تبیان، دستیار زندگی
«چیزهایی هست که نگفتیم» رمانی است که حالا خوانندگان انگلیسی زبان از «زویا پیرزاد» می خوانند. نویسنده ایرانی که هرگز حاضر به گفت وگو با مطبوعات ایرانی ، این روزها با این رمان در فهرست پرفروش ترین آثار ایرانی سایت آمازون قرار گرفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داستان آدم‌های عادی


«چیزهایی هست که نگفتیم» رمانی است که حالا خوانندگان انگلیسی‌زبان از «زویا پیرزاد» می‌خوانند. نویسنده ایرانی که هرگز حاضر به گفت‌وگو با مطبوعات ایرانی ، این‌روزها با این رمان در فهرست پرفروش‌ترین آثار ایرانی سایت آمازون قرار گرفته است.

داستان آدم‌های عادی

ترجمه انگلیسی رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» با عنوان «چیزهایی هست که نگفتیم» به انگلیسی ترجمه شده است.

پیرزاد در گفت‌وگو با روزنامه «مترو» گفته است: «ارزشش را داشت که برای ترجمه اولین رمانم به انگلیسی 10 سال صبر کنم.»

حالا رمان «چیزهایی هست که نگفتیم» با استقبال روبه‌رو شده است و مجله «لوپوئن» فرانسه هم این رمان را با سریال محبوب و مشهور آمریکایی «زنان مستاصل» – Desperate Housewife- مقایسه کرده است و به آن لقب رمانی درباره «زنان مستاصل ارمنی» را داده‌اند. کلاریس زنی است در دل یک خانواده با همه مسائلش و او روایتگری است دقیق که از جزییات زندگی روزمره می‌گوید؛ زندگی روزمره‌ای که زویا پیرزاد درباره‌اش می‌گوید: «در نوشتن به سبک و سیاق «ریموند کارور» نزدیک هستم و یکی از نویسندگانی است که می‌توان داستان‌هایم را با او مقایسه کرد.» به نظر می‌رسد او هم درست مثل بسیاری از نویسندگان غربی از کارور تاثیر گرفته است. او می‌گوید: «فکر می‌کنم گفت‌وگوهای صادقانه آدم‌ها در زندگی واقعی بسیار هیجان‌انگیز است. در بیشتر رمان‌های ایرانی مردم شبیه آدم‌های واقعی در زندگی روزمره حرف نمی‌زنند. خب وقتی من شروع کردم یک رویکرد ساده و واقعی را در داستان‌هایم ارائه کردم. این یک راه جدید برای نوشتن بود.»روزنامه مترو در بررسی آثار او نوشته است، زویا پیرزاد «موجز» می‌نویسد و علاوه بر این تصویری دقیق و بی‌پرده از زندگی روزمره خانواده‌ای در میانه دهه 60 میلادی ارائه می‌دهد و بی‌آن‌که بخواهد داستانش را در حال‌وهوایی فمینیستی ببرد خواننده‌اش با شخصیت‌های زن و از جمله کلاریس زن آرام داستان احساس همذات‌پنداری و همدلی می‌کند. اولین تجربه‌های داستان‌نویسی او را ایرانی‌ها در دهه 90 خواندند. او سه مجموعه داستان و دو رمان نوشته است که هر دو جزو پرفروش‌ترین رمان‌های یک دهه اخیر بودند.

زویا پیرزاد نگران مسئله سانسور نیست، هرچند داستان‌های او هم در ایران از این مسئله بی‌نصیب نمانده است، اما او معتقد است: «این مسئله راه و شیوه نوشتن من را تغییر نمی‌دهد. من برای خودم می‌نویسم و حتی موقع نوشتن لحظه‌ای به این‌که آیا این اثر قابل انتشار هست یا نه فکر نمی‌کنم. اگر کتاب مجوز گرفت و منتشر شد که چقدر عالی و اگر نه، من منتظر می‌مانم.» پیرزاد از این‌که «چیزهایی هست که نگفتیم» در ایران مجوز انتشار دریافت کرد و به کتابفروشی‌ها رفت متعجب و خوشحال شد. او معتقد است زنان ایرانی همچنان در بسیاری از موارد اقتدار و حضور اجتماعی دارند. او می‌گوید: «مردم غرب درباره ایران تصور غلطی دارند. ایران نه عربستان سعودی است و نه کویت، شاید پوشش زنان ایرانی در خانه و محیط‌های اجتماعی با هم متفاوت باشد، اما زنان ایرانی نقش مقدم را در خانواده از سال‌ها پیش داشته‌اند و حتی در خانواده‌های سنتی هم این نقش وجود دارد. زنان در ایران در بسیاری از مشاغل حضور دارند، می‌توانند مقام‌های دولتی داشته باشند، عضو احزاب بشوند و حتی پدیده مد هم در ایران فراگیر است.»

کتاب «چیزهایی هست که نگفتیم» تا امروز بیش از 150‌هزار نسخه فروش رفته است و همچنان در فهرست پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین رمان‌های انتشارات «وان ورد» قرار دارد. مجموعه داستان «طعم گس خرمالو»ی او در سال 2009 جایزه بهترین مجموعه داستان ترجمه فرانسه را از آن خود کرد. گرچه داستان‌های پیرزاد در این سال‌ها به زبان‌های مختلفی ترجمه شده است و حتی در گرجستان هم با استقبال روبه‌رو شده است اما او برای انتشار نسخه انگلیسی رمانش صبر کرد. او می‌گوید: «پیداکردن یک ناشر خوب و انتشار ترجمه نزدیک به متن اصلی پیچیدگی‌های خودش را داشت و برای همین هم ترجیح دادم کمی صبر کنم و حالا از انتشار این نسخه خوشحال هستم.»

او می‌گوید: «چندین‌بار از من خواسته بودند که برای انتشار نسخه انگلیسی رمانم رضایت بدهم، اما اغلب آن‌ها ناشران دانشگاهی یا مراکز علمی بودند و من هیچ دلم نمی‌خواست برای این رمان چنین اتفاقی بیفتد. چون وقتی کتاب تو را یک ناشر دانشگاهی منتشر کند، در واقع تو کتابت را می‌کشی، زیرا کتاب در میان حجم انبوه کتاب‌های منتشرشده گم می‌شود. من می‌خواستم کتابم به دلیل ارزش ادبی‌اش منتشر شود و نه فقط برای این‌که یک رمان ایرانی است ترجمه بشود که خوشبختانه درنهایت هم همین اتفاق افتاد.»

روزنامه مترو در بررسی آثار او نوشته است، زویا پیرزاد «موجز» می‌نویسد و علاوه بر این تصویری دقیق و بی‌پرده از زندگی روزمره خانواده‌ای در میانه دهه 60 میلادی ارائه می‌دهد

داستان‌های زویا پیرزاد در این سال‌ها به دلیل همان زبان ساده و روایتی که در هر گوشه دنیا فهمیده می‌شوند مورد توجه قرار گرفته‌اند. چندی پیش داستان کوتاهی که او درباره زن قرمزپوشی در ایران نوشته بود در روزنامه آبزرور منتشر شد و با استقبال زیادی روبه‌رو شد. داستان او درباره بانوی قرمزپوش مرموز پرخواننده‌ترین اثر داستانی آوریل 2012 در روزنامه آبزرور شد. پیش از این هم چند داستان کوتاه دیگر از پیرزاد در نیویورک ریویو آو بوکز منتشر شده است. داستان‌های کوتاه «لیوان دسته‌دار» و «قصه خرگوش و گوجه‌فرنگی» از مجموعه «مثل همه عصرها»ی او به زبان روسی هم ترجمه شده است. جایزه «کوریه انترناسیونال»، هفته‌نامه پرتیراژ فرانسه، هم مجموعه داستان او را به عنوان اثر برگزیده سال انتخاب کرد. هیات داوران «کوریه انترناسیونال» متشکل از هفت نفر و به مدیریت ایزابل لوز، نویسنده و روزنامه‌نگار از میان 10کتاب راه‌یافته به مرحله نهایی، سرانجام کتاب «طعم گس خرمالو»، مجموعه‌ای از پنج داستان کوتاه زویا پیرزاد را به عنوان بهترین کتاب سال برگزید. پیرزاد پیش‌از روی‌آوری به داستان‌نویسی کتاب‌هایی ترجمه کرد که از جمله آن‌ها می‌توان به «آلیس در سرزمین عجایب»، اثر لوییس کارول و «آوای جهیدن غوک» که مجموعه‌ای است از هایکوهای شاعران آسیایی، اشاره کرد. زویا پیرزاد در ایران با رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» شهرت یافت. این رمان جایزه‌های فراوانی دریافت کرد که از آن جمله می‌توان به جایزه بهترین رمان (سال 1380) پکا، جایزه بهترین رمان بنیاد هوشنگ گلشیری (1380) و لوح تقدیر جایزه ادبی یلدا (1380) اشاره کرد. داستان کوتاه «طعم گس خرمالو» نیز پیش از این در ایران جایزه 20سال ادبیات داستانی در سال 1376 را به دست آورده بود.

زویا پیرزاد از معدود نویسندگان ایرانی است که همه آثارش به زبان فرانسه ترجمه شده‌اند. کریستف بالایی مترجم فرانسوی آثار زویا پیرزاد، که برگردان «طعم گس خرمالو» نیز از ترجمه‌های اوست، مدرس زبان و ادبیات فارسی در مدرسه زبان‌های شرقی است و به آثار معاصر و داستان کوتاه و ادبیات زنان علاقه ویژه‌ای دارد.

زندگینامه

زویا پیرزاد نویسنده و داستان نویس معاصر در سال 1331 در آبادان به دنیا آمد و در همان جا به مدرسه رفت. وی بعدها به تهران آمد و در این شهر ازدواج کرد و دو پسرش ساشا و شروین را به دنیا آورد. پیرزاد پیش از روی آوری به داستان نویسی کتاب‌هایی ترجمه کرد که از جمله ‌آنها می‌‌توان به «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوییس کارول و کتاب «آوای جهیدن غوک» که مجموعه‌ای است از هایکوهای شاعران آسیایی اشاره کرد.

وی در سال 1370، 1376 و 1377، سه مجموعه از داستان‌های کوتاه خود را به چاپ رساند؛ «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و «یک روز مانده به عید پاک»  مجموعه داستان‌های کوتاهی بودند که به دلیل نثر متفاوت خود مورد استقبال مردم قرار گرفتند. داستان کوتاه «طعم گس خرمالو» برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانی در سال 1376 شد.

این مجموعه‌ داستان‌ها بعدها در یک کتاب با عنوان سه کتاب از سوی ناشر همیشگی آثار پیرزاد (نشر مرکز) به بازار کتاب عرضه شد.

اولین رمان بلند زویا پیرزاد، با نام «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» در سال 1380 به چاپ رسید. داستان این رمان که با نثر ساده و روانی نوشته شده‌است، در شهر آبادان دههء چهل خورشیدی می‌گذرد و شخصیت‌های داستان از خانواده‌های کارمندان و مهندسین شرکت نفت هستند که در محلهء بریم جدا از بومیان آبادان زندگی می‌کنند. داستان به سبک زنانه و از زبان شخصیت اصلی داستان، زنی خانه‌دار به نام کلاریس بیان می‌شود و مشکلات و گرفتاری‌های همیشگی زنها را سوژه نوشتن قرار می‌دهد. این رمان بعد از انتشار علاوه بر اقبال عمومی با اقبال منتقدان و ادیبان هم روبرو شد و توانست تنها کتاب داستانی باشد که تمامی جوایز نخست سال 80 تمامی گروه‌ها و طیف‌های ادبی را ( پکا، بنیاد گلشیری، یلدا، منتقدان ونویسندگان مطبوعات) و حتی جایزه کتاب سال رمان و داستان را از آن نویسنده وناشرش کند. این رمان تا کنون 29 بار تجدید چاپ شده است که در نوع خود یک رکورد به شمار می‌آید.

رمان بعدی پیرزاد «عادت می‌کنیم» نام دارد. این رمان زندگی آرزو صارمی زن مطلقه و بچه‌داری است که دلش می‌خواهد بعضی وقت‌ها خودش را دوست بدارد و کاری که مطابق میل خودش است انجام دهد نه هر کاری که دختر و مادرش می‌خواهند.

زویا پیرزاد ساکن آلمان است و برخی از کتاب‌هایش، همانند چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم به زبان‌های دیگر هم ترجمه شده است.

فرآوری: منیژه خسروی

بخش ادبیات تبیان


منابع: بهار/همشهری آنلاین