تبیان، دستیار زندگی
نشانه‌های نفاق این‌گونه بیان شده است: «از کارى نهى کند، ولى خودش از آن کار دست نمى‌‏کشد، فرمان می‌دهد به آنچه انجام نمی‌دهد، چون به نماز می‌ایستد سرش را این طرف و آن طرف می‌گرداند، روزش را شب کند در حالی‌که اندوهى جز خوردن شام ندارد، با این‌که روزه نبوده،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برای برطرف کردن نفاق چه باید کرد؟


نشانه‌های نفاق این‌گونه بیان شده است: «از کارى نهى کند، ولى خودش از آن کار دست نمى‌‏کشد، فرمان می‌دهد به آنچه انجام نمی‌دهد، چون به نماز می‌ایستد سرش را این طرف و آن طرف می‌گرداند، روزش را شب کند در حالی‌که اندوهى جز خوردن شام ندارد، با این‌که روزه نبوده، و چون بامداد کند اندوهى جز خوابیدن ندارد، با این‌که شب را بیدار نبوده، اگر از او پنهان باشى تو را غیبت کند و اگر به تو وعده بدهد وفا نکند


نفاق

نفاق و دورویى صفتى است بسیار قبیح و زشت که انسان شرافت‌مند هیچ‌گاه متصف به آن نیست؛ چرا که مایه رسوایى و سرافکندگی در این عالم پیش نزدیکان و آشنایان، و ذلت و عذاب دردناک در آخرت است.[1] نفاق یک بیماری روحی است و همانند سایر بیماری‌ها تا درست شناخته نشود، درمان آن امکان نخواهد داشت.

در این مقال نخست به علائم نفاق اشاره، سپس راه برطرف کردن آن‌را بیان می‌کنیم. در روایات علائم زیادی برای نفاق ذکر شده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: «بی‌مبالاتی در دروغ گفتن، خیانت به دیگران، بى‌‌شرمی و وقاحت، ادعای بى‌‏معنا(تو خالی) کردن، خائن بودن چشم، سفیه و خطا کار بودن، کم حیا بودن، کوچک شمردن گناهان، بزرگان دین را کوچک دانستن، گرفتاری‌های دین را سبک شمردن، کبر داشتن، دوست داشتن مدح، حسد ورزیدن، دنیا را بر آخرت ترجیح دادن، عمل شر را بر اعمال خیر مقدم داشتن، تحریک بر سخن ‏چینى، دوست داشتن لهو و لعب، کمک کردن به اهل فسق و سرکشان، تأخیر در کار نیک و کوچک شمردن اهل خیر، کارهاى زشت خود را نیکو دیدن، کارهاى نیکوى دیگران را بد دانستن».[2]

در روایت دیگری نشانه‌های نفاق این‌گونه بیان شده است: «از کارى نهى کند، ولى خودش از آن کار دست نمى‌‏کشد، فرمان می‌دهد به آنچه انجام نمی‌دهد، چون به نماز می‌ایستد سرش را این طرف و آن طرف می‌گرداند، روزش را شب کند در حالی‌که اندوهى جز خوردن شام ندارد، با این‌که روزه نبوده، و چون بامداد کند اندوهى جز خوابیدن ندارد، با این‌که شب را بیدار نبوده، اگر از او پنهان باشى تو را غیبت کند و اگر به تو وعده بدهد وفا نکند».[3]

منافقان با خدا نیرنگ می کنند و حال آنکه او با آنان نیرنگ خواهد کرد و چون به نماز ایستند با کسالت برخیزند، با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند

مصادیق ریا در قرآن

ریا کاران در آیاتی از قرآن کریم مورد نکوهش قرار گرفته اند.اهم آیات بر حسب نوع اعمالشان در قرآن عبارتند از:

1.انفاق مال از روی ریا:

در این خصوص در سورە بقره آیە 264 آمده:ای کسانی که ایمان آورده اید، صدقه های خود را با منت و آزار، باطل مکنید، مانند کسی که مالش را با خودنمایی به مردم، انفاق می کند و به خدا و روز باز پسین ایمان ندارد…

و آیه 266 همین سوره، انفاق کنندگان ریاکار را به سوختن درختان باغی تشبیه می کند که در اثر گردباد، آتش می گیرند و نابود می شوند.و این چنین عمل ریاکار، بی ثمر مانده و باریا، عملش تباه می گردد.

2.خارج شدن از سرزمین خود به قصد ریا:

در سورە شریفە انفال (آیە 47) عمل ریا کارانه منافقین در جنگ بدر، بازگو شده و در واقع به دیگران هشداری می دهد که:مانند کسانی نباشید که از خانه هایشان با حالت سرمستی و به صرف نمایش به مردم، خارج شدند مردم را از راه خدا باز می داشتند…

3.ریا در نماز توسط منافقین:

خداوند در سورە نساء آیە 142 می فرماید: منافقان با خدا نیرنگ می کنند و حال آنکه او با آنان نیرنگ خواهد کرد و چون به نماز ایستند با کسالت برخیزند، با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند.

باری تعالی، و سوره ماعون، افراد ریاکار را مورد نکوهش قرار می دهد، و می فرماید:

« پسوای بر نماز گزارانی که از نمازشان غافلند، آنان که ریا نموده و از دادن زکات خودداری می کنند

هلاکت

مفاسد ریا و عاقبت ریاکاران

همان طور که گفته شد، اعمال ریاکاران به دلیل مفاسد و اثرات سوء فردی و اجتماعی در آیات و روایات بشدت مورد نکوهش قرار گرفته است، اهم این مفاسد به شرح ذیل است:

1.ریا، مبطل عمل و از عوامل کفر است.(سوره بقره، آیه 264)

2.ریا کار، قرین شیطان است.(سوره نساء، آیه 38)

3. ریا کار، کور دل است.(امام علی(علیه السلام)، میزان الحکمه)

4. ریا، شرک خفی است.(رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)، حجة البیضاء/ج6)

5. دعای ریا کار مستجاب نمی شود.(رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، اصول کافی/ج3)

ریا علاوه بر آثار سوء فردی، اثرات سوء اجتماعی نیز دارد که باعث هلاکت یک قوم و یک ملت می گردد. کسی که به ریاکاری عادت کند، برنامه های اجتماعی او از محتوا خالی شده و در یک مشت ظواهر فاقد معنی خلاصه می شود.صاحب تفسیر نمونه در بیان این آثار سوء اجتماعی می نویسد:

آن کسی که برای خدا کاری انجام می دهد، شالوده آن را محکم می کند و تمام تلاش او این است که مردم از آن بهره بیشتری گیرند؛ ولی کسی که برای تظاهر و ریا کاری عملی انجام می دهد، تنها به ظاهر و زرق و برق آن می پردازد، بی آنکه به عمق و باطن و شالوده عمل و بهره گیری نیازمندان اهمیت دهد و چه دردناک است سرنوشت چنین انسان و چنین جامعه ای.

علاج این خصلت ناپسند، در دو مرحله صورت می‌پذیرد است: مرحله اول تفکر در مفاسدى که مترتب بر این رذیله است و دیگری مراقبت و مجاهده برای ترک آن؛ توضیح مرحله اول این‌که توجه به این نکته که در این دنیا اگر انسان به این صفت معرفى شد، از نگاه مردم مى‌‌‏افتد و رسواى خاص و عام مى‌‌‏شود و از کسب کمالات و رسیدن به مقاصد باز می‌ماند. در عالم دیگر نیز که عالم کشف اسرار است، با دو زبان از آتش محشور می‌گردد و با منافقان و شیاطین معذب می‌شود. پس، انسان عاقل که این مفاسد را دید، بر خود حتم و لازم  می‌کند که این صفت را از خود دور کند.

«از کارى نهى کند، ولى خودش از آن کار دست نمى‌‏کشد، فرمان می‌دهد به آنچه انجام نمی‌دهد، چون به نماز می‌ایستد سرش را این طرف و آن طرف می‌گرداند، روزش را شب کند در حالی‌که اندوهى جز خوردن شام ندارد، با این‌که روزه نبوده، و چون بامداد کند اندوهى جز خوابیدن ندارد، با این‌که شب را بیدار نبوده، اگر از او پنهان باشى تو را غیبت کند و اگر به تو وعده بدهد وفا نکند»

مرحله دوم که عملی است؛ علاج در این مرحله، به این صورت است که انسان مدتى با کمال دقت از حرکات و سکنات خود مواظبت کند. بر خلاف خواهش نفس اقدام کرده و اعمال و اقوال خود را در ظاهر و باطن درست کند و ظاهرکاری‌ها را عملاً کنار گذارد، و از خداى متعال در خلال این احوال توفیق طلب کند که او را بر نفس امّاره و هواهاى آن مسلط کند، و در این اقدام و علاج با او همراهى فرماید. اگر مدتی بدین حال باشد، امید است که نفس صفا پیدا کند و کدورت نفاق و دورویى از او زایل گردد و آیینه قلب و باطنش از این رذیله پاک و پاکیزه گردد و مورد الطاف حق و رحمت ولىّ نعمت حقیقى گردد.[4]

البته، ادعیه و اذکاری نیز وجود دارد که در روایات به عنوان زایل کننده نفاق معرفی شده‌اند. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) در روایتی صلوات بر خود و اهل بیتشان(علیهم السلام) را سبب برطرف شدن نفاق دانسته‌‌اند.[5] همچنین در روایتی دیگر، بلند صلوات فرستادن را موجب زایل شدن نفاق معرفی کرده‌اند[6].

همچنین از حضرتش روایت شده است که فرمودند: «سوره قُلْ یأیُّهَا الْکفِرُون و قُلْ هُوَ اللَهُ أَحَدٌ، «مُقَشْقِشَتان» هستند.[7] این دو سوره را مُقَشقِشه نامیده‌‏اند؛ چون انسان را از شرک و نفاق پاک می‌گرداند».[8]

پی نوشت ها:

[1]. امام خمینى، چهل حدیث، ص 157، نشر مۆسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، قم، چاپ بیستم‏، 1388ش‏.

[2]. منسوب به امام صادق، مصباح الشریعة، ص 144- 145، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق.

[3] کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ،ج 2، ص 396، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[4]. امام خمینی، چهل حدیث، ص 158- 159.

[5]. کافی، ج ‏2، ص 492.

[6]. همان، ص 493.

[7]. العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 699، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1405 ق.

[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 6، ص 337، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.

فرآوری: محمدی               

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع: سایت اسلام کوئست

مرکز مطالعات قرآنی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.