تبیان، دستیار زندگی
آنتونی هاپکینز، هفتاد و شش ساله اهل منطقه ولش کشور انگلستان است. او کار بازیگری را از سال 1965 با حضور در برخی فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی آغاز کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیری واقعی من کناره‌گیری از سینماست

گفت‌وگو با آنتونی هاپکینز


آنتونی هاپکینز، هفتاد و شش ساله اهل منطقه ولش کشور انگلستان است. او کار بازیگری را از سال 1965 با حضور در برخی فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی آغاز کرد. در «شیر در زمستان» اثر کلاسیک سال 1968 آنتونی هاروی در کنار پیتر اوتول و کاترین هپبورن، دو بازیگر کلاسیک سینما ایفای نقش کرد.

آنتونی هاپکینز

«هملت» تونی ریچاردسون هم سال 1969 از او در نقش شخصیت کلادیوس بهره گرفت. «خانه عروسک» (1973)، «جاگرنات» (1974) و «پلی در دوردست» (1976) از فیلم های مطرح دهه 70 هستند که هاپکینز در آنها در نقش مکمل ظاهر شد. با «مرد فیل نما» (1980) مشهور شد و نقش های مهم و اصلی محصولات سینمایی را به دست آورد، اما «سکوت بره ها» (1991) بود که وی را تبدیل به یک چهره مطرح بین المللی کرد. از او هم اکنون قسمت دوم اکشن دلهره آور «سرخ» روی پرده سینماهای جهان است. هاپکینز در گفت وگوی اینترنتی زیر درباره بازیگری، فعالیت های اجتماعی، پیری و چیزهای دیگر صحبت می کند.

از دوران کودکی پرجنب و جوش و فعال بودید؟

خیر، بشدت گوشه گیر و حتی ضداجتماعی بودم. در محیط های شلوغ حاضر نمی شدم و رابطه چندانی با بچه های هم سن و سال خودم نداشتم. حتی چندان هم آدم باهوشی نبودم و بعضی درس ها را نمی توانستم حفظ کنم. خودم هم نمی دانستم در مدرسه چه کار دارم می کنم. به همین دلیل هم بازیگر شدم! وقتی وارد دنیای بازیگری شدم بسیاری از اطرافیانم تعجب کردند.

صنعت سینما را خیلی دوست دارید؟

بازیگری را بله، ولی از آنچه به عنوان «شو بیزینس» اسم برده می شود، متنفرم. چیز بسیار احمقانه ای است. مدام می خواهند شما را نشان دهند و چرت و پرت ها و شایعات بی معنی و خنده داری را درباره تان مطرح می کنند. حضور در این جور مجالس و مهمانی های پرطمطراق و خالی از عشق و محبت، فقط تلف کردن وقت و زمان است. خیلی از بازیگران وقتی به پشت سر نگاه می کنند، یک صحرای خشک و بی آب و علف را می بینند. این حس به آدم دست می دهد که در یک محیط جعلی و دروغین بوده است. همه چیز آن تقلبی است. برای همین، در تمام این سال ها تلاش کرده ام روی کارم تمرکز کنم و از حواشی های بی معنی فاصله و کناره بگیرم.

ازجمله بازیگرانی هستید که علیه الکل مبارزه و وقت زیادی را صرف فعالیت های اجتماعی در آن می کنید.

خودم سال ها درگیر این موضوع بودم و می دانستم الکل چه تاثیرات منفی و مخربی روی ذهن و عقل آدم ها می گذارد. زندگی ام در آن دوران شبیه سفری به درون دنیای تیره بختی بود. وقتی تصمیم به ترک آن گرفتم، اطمینان نداشتم که می توانم بر آن مشکل غلبه کنم یا خیر. البته کمک چند نفر از نزدیکانم هم بود و باعث شد در این مبارزه موفق و پیروز شوم. از همان زمان احساس کردم یک وظیفه مهم روی دوشم قرار دارد و من هم باید در این رابطه کاری انجام دهم، موقعیتم به عنوان یک بازیگر باعث می شد فعالیت هایم در این رابطه نمود عینی بیشتر و بهتری داشته باشد. خوشحالم در این بخش فعالیت می کنم و مانع از اعتیاد جوانان و دیگران به این چیز خانمان برانداز می شوم.

از بین بازیگران قدیمی، کدام یک بیشتر مورد توجه شما بوده است؟

یکی از کسانی که از سال ها قبل او را می شناسم لارنس اولیویه است. او هنرمند بزرگی بود و قدرت بسیار زیادی داشت. از همان زمانی که او را ملاقات کردم یک بازیگر بزرگ بود. وقتی در فیلمی با او کار می کردم، احساس می کردم سر کلاس درس هستم و می توانم چیزهای زیادی از او یاد بگیرم.

منتقدان، بازی شما در سکوت بره ها را بشدت تحسین کردند. این نقش را چگونه بازی کردید؟

می دانید، نقش آدم های هیولا گونه را خیلی خوب می توانم بازی کنم. آنها را خیلی خوب درک می کنم. روحیات این جور آدم ها را می شناسم و دوست دارم در این جور نقش ها بازی داشته باشم.

خیلی از بازیگران وقتی به پشت سر نگاه می کنند، یک صحرای خشک و بی آب و علف را می بینند. این حس به آدم دست می دهد که در یک محیط جعلی و دروغین بوده است. همه چیز آن تقلبی است

پس از این همه سال فعالیت هنری از بازیگری خسته نشده اید؟ احساس خستگی نمی کنید؟

هنوز هم از بازی کردن لذت می برم و کار بازیگری برایم لذتبخش است. در سال های اولیه کارم با چالش های خیلی زیادی روبه رو بودم، اما اگر بخواهم صادقانه صحبت کنم، بازیگری در حال حاضر چالش خاصی را برایم به همراه ندارد. راستش را بخواهید، این روزها علاقه زیادی به نقاشی و ساخت موسیقی پیدا کرده ام. حالا به آن جایی رسیده ام که همیشه به دنبالش بودم.

می خواستم در کنار بازیگری، فرصت رسیدن به دیگر کارهای مورد علاقه ام را داشته باشم و بازی کردن تمام وقت و توانم را نگیرد. این روزها آن کارهایی را انجام می دهم که دوست دارم. البته هنوز هم خیلی سخت کار می کنم، اما همه زندگی ام را وقف بازیگری نمی کنم. تا زمانی که فیلمنامه های خوب به من پیشنهاد شود و پول خوبی هم برای آن بدهند، به بازیگری ادامه می دهم. البته کارگردان خوب هم اهمیت خیلی زیادی دارد. این روزها حضور جلوی دوربین برایم بیشتر حکم تفریح را دارد تا انجام یک کار خیلی جدی.

شما با اولیور استون در درام شرح حال گونه و سیاسی نیکسون کار کردید. نظرتان درباره وی چیست؟

او یک دیوانه خوب است، ولی دوستش دارم. می دانید، سر صحنه خیلی سرسخت و بداخلاق است و حتی به آدم های دور و بر خود توهین می کند. برخورد بی ادبانه ای با آنها دارد! به من هم توهین کرد. ولی هر چیزی جوابی دارد و نباید حرف ها و رفتارها را بی جواب گذاشت. یک روز به من گفت «داری پیر می شوی» من هم جواب دادم «خب، تو هم پیر می شوی، تازه داری کچل هم می شوی. هر چه پیرتر می شوی، کج تر می شوی. حقیقت امر، تو پیرتر از من به نظر می رسی! درست نیست که موهایت را رنگ می کنی.» از آنچه گفتم خوشحال نشد. ولی واقعیت بود، اما در کل آدم خوبی است. هنرمند مستعدی است.

منتقدان سینمایی از شما به عنوان بازیگری سختکوش، اما سرسخت و تند اسم می برند.

پدرم هم آدمی سخت بود. در عین خونسردی بسیار تند و تلخ بود. نسبت به من هم تا حدودی ناامید بود. علتش هم این است که در مدرسه بچه درسخوان و موفقی نبودم، اما چیزهای خیلی زیادی از او یاد گرفتم.

تمام آنچه را از او آموختم، بعدها در زندگی به کمکم آمد و خیلی به دردم خورد. او به من آموخت که سرسخت باشم و تو یاد می گیری که چگونه چنین آدمی باشی. می دانم قوی بودن یعنی چه و چگونه باید قوی بود. بی رحم بودن را هم می دانم. این جزئی از طبیعت و روحیه ام است. اگر این طور نبودم، هیچ وقت نمی توانستم بازیگر شوم.

آنتونی هاپکینز

از دریافت جایزه اسکار خوشحال هستید؟

اسکار گرفتن چیز جالب و بانمکی است. حتی شوالیه شدن هم چیز خوب و جالبی بود. ولی واقعیت این است که وقتی صبح روز بعد از خواب بیدار می شوید، می بینید همه چیز مثل روزهای قبل است و چیزی تغییر محسوسی نکرده است.

شما همان آدم سابق هستید و هنوز باید همان تلاش های سخت قبلی تان را انجام دهید.

هیچ وقت نخواستید کس دیگری بجز آنتونی هاپکینز باشید؟

خیر، هیچ وقت دلم نمی خواهد کسی و چیزی جز آنچه هستم باشم. افسوس نمی خورم که چه هستم و چه می توانستم باشم. به این نوع زندگی عادت کرده ام و دلم نمی خواهد نوع دیگری از زندگی و کار را تجربه کنم. چرا باید چنین فکر کنم و چیز دیگری را بخواهم. در کل، از خودم راضی ام و فکر نمی کنم اگر کس دیگری بودم، همین قدر موفق بودم و به تمام آنچه می خواستم می رسیدم.

پیر شدن و گذشتن سن از هفتاد سالگی چه حال و هوایی دارد؟

پیر شدن و بالا رفتن سن واقعیتی همگانی و عمومی است و نمی توان کاری با آن کرد، اما حالا در این سن و سال دیگر آن نقش هایی را نمی گیرم که 20 سال قبل به من پیشنهاد می شد، اما هنوز هم مثل گذشته ها حالم خوب است. سرحال هستم و می توانم نقش های محوله را بازی کنم. پیری واقعی زمانی است که دیگر پیشنهاد بازی در فیلمی را دریافت نکنی و بیکار شوی. نمی خواهم آن روز را ببینم. واقعیت امر این است که بازیگری تنها چیزی است که نمی توانم به آن پشت کنم و از آن روی برگردانم. تنها زمانی این حرفه را رها می کنم که به من بگویند دورانت تمام شده و نمی خواهیم نقشی به تو بدهیم. تا آن زمان در فیلم ها بازی می کنم حتی اگر نقش اصلی را در آنها نداشته باشم. بهترین لحظات زندگی ام زمانی است که جلوی دوربین نقشی را بازی می کنم.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


جام جم / مترجم : کیکاووس زیاری