تبیان، دستیار زندگی
صادق عاشورپور اسم آشنایی در نمایشنامه‌نویسی دارد. از او تا به حال كتاب‌های مختلفی به چاپ رسیده است. این‌بار نمایشنامه «سقای دیگر» به قلم او به همراه مقدمه‌ای از «سیدمهدی شجاعی» و در 82 صفحه از سوی انتشارات «كتاب نیستان» منتشر شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توصیف قمر بنی هاشم در «سقای دیگر»


صادق عاشورپور اسم آشنایی در نمایشنامه‌نویسی دارد. از او تا به حال كتاب‌های مختلفی به چاپ رسیده است. این‌بار نمایشنامه «سقای دیگر» به قلم او به همراه مقدمه‌ای از «سیدمهدی شجاعی» و در 82 صفحه از سوی انتشارات «كتاب نیستان» منتشر شده است.

توصیف قمر بنی هاشم در «سقای دیگر»

نویسنده در این اثر سعی كرده از دیدگاه دراماتیك به توصیف حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) و رشادت‌های او در ماجرای روز عاشورا بپردازد. برای همین منظور از اشقیا و برخی لشكریان یزید برای این توصیف استفاده كرده تا به تاثیر‌گذاری متن اضافه كند.

چه زمانی تصمیم گرفتید این نمایشنامه را بنویسد؟

من قبلا تصمیم داشتم كتابی درباره حضرت عباس (ع) بنویسم. چون به شخصیت ایشان علاقه زیادی داشتم و به‌نظرم شخصیت وارسته‌ای دارد و در همه نسل‌ها و زمان‌ها برای مردان جوان ما و حتی همه مردم می‌تواند الگو باشد. این بود كه شروع كردم به نوشتن این كتاب؛ «سقای دیگر». مدتی به خاطر درگیری‌ كه برای نوشتن نمایشنامه‌های دیگرم داشتم، نوشتن كتاب را كنار گذاشتم. بعد از اینكه فراغتی پیدا كردم، شروع كردم به خواندن متونی كه به پربارتر كردن آن كتاب می‌توانست كمك كند و برای نوشتن كتابی درباره حضرت عباس(ع) راه‌گشا بود تا اینكه سقای آب و ادب سید مهدی شجاعی را خواندم. همان زمان تصمیمم قطعی شد كه كتاب را تمام كنم و به سرانجام برسانم. در پی خواندن كتاب سقای آب و ادب، ملاقاتی بین بنده و آقای شجاعی پیش آمد و من درباره كتابم به ایشان توضیح دادم و ایشان بسیار من را تشویق كرد. من هم تمام كارهایم را كنار گذاشتم و شروع كردم به نوشتن آن كتاب. خوشبختانه بعد از اینكه نوشتن كتاب تمام شد آقای شجاعی هم بدون معطلی آن را به چاپ رساند.

شروع نوشتن كتاب به چه سالی برمی‌گردد؟

حدود 5 سال پیش. ولی من در این 5 سال به صورت مداوم رو نوشتنش كار نكردم. قبلا هم راجع به عاشورا كتاب نوشته بودم بعد از آن كتاب بود كه تصمیم گرفتم كتابی هم درباره حضرت عباس(ع) بنویسم. بعضی شخصیت‌های تاریخی مرا شیفته خودشان می‌كنند. همین باعث می‌شود علاقه‌مند شوم تا درباره‌شان كتاب بنویسم. مثلا حضرت عباس(ع)، امام حسین(ع)، آرش كمانگیر، سیاوش و شخصیت‌هایی از این دست. شخصیت‌هایی كه وقتی در تاریخ درباره‌شان می‌خوانی شیفته‌ آنها می‌شوی. به نظرم اینها انسان‌های كاملی هستند كه باید در جامعه ما مطرح شوند و نسل جوان ما كه با این موضوعات بیگانه است با آنها آشنا شوند و ببینند ما قهرمانانی داریم كه می‌توانیم از آنها الگو بگیریم و می‌توانیم سرنوشت‌مان را با آنها رقم بزنیم.

با توجه به اینكه در این 5سال به صورت مداوم مشغول به نوشتن نبودید، كلا چند سال روی این كتاب وقت گذاشتید؟

بی‌اغراق در حدود 2 سال. نوشتن این كتاب خیلی سخت بود. به قول مولانا «عشق حقیقی است مجازی مگیر/ این دم شیر است به بازی مگیر» دقیقا این كار، با دم شیر بازی كردن بود. این چیزی نبود كه من بخواهم دیالوگ‌ها و پاراگراف‌هایش را از خودم سر هم كنم. این بازگویی تاریخ یك ملت است. با اینكه تعداد صفحات كم است ولی خیلی وقت من را گرفت چون باید خیلی بااحتیاط و دقت كار را انجام می‌دادم. باید طوری می‌نوشتم كه نه به شخصیت این بزرگوار توهین شود و نه به اعتقادات و غیرت دینی مردم.

به هدفی كه از نوشتن این كتاب داشتید رسیدید؟

من خوشبختانه خیلی از كار راضی هستم. چون خیلی با دقت می‌نوشتم سعی كردم مراد و مطلوبی را كه مد نظرم است در كتاب بیاورم. اما هیچ‌وقت هیچ‌چیز در عالم كامل نمی‌شود چون ما انسان‌های كاملی نیستیم. كامل فقط خداست و ما به‌طور نسبی باید تلاش كنیم. من از این جهات كه تلاش خودم را كردم، وجدانم راحت است. شخصیت این بزرگوار را آنچنان كه شایسته است به تصویر كشیده‌ام. اما نمی‌توانم درصد تعیین كنم كه چند درصد به مطلوبم نزدیك است چون ماده نیست كه بتوانم درصد برایش تعیین كنم. نمایشنامه یك امر هرمنوتیكی است و به تعبیر انسان‌ها بستگی دارد. یعنی این به تعبیر خوانندگان مربوط می‌شود. ممكن است روی یك نفر تاثیر بسیار زیادی داشته باشد و روی كسی دیگر تاثیر بسیار كم. بر این باورم این كتابم در طول این 35 سال فعالیتم در عرصه نوشتن، زیباترین اثرم است و امیدوارم به ذائقه و اعتقادات مردم هم خوش بیاید. اگر اینطور باشد من مزدم را گرفته‌ام.

نوشتن این كتاب خیلی سخت بود. به قول مولانا «عشق حقیقی است مجازی مگیر/ این دم شیر است به بازی مگیر» دقیقا این كار، با دم شیر بازی كردن بود. این چیزی نبود كه من بخواهم دیالوگ‌ها و پاراگراف‌هایش را از خودم سر هم كنم. این بازگویی تاریخ یك ملت است

دوست دارید این نمایشنامه روی صحنه برود و اجرا شود؟

وقتی شما قلم به دست می‌گیرید به این امید است كه خواننده‌ای آن را بخواند. یك رمان‌نویس، یك نویسنده، یك بازیگر، همه می‌خواهند دیده شوند. من نمایشنامه‌نویس وقتی نمایشنامه می‌نویسم آرزویم این است كه به من امكانات بدهند تا آن را به روی صحنه ببرم. الان هم از مسئولان می‌خواهم اگر امكان دارد به من كمك كنند تا بتوانم این نمایش را به روی صحنه ببرم با یكسری عوامل هنرمند و باورمند دست به دست هم بدهیم تا در مقابل دشمن بایستیم. مولا علی(ع) می‌فرمایند با دشمن از دری وارد شو كه وارد می‌شود. دشمن الان دارد علیه ما تبلیغات انجام می‌دهد. ما خیلی ظرفیت داریم ولی توان تبلیغاتی‌مان ضعیف است. به عقیده من نه مسئولان ما به هنر جدی نگاه كرده‌اند و نه هنرمندان‌مان جدی كار می‌كنند. یعنی الان باری به هر جهت شده‌اند. یكی از آرزوهای من بردن این نمایش به روی صحنه است. واقعا آرزوی بزرگی نیست چون اگر وزارت ارشاد كمك كند می‌شود روی صحنه برد و باور كنید به كشورهای دیگر هم می‌توان برد و تبلیغ كرد و بزرگان‌مان را به مردم جهان هم معرفی كرد.

درباره «سقای دیگر»

نویسنده در «سقای دیگر» سعی کرده از دیدگاه دراماتیک به توصیف حضرت ابوالفضل العباس (ع) و رشادت‌های وی در ماجرای روز عاشورا بپردازد و برای این منظور نویسنده از اشقیاء و برخی لشکریان یزید برای این توصیف بهره برده است تا به تاثیر‌گذاری متن بیفزاید.

تالیف این کتاب به گفته عاشورپور در مقدمه آن، به قلم زدن و تلاش وی در خلق اثری درباره واقعه عاشورا در سال‌های گذشته باز می‌گردد که ناتمام مانده بود اما وی پس از مطالعه رمان «سقای آب و ادب» سیدمهدی شجاعی به فکر تاثیر گرفتن از این اثر و خلق یک نمایشنامه بر مبنای فضای متن شجاعی می‌افتد و پس از مطرح کردن موضوع با وی به خلق آن دست پیدا می‌کند.

سید‌مهدی شجاعی نیز در بخشی از مقدمه‌اش بر کتاب عاشورپور می‌نویسد: «این قلم (سید مهدی شجاعی)، تمام توان ناچیز و بضاعت مزجاتش را در توصیف جمال محبوبش که از جنس آسمان است، به کار گرفته و در نهایت به توفیقی چنان که باید و شاید، دست نیافته است. در این میان دوستی که اهل دل است و درد آشنا، و در هنر نمایش، احاطه و توان و تجربه‌اش  ارجمند و ستودنی، داوطلب شده است که دریافت‌هایش از ماه منیر بنی‌هاشم را به زبانی دیگر بیاورد. این قلم چرا ذوق نکند و ان اتفاق مبارک را به فال نیک نگیرد و برای توفیق رفیقش در امین مسیر، دست به دعا برندارد؟»

توصیف قمر بنی هاشم در «سقای دیگر»

بخشی از این نمایشنامه را با هم می‌خوانیم:

«یزید: ای شمر!

شمر: امیر‌ معظم.

یزید: تو یکی از سرداران حاضر در غائله کربلا بودی که سر از تن جسد حسین جدا کرده برای من به ارمغان آورده‌ای.

شمر: باشد که رضایت خاطر امیر معظم را فراهم کرده باشم.

یزید: هوم... اینک برای من بگو، شجاع‌ترین و جنگی‌ترین آن یک تن و هفتاد و دو تن کدامینشان بودند؟

شمر: این امیر‌معظم، حسین

یزید: بعد از حسین؟

شمر: عباس، برادر حسین.

یزید: این وجه شجاعت در او چه بود؟

شمر: در وفاداری اسوه.

یزید: دگر؟

شمر: زیرک در نبرد.

یزید: دگر؟

شمر: جسور در مقابل خصم.

یزید: دگر؟

شمر: در رشادت رشید.

یزید: دگر؟

شمر: در دلیری دلاور.

یزید: دگر؟

شمر: در شمشیرزنی بی‌همتا.

یزید: دگر؟

شمر: در سقایی‌جان به کف.

یزید: دگر؟

شمر: در علمداری بی‌باک

یزید: این همه خصائل نیکو در او وجود داشته؟

شمر: ای امیر‌معظم، به طامات بافی متهم نشوم، باید بگویم بیش از اینها

یزید: هان؟

از این سخن شمر، سکوتی بر کاخ بال می‌گسترد، چشم‌های حضر به لب‌های یزید دوخته می‌شود انگار به این وسیله می‌کوشند خود را برای آنچه درباره حضرت عباسس گفته خواهد شد آماده کنند».

فرآوری: منیژه خسروی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان


منابع: تهران امروز/خبرگزاری مهر