تبیان، دستیار زندگی
او با قلمی روان و علمی فراوان خدمات ارزنده ای ارائهكرد. برای كتاب وحی تفسیر نوشت ، احكام فقهی تدوین كرد، با اشعار نغز و قصیده هایبلند خود سیل معارف روان ساخت و مسئولیت های طاقت فرسای دینی ، سیاسی ، اجتماعی رابر عهده گرفت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سید رضی

سیدرضی
او با قلمی روان و علمی فراوان خدمات ارزنده ای ارائهكرد. برای كتاب وحی تفسیر نوشت ، احكام فقهی تدوین كرد، با اشعار نغز و قصیده هایبلند خود سیل معارف روان ساخت و مسئولیت های طاقت فرسای دینی ، سیاسی ، اجتماعی رابر عهده گرفت.

ستاره ای از افق بغداد

هنوز یك قرن از غیبت خورشید پرفروغ آسمان امامت - حضرت مهدی (عج) - نگذشته بود كه ستاره ای از افق بغداد درخشیدنگرفت و نور امیدی بر دل عاشقان و منتظران نشاند.

او به سال 395 ق در محله شیعه نشین كرخ بغداد، در خانه ای كه ازگلهای عطر آگین ایمان و اخلاص و روشنایی علم و عمل آذین بندی شده بود، دیده به جهان گشود و نام زیبای«محمد»به خود گرفت . محمد كه بعدها به«شریف رضی»و«سید رضی»شهرت یافت از خاندانی برخاست كه همه از بزرگان دین وعالمان و عابدان و زاهدان و پرهیزكاران كم مانند و روزگار بودند.

پدر و مادر سیدرضی هر دو از سادات علوی و از نوادگان حسین بن علی علیه السلام بودند.نسب وی از جانب پدر با پنج واسطه به امام هفتم می رسد.از این رو گاهی شریف رضی را«رضوی»می خوانند. و از طرف مادر نسب وی با شش رابطه به امام زین العابدین علیه السلام می رسد.

در جلالت و عظمت شان فاطمه مادر رسید رضی همین بس كه می گویند: شیخ مفید رحمة الله كتاب«كتاب النساء»رابرای او نوشته و در مقدمه كتاب از او به بانویی محترم و فاطمه یاد كرده است.

خواب سرنوشت ساز

قرن چهارم و پنجم ق برای بغداد دوران طلایی به حساب می آید. زیرا در آن موقع از نظر علم و ادب، بغداد به اوج شهرت و عظمت خود رسیده بود و وجود ستارگان درخشان آسمان پرفروغ علم و معرفت ، تشنگان فضیلت را به ضیافت كوثر دعوت می كرد. از جمله آنان دانشمند فرزانه و فقیه یگانه محمد بن محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید بود كه در آن دیارحوزه درسی برپا كرد و به پرورش استعداد پرداخت و روز به روز بر رونق آن افزوده میشد.

روزی همچون گذشته شیخ بزرگوار و عصاره تقوا، به منظور تدریس قدم بر«مسجد براثا»گذاشت و درس راشروع كرد. چند لحظه ای از شروع درس ‍ نگذشته بود كه ناگهان نفسهای گرم استاد در پشت قفس برخاست ...: سلام علیكم ، بفرمائید!

طلبه ها به پشت سر برگشتند و در مقابل دیدگان زده خود بانوی محترمی را دیدند كه دست دو فرزند كوچك را گرفته بود. بانوی پاكدامن در كمال متانت رو به شیخ كرد و گفت : ای شیخ ! اینان دو فرزند«سید مرتضی»و«سید رضی»هستند، به خدمت شماآورده ام تا فقه به آنان بیاموزی.

با شنیدن این كلام شیخ شروع به گریستن كرد و...

حاضران در وادی حیرت پی علت می گشتند تا اینكه كلمه شگفتای استاد آنها را متوجه خود ساخت . شیخ با چشمانی اشك آلود گفت«حالا حقیقت برایم آفتابی شد و رۆیای شگفتم تعبیر گردید».

وبعد در دوران حیرت پی بحث به استراحت پرداخته بودم خواب دیدم در همین مسجد نشسته ام و مشغول تدریس هستم . در خواب بی بی دو عالم ، فاطمه زهرا علیه السلام را دیدم كه دست دو فرزندش امام حسن و امام حسین علیه السلام را گرفته بود و رو به من فرمودند:ای شیخ ! دو فرزندم حسن و حسین را پیش آوردم تا فقه شان بیاموزی.

هنوزحلاوت حضورشان رامی چشیدم كه از عالم خواب بیدار شدم و در دریای تفكر فرو رفتم .خدایا! من كجا و استادی دو امام معصوم كجا؟! با این افكار به مسجد آمدم تا اینكه این سلاله زهرای اطهر علیه السلام با دو غنچه از گلستان محمدی از در مسجد واردشدند و من به تعبیر رۆ یای خود رسیدم.

از همه روز شیخ مفید و تربیت سید مرتضی وسید رضی را به عهده گرفت و در پرورش آنان نهایت سعی و تلاش خود را به عمل آورد.

دلباخته علم و معرفت

سید رضی از همان اوایل كودكی با اشتیاق فراوان به تحصیل و فراگیری علوم رو آورد. وی علاوه بر جدیت از پشتكاری برخوردار بود كه پیشرفت علمی و ادبی او را سرعت می بخشید. در حقیقت در قرن چهارم تا حدودی تفرقه از بین رفته بود. از این رو در دو فرقه بزرگ و نیرومند تشیع و تسنن در جوی مسالمت آمیز زندگی می كردند و روح تفاهم و همبستگی باعث شده بود كه دانشمندان هر دو فرقه به طور آزاد به ارائه افكار و اشاعه مذهب بپردازند. سید رضی از این فرصت استثنایی بهره های فراوان برد و علوم مختلف مانند قرائت قرآن ، صرف و نحو، حدیث ،كلام ، بلاغت فقه ، اصول تفسیر و فنون شعر و غیره را بیاموخت تا اینكه در بیست سالگی از تحصیل بی نیاز گشت و خود در صف استادان و محققان نامدار قرار گرفت.

عده ای از دانشمندان نام آوری كه سید رضی نزد آنان به كسب دانش ‍ پرداخته عبارتند از:

1 -ابو اسحاق ابراهیم بن احمد طبری (متوفی 393 ق) فقیه و ادیب ونویسنده زبر دست كه سید رضی قرآن را در دوران كودكی نزد وی آموخت.

2 -ابوعلی فارسی (متوفی 377 ق) نام آور دانش و ادب و پیشوای علم نحو در عصر خود.

3 -ابوسعید سیرافی (متوفی 368 ق) دانشمند بزرگ و نحوی كه مسند قضاوت بغداد را به عهده داشت.

4 -قاضی عبدالجبار بغدادی ، متخصص علم حدیث و ادبیات.

5 -عبدالرحیم بن نباته (متوفی 374 ق .) از خطبای بلند آوازه و نامدار شیعه ، مشهور به خطیب مصری . سید رضی مقداری از فنون شعر را از وی آموخت.

6 -ابومحمد عبداللهبن محمد اسدی اكفافی (متوفای 405 ق) عالم فاضل و پرهیزكار و مسند نشین قضاوت دربغداد.

7 -ابوالفتح عثمان بن جنی (متوفی 392 ق) ادیب ماهر در علم نحو و صرف.

8 -ابوالحسن علی بن عیسی (متوفای 420 ق) شعر شناس و پیشوای علم لغت وادبیات.

9-ابوحفص عمر بن ابراهیم بن احمد الكنانی ، محدث ثقه كه سید رضی از اوحدیث فرا گرفت.

10 -ابوالقاسم عیسی بن علی بن حدیث بن داوود بن جراح (متوفی 350ق) لغت شناس و محدث بزرگ و مورد اعتماد.

11 -ابوعبدالله مرزبانی (متوفای 384ق) حدیث و مورد اعتماد شیخ صدوق رحمة الله.

12 -ابوبكر محمد بن موسی خوارزمی (متوفی 403 ق) فقیهی سترگ و استاد حدیث كه سید رضی و دیگران از وی فقه آموختند.

13 -ابومحمد هارون تلعكبری (متوفای 385 ق .) فقیهی جلیل القدر و صاحبكتاب جوامع در علوم دین.

14 -ابو عبد الله محمد بن محمد نعمان مشهور به شیخمفید (متوفای 413 ق) از دانشمندان كم مانند عالم اسلام.

شعرمتعهد

سید رضی ازبزرگترین صاحبان فصاحت و بلاغت بود كه از دركی صحیح و ذوقی سلیم برخوردار بود. وی اولین چكامه قصیده اش را در مدح و ستایش ‍ نیاكانش (اهل بیت صلی الله علیه و آله) هم آوازه با خروش دجله روان ساخت . او در آن هنگام بیش از 9سال نداشت اما چنان مهارتی از خود نشان داد كه همگان ، را شگفت زده كرد. او در طول حیات شعر و شاعری گذاشت كه لقب«اشعر قریش»و«اشعر عرب»(سرآمد شعرای قریشو عرب ) را به خود اختصاص داد و آثار گران بهایی از جمله دیوان اشعار كه به گفته ثعالبی چهار مجلد می باشد به یادگار گذاشت.

پدر بزرگوارش تاانقراض حكومت پر اقتدار عضدوالدوله دیلمی در قلعه شیراز زندانی بود و در طول این هشت سال ، شریف رضی كه دوران كودكی خود را می گذراند در هاله ای از غم و اندوه به سر می برد.

در دوران زمامداری صمصام الدوله ، ابواحمد پدر سید رضی از بند اسارت آزاد گشت و سید رضی با سرودن اشعاری مقدم پدر از گرامی داشت.

شیفته خدمت نه تشنه قدرت

سید رضی دانشمندی متعهد، وظیفه شناس و عاشق خدمت بود. او تحصیل علم را برای روشنگری افكار و اندیشه های جامعه میخواست و از نفوذ اجتماعی و سیاسی خود به منظور تشكل نیروهای مخلص و یاری رساندن به همنوعان خود استفاده می كرد. سید رضی هیچگاه خود را در كنج كتابخانه و گوشه مسجد و مدرسه محبوس و محصور نساخت . جوانمردی همچون سید رضی رسالت خود را فقط در بحث و تحقیق و تالیف و شعر و شاعری نمی دید بلكه با پیروی ازجد بزرگوارش امیرمۆ منان علی علیه السلام به دستگیری از محرومان و ستمدیدگان می شتافت و نصرت دین خدا را هدف نهایی خود حكومت مردان فرومایه و غاصبان خلافت قرارگیرد. او شیفته خدمت بود نه تشنه قدرت . از این رو تنها مسئولیت هایی را به عهده گرفت كه ویژگیهای مردمی داشت ؛ مانند نقابت علویان ، امارت حاجیان و دیوان مظالم.

ترفند سیاسی

سید رضی همه خلفای بنی عباس را غاصب می دانست و از آنها متنفر بود،بخصوص از«القادربالله»،الله مردی خود خواه و جاه طلب و متعصب و پركینه و عقده ای بود و در پی بهانه ای میگشت تا ابهت و شخصیت اجتماعی و وجهه علمی و روحانی سید رضی را از بین ببرد. از طرفیدیگر سید رضی در همان زمان تنفر و انزجار خود را طی اشعاری آشكار ساخت كه همچون رعددر همه جا پیچید و غوغایی به پا كرد...

«من لباس ذلت در دیار دشمنان بپوشم ، حال آنكه در مصر علوی (شیعی ) حكومت كند!

هنگامی كه اشعار آتشین سید رضی به گوش خلیفه رسید سخت برآشفت . و بر مجلسی برپا كرد تا دلتنگی و نفرت خود را از حكومت بنی عباس ‍ و بغداد ( مركز خلافت عباسیان ) دل آزرده كند.

سید رضی با تمام شهامت و شجاعت دعوت خلیفه را رد كرد و در مجلس ‍ وی حاضر نشد. از این رو خلیفه غضبناك شد. سید رضی رااز تمام مسئولیتهای مهم اجتماعی بركنار كرد.

در مجلس خلیفه صورت جلسه ای هم تدارك دیده بودند كه می خواستند از آن بر ضد حكومت علویان مصركنند. وقتی صورت جلسه را برای امضا پیش سید رضی آوردند از امضای آن امتناع ورزید.

روح حماسی

سیدرضی سخنوری شجاع و بی باك اقیانوسی بیكران و روحش سراسر امواج خروشان حماسه بود كه بر ساحل نظاره ها رخ مینمود و از بیشه بی انتهای دلش درختان پرصلابت شهامت به بلندای مجاهدت ، قد بر می افراشت . او از هیچ مقام و قدرت و صاحب منصبی واهمه به دل راه نمی داد. سیدوالامقام همه خلفای بنی عباس را غاصبان خلافت و ولایت و حكومت اسلامی می دانست و هرچند بنا به شرایط نامناسب زمان مجبور به مبارزه منفی بود، با این حال لحظه ای ازفكر براندازی نظام و ترسیم كربلا و تجدید عاشورا غافل نبود. او همیشه به انتظار یاری بخت و مساعدت زمان به سر می برد تا بر ضد طاغوتیان و حاكمان ظلم و جور، خروشی بی امان از دل پر جوش حسنیان برآورد و با خشكاندن ریشه ظلم و فساد، زمامداری امت اسلامی را به دست گیرد و بار دیگر عدل علی علیه السلام را بگستراند. آن سید مجاهدافكار انقلابی خود را در مجالس خصوصی ، ضمن اشعار حماسی به رفقای صمیمی و هم مرام خویش بازگو می كرد. و بنا به فكر بلند سیاسی كه داشت خود را برتر ازخلیفه می دانست.

سید رضی روزی نزد«الطایع بالله»نشسته بود و بی اعتنا به جاه و جبروت خلیفه، محاسن خود را به دست گرفته ، به طرف بینی بالا میبرد.خلیفه روباه صفت كه خواست بر سید طعنه بزند و قدرت پر زرق را به رخ او بكشد، روبه سید گفت:

گمان می كنم بوی خلافت را استشمام می كنی ؟!

سید رضی با همان متانت و شجاعت همیشگی پاسخ داد:

بلكه بوی نبوت را استشمام می نمایم!

بوستان معرفت

 سید رضی به سبك جالب و بی نظیر حوزه های علمیه ، در حین فراگیری وقبل از فارغ التحصیلی ، اقدام به پرورش طالبان علم و جویندگان معرفت كرد. وی دربوستان معرفتش به پرورش شاگردانی پرداخت كه هر یك از آنان افتخار می ورزید. به طوریكه هر یك از آنان مانند قمری در فلك علم و فرهنگ می درخشند. نام آن واستگان به قرار زیر است:

1 -سید عبد الله جرجانی ، مشهور به ابوزید كیابكی

2 -شیخ محمدحلوانی

3 -شیخ جعفر دوریستی (متوفی حدود 473 ق.)

4 -شیخ طوسی (م 460 ق.)

5 -احمد بن علی بن قدامه مشهور به این قدامه (م 486 ق.)

6 -ابوالحسن هاشمی

7 -مفید نیشابوری (م 455 ق.)

8 -ابوبكر نیشابوری خزاعی (متوفی حدود 480ق.)

9-قاضی ابوبكری عكبری (م 472 ق.)

10 -مهیار دیلمی

اولین دانشگاه

شریف رضی جوانمردی درد آشنا بود.او نیش حسادت و شماتت را بر عزلت ورهبانیت ترجیح می داد و در میدانهای خدمت كمر همت می بست و یك تنه مسئولیتهای سنگین و دشوار اجتماعی را بر عهده می گرفت.

سید بزرگوار در كنار كارهای بس سنگین نقابت و دیوان مظالم و...همواره به فكر تحصیل طلاب بود.از این رو در پی طرحی نو به منظور بالا بردن سطح معلومات شاگردان افتاد كه نتیجه اندیشه اش ایجاد دانشگاه شبانه روزی شد كه تا آن زمان سابقه نداشت.او با اینكه ازتمكن مالی كم بهره بود مع الوصف نداشت .وقتی دید گروهی از طالبان علم و شاگردانش پیوسته در ملازمت او هستند خانه ای تهیه كرد و آن را به صورت مدرسه جهت شاگردان خوددرآورد و نامش را «دارالعلم»نهاد و تمامی نیازمندیهای طلاب را برای آنها فراهم كرد سیدرضی برای دارالعلم كتابخانه و خزانه ای با كلیه وسایل و لوازم فراهم كرد.

باید دانست كه تاسیس دارالعلم سید رضی ده هاسال پیش از تاسیس ‍ مدرسه نظامیه بغداد و با وجود هنگفت دولتی از سوی خواجه نظام الملك طوسی (سال 457 ق .) صورت گرفته است .او تقریبا حدود هشتاد سال بعد از سید رضی به این كار اقدام ورزیده است.

جلوه های تربیتی

سید رضی مردی خود ساخته و پیراسته بود و شخصیت و عظمت افراد را در ارزشهای والای انسانی و معنویات می دید. از این رودر تمام عمرش ‍ همواره میانه روی را پیشه خود ساخت . چرا كه با روح قناعت در غنای حقیقی به سر می برد.وی هیچ گاه دست طمع به سوی دیگران دراز نكرد. به همین سبب ، مناعت طبع شریف رضی ، زبانزد عام و خاص ‍ گشته بود.در مورد خصوصیات اخلاقی سید رضی قضایای زیادی نقل شده است كه به یكی از آنها اكتفا می كنیم:

از ابی محمد مهلبی ، وزیر بهاءالدوله نقل كرده اند كه می گفت:

روزی به من خبر رسیدخداوند به سید رضی پسری عنایت كرده است . فرصت را غنیمت شمردم و خواستم به بهانه این مولود صله ای به سید رضی بدهم . به غلامان دستور دادم طبقی حاضر كردند و دوهزاردینار بر طبق گذاشتم و به رسم چشم روشنی و هدیه برایش فرستادم.

سید قبول نكرده و پیغام داده بود كه : لابد وزیر می دانند و اگر مطلع نیستند، بدانند كه من از كسی صله قبول نمی كنم.

به امید اینكه اصرارم ثمر بخشد دوباره طبق پر سیم و زر رافرستادم گفتم : این هدیه ناچیز را قبول بفرمایید و به قابله ها بدهید.

او آنهارا دوباره پس فرستاد و جواب داد:قابله ها غریبه نیستند و رسم ما بر این نیست كه بیگانگان به خانه ما رفت و آمد داشته باشند. آنها از بستگان خودمان می باشند و چیزی هم نمی پذیرند.

برای بار سوم طبق را فرستادم و گفتم :حال كه خود قبول نمی كنیدبین طلبه هایی كه پیش شما درس می خوانند تقسیم كنید.چون طبق را آوردند استاد درحضور طبله ها فرمود:طلبه ها خودشان حاضرند!بعد رو كرد به شاگردان و گفت :هر كس به این پولها محتاج است بردارد.

در این هنگام یكی از آنان برخاست دیناری (طلا)برداشت و قسمتی از آن را قیچی كرد و بقیه را سر جایش گذاشت .دیگر طلبه ها هم چیزی را برنداشتند.

شریف رضی از آن طلبه پرسیده : برای چه این مقدار برداشتی؟!

وی گفت : شب گذشته هنگام مطالعه روغن چراغ تمام شد، خادم نبود كه از انبارمدرسه روغن بدهد،از فلان بقال مقداری روغن چراغ نسیه كرده ام . حالا این قطعه طلارا برداشتم تا قرض خود را اداء كنم!

سید رضی تا این سخن بشنید دستور داد به تعدادطلاب كلید ساختند تا هر كس چیزی لازم داشت كلید انبار را همراه داشته باشد.

قطرهای از دریای بیكران

سیدرضی در دوران جوانی به تفسیر و توضیح آیات الهی روی آورد. عشق و علاقه وی به قرآن از همان اوایل كودكی آغاز شده بود.چنانكه بعد از یادگیری ، انس دایم و رابطه همیشگی با قرآن برقرار كرد.او همواره با زمزمه كلام الهی آینه دل را جلا می بخشید. بعد ازگذراندن علوم مختلف قرآنی علاوه بر شیرینی قرائت دوران كودكی ، خود را با دنیایی از زیباییهای روح بخش همراه می یافت كه وسعتش بی انتها و غایتش بی منتها بود.سید رضی محو در جمال تابناك آیات الهی دست به قلم برد تا قطره ای از دریای بیكران تعالیمش را بر صفحه روزگار جاری سازد.ثمره این تلاش با اخلاص ‍ سه گنجینه گران سنگی است كه برای نسلهای آینده به یادگار گذاشت:

1 -تلخیص البیان عن مجازات القرآن

2 -حقایق التاءویل فی متشابه التنزیل

3 -معانی القرآن

دیگر تالیفات سید رضی عبارتند از:

خصایص الائمه ، نهج البلاغه ، الزیادات فی شعر ابی تمام ، تعلیقخلاف الفقهاء، كتاب مجازات آثار النبویه ، تعلیقه بر ایضاح ابی علی ، الجید الحجاج، مختار شعر ابی اسحق الصابی ، كتاب«ما دار بینه وبین ابی اسحق من الرسائل»و دیوان اشعار.

رسالت بزرگ

هر روز كه سپری می شد برگ زرینی به دست توانای سید رضی بر تاریخ تابناك اسلام افزوده می گشت . او با قلمی روان و علمی فراوان خدمات ارزنده ای ارائه كرد. برای كتاب وحی تفسیر نوشت ، احكام فقهی تدوین كرد، با اشعار نغز و قصیده های بلند خود سیل معارف روان ساخت و مسئولیت های طاقت فرسای دینی ، سیاسی ، اجتماعی را بر عهده گرفت ، و... با همه اینها خلاء و كمبود می كرد كه گویی برای رسالتی بس بزرگ.

وی می بایست از فضای آزاد به وجود آمده كمال استفاده را می برد و با شناساندن اصالت شیعه ، اسلام واقعی را به جهانیان معرفی می كرد. سید رضی به خوبی می دانست كه رسالت بدون امامت ناقص است و شهر علم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدون وجود علی علیه السلام شهری بی دروازه می ماند و بدون معصوم قرآن بدون مفسر خواهد بود. میبایست قدم به میدان گذاشت و اقدامی كرد و كاری را كه انجام آن برای گذشتگان میسر نگشته است به سر منزل مقصود رساند.

شریف رضی با این تفكر الهی كار بزرگی راآغازکرد. همان كاری كه ثمره شیرینش در كلام بلند مولا علی علیه السلام به بار نشست وكتاب همیشه جاودان نهج البلاغه را به ارمغان آورده ، نام و یاد سید رضی را برای همیشه زنده نگه داشت . در حقیقت او اولین عالمی است كه كلمات و خطبه های سراسربلاغت امیرالمومنان علی علیه السلام را گردآوری و تدوین كرد.

از دیدگاه دانشمندان اهل تسنن

سید رضی از نظر مقامات بلند علمی و فضیلتهای ارزشمند اخلاقی خود را به مرحله ای رساند كه گوی سبقت از دیگران ربود تابدان حد كه خاص و عام ، دوست و دشمن و عالم و عامی به دیده احترامش می نگریستند وزبان به تعریف و تمجیدش می گشودند. دانشمندان و بزرگان اهل سنت درباره عظمت همیشه درخشان سید رضی سخنان جالب توجهی دارند. كه در ذیل به پاره ای از آنها اشاره میكنیم.

عبدالملك ثعالبی ، شاعر معاصر سید رضی در كتاب تحقیقی و ادبی خویش«یتیمة الدهر»در وصف سید مینویسد:«تازه وارد ده سالگی شده بود كه به سرودن شعرپرداخت . او امروز سرآمد شعرای عصر ما و نجیب ترین سروران عراق و دارای شرافت نسب وافتخار حسب ، و ادبی ظاهر و فضلی باهر و خود دارای همه خوبی هاست.»

خطیب بغدادی دركتابش موسوم به«تاریخ بغداد»می گوید:«...رضی كتابهایی در معانی قرآن نگاشته است كه مانند آن كمتر یافته می شود»

جمال الدین ابی المحاسن یوسف بن تغری بردی اتابكی در كتاب«النجومالزاهره فی ملوك مصر و القاهره»می نویسد:

«سید رضی موسوی ، عارف به لغت و احكام و فقه و نحو و شاعریفصیح بود. او و پدرش و برادرش پیشوای شیعیان بودند»

غروبی نابهنگام

آن روز شهر بغداد در تب و تاب و هیجان بود. نگاههای نگران و معنا دارمردم حاكی از اضطرابی بود كه كسی نمی خواست و نمی توانست باور كند. هرگز به ذهن كسی نمی رسید كه به این زودی شاهد چنین حادثه غم انگیز و جانسوزی خواهد شد... اما هرچه بود تمام شده بود و دیگر گریزی جز پذیرفتن آن نبود. هركس به دیگری می گفت : شریف رضی درگذشت.«انالله و انا الیه راجعون».

سید رضی در ماه محرم سال 406 ق . در سن 47 سالگی چشماز جهان فرو بست و جهان علم و عالم تشیع را در غم و ماتم فرو برد...

نوشته اندسید رضی استوانه علم و تقوا و سیاست ، از در گذشت مرموز و ناگهانی برادرش چنان متاثر و متاسف شد كه در تاب دیدن جنازه او را نیاورد و از شدت حزن و اندوه به حرم مقدس كاظمین علیه السلام پناه برد. از انبوه مردم جنازه سید رضی را تشییع كردند و فخرالملك وزیر بر جنازه وی نماز خواند پیكر پاكش را در خانه خود به امانت دفن وبعدها به حرم امام حسین علیه السلام منتقل كردند.

غم فراق برادر بر سید مرتضی بس سنگین بود. تنها و داغدیده سر به زانوی غم نهاده ، آه جانسوز از دل آتشین بر میكشید و مرثیه فراق می سرود: ای یاران ! داد از این فاجعه ناگوار كه بازوی مرا شكست!كاش جان مرا هم می گرفت!


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان