زمانها که ما درگیر دفاع از سرزمینمان بودیم، میگفتیم باید سالها از جنگ بگذرد تا با فروکش کردن احساسات و عواطف و هیجانها، با نگاهی واقعی از جنگ نوشت. آن سالها برای حفظ روحیه رزمندهها امکان این نبود که از بدیهای جنگ بنویسیم. جنگ فقط خوبی ندارد، بلکه ویرانی و آوارگی و بدی هم دارد. به نظر من، بهترین کسانی که میتوانند درباره جنگ بنویسند، آن دسته از افرادی بودند که در جبههها حضور داشتند و البته آثار بسیاری درباره خاطرههای رزمندگان از جنگ مکتوب و چاپ شده است که این منابع نیز برای نوشتن داستانهای جنگ بسیار خوب و ارزشمند است.
او سپس در پاسخ به سۆالی درباره تفاوتهای ساختاری و تکنیکی دو رمان «ریشه در اعماق» و «اشکانه» گفت: این موضوع برایم جالب است که میپرسید چرا این همه در آثار شما تنوع هست. من در سالهای دهه 70 رمان «ریشه دراعماق» را نوشتم و همینطور که گفته شد، این اثر تفاوتهای تکنیکی و ساختاری بسیاری با دیگر آثار من دارند. در واقع من همواره سعی داشتهام این تنوع را در ساختار و مضمون آثارم داشته باشم، برای همین داستانهای مذهبی، جنگ، انقلاب، اقلیمی و گونههای دیگر داستان را تجربه کردهام. همچنین من رمان «اشکانه» را در کارنامهام دارم که آن نیز ویژگیهای تکنیکی خاص خودش را دارد و برخلاف آنها رمان «محمد (ص)» است که ساختار ساده و قابل دسترسی دارد و از طرفی دیگر در مجموعه آثارم رمان «قدیس» را دارم که آن اثر نیز براساس ویژگیهای خاص خودش شکل گرفته است و در این رمان بازتاب بخشی از زندگی من در منطقهی ترکمنصحرا مشهود است.
حسنبیگی همچنین در سخنانی کوتاه به طرح دیدگاههایی درباره ادبیات اقلیمی و بومی پرداخت و در پاسخ به سۆالی درباره عنوان داستانهایش گفت: گاهی عنوان کتابهای من از دل اثر میجوشد و بیرون میآید و گاه هم پیش آمده از قبل عنوانی را برای کتاب انتخاب کرده باشم. در مجموع از نامهایی که برای کتابهایم انتخاب کردهام، راضی نیستم.
او در تبیین ویژگیهای نویسندههای موفق نیز اظهار کرد: سختکوشی، مطالعهی پیگیر و مدام به اعتقاد من دو ویژگی عمده نویسندههای موفق است و من در زندگینامهی بسیاری از نویسندگان بزرگ هم که میخوانم، میبینم آن دسته نویسندهها بسیار مطالعه کرده بودند. همچنین معتقدم مطالعه پیگیر و حضور در کلاسهای داستاننویسی میتواند به رشد مهارتهای نویسندگی جوانها اضافه کند.
این نویسنده داستانهای مذهبی در توضیحی درباره عادتهایش عنوان کرد: من وقت نوشتن عادت خاصی ندارم؛ همهجا میتوانم بنویسم، ترجیح میدهم خودکارم آبی و مشکی باشد و از کاغذ بیخط برای نوشتن استفاده میکنم. به واقع من عادتهای ژیگولی ندارم، ریز و تند مینویسم، گاه پیش میآید در پاکنویس کردن نسخههای اولیه برخی کلمهها و جملههای خودم را نتوانم بخوانم. به نوعی شلختهنویسی یکی از عادتهای من است، به این معنی که فرقی نمیکند کجا باشم، در مطب پزشک یا کنار تلویزیون میتوانم بنویسم و نیاز به فضای ساکت ندارم. چندان اهل موسیقی نیستم و در خانهام اتاق کار ندارم.
بخش ادبیات تبیان
منبع: ایسنا