تبیان، دستیار زندگی
تواضع و فروتنی در برابر مردم نیز به این معنی است که انسان خود را از برادران مؤمن و مسلمانش برتر نبیند و برای خود مقامی بالاتر از دیگران تصور نکند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تواضع در برابر خدا و مردم

تواضع در برابر خدا و مردم

تواضع و فروتنی در برابر مردم نیز به این معنی است که انسان خود را از برادران مۆمن و مسلمانش برتر نبیند و برای خود مقامی بالاتر از دیگران تصور نکند

«تواضع و فروتنی» یکی دیگر از ویژگیهای روحیه «مردم داری» است. انسانهای متواضع و فروتن، می توانند مردم را به دور خود جمع کنند؛ چنان که وجود پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله چنین بود.

به طور معمول مخاطبان از اطراف مبلغ «مغرور» و «متکبر» پراکنده می شوند؛ در حالی که اگر مبلغی «فروتن» و «افتاده» باشد، با این صفت «تواضع و فروتنی» مردم را پروانه وار به دور خود جمع کرده، با محبت چون شمع برایشان نورافشانی می کند. طبق فرمایش امام علی علیه السلام ، سه چیز موجب محبت می شود: دین داری، فروتنی و بخشندگی؛ «ثَلاثَةٌ یُوجِبْنَ الْمَحَبَّةَ: اَلدّینُ وَ التَّواضُعُ وَ السَّخاءُ.» [1]

تواضع و فروتنی گاه در مقابل خداوند مطرح است و گاه در مقابل مردم.

تواضع و فروتنی در برابر مردم نیز به این معنی است که انسان خود را از برادران مۆمن و مسلمانش برتر نبیند و برای خود مقامی بالاتر از دیگران تصور نکند. به دیگر سخن، تواضع در برابر مخاطبان بدین معنی است که نسبت به آنان به چشم حقارت نگاه نکند و از احترام به آنها دریغ نورزد. استاد شهید مطهری ـ رضوان الله علیه ـ درباره صفت تواضع و فروتنی می گوید: «مبلغی که می خواهد پیامی را، آن هم پیام خدا را به مردم برساند، باید در مقابل مردم در نهایت درجه فروتن باشد؛ یعنی پرمُدّعایی نکند، اظهار انانیّت و منیت نکند، مردم را تحقیر نکند و در نهایت خضوع و فروتنی باشد.» [2]

حضرت امیر علیه السلام در خصوص جایگاه و اهمیت تواضع و فروتنی انبیاء و اولیاء علیهم السلام در خطبه قاصعه، خطاب به مردم فرمودند: «... رَضِیَ لَهُمُ التَّواضُعَ فَأَلْصَقُوا بِالاْرْضِ خُدُودَهُمْ وَ عَفَّرُوا فِی التُّرابِ وُجُوهَهُمْ وَ خَفَضُوا اَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُۆْمِنینَ؛ [3] خداوند تواضع و فروتنی را بر ایشان (انبیاء و اولیاء) پسندید. آنها گونه هایشان را بر زمین گذاردند و صورتهایشان را بر خاک ساییدند و پر و بال خویشتن را برای مۆمنان گسترانیدند.»

با عنایت به این نکات بود که علی ابن ابیطالب علیه السلام در خصوص ضرورت فروتنی و تواضع رهبران فکری مردم در اولین فقرات نامه خود به محمد بن ابی بکر، هنگامی که وی را به حکومت مصر منصوب کردند، فرمودند: «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَناحَکَ وَ اَلِنْ لَهُمْ جانِبَکَ وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ؛ [4] بالهای محبّتت را برای آنها بگستر و پهلوی نرمش و ملایمتت را برای آنان بر زمین بگذار و چهره خویش را برای آنها گشاده دار!»

از جمله علما و رهبرانی که  توانسته است این سفارشات و راهکارهای ائمه اطهار را در رابطه با رفتار اجتماعی با مردم رعایت کرده و عملی نمایند حضرت امام ره است که در ادامه به نمونه هایی از رفتار و سیره ایشان با مخاطبینش اشاره خواهد شد.

تواضع در برابر خدا و مردم

نه تنها مناجاتها و عبادتهای خالصانه در دل شب‌ها، نشان از تواضع او بود، بلکه در اجتماع نیز هر که احساس مینمود عملی مورد رضای خداست ردای تواضع را پهن می‌کرد. در نام و نشان، رفت وآمد اطرافیان، شعار و اظهار ارادت‌ها همواره خوف این می رود که انسان خود را گم کرده و در منجلاب هواهای نفسانی فرو رفته وبرای خویش امتیازی بالاتر از دیگران قائل شود، اما این خوی ناپسند در صحیفة زندگی روح‌ا… نقشی نداشت. در یک بررسی اجمالی از نحوة گفتار و کردار امام خمینی در برخورد با اقشار مختلف، این نکته به خوبی روشن می گردد.

یکی از شاگردان حضرت امام می‌گوید: «یک روز … در حالیکه سرم پایین بود عبور می کردم. ناگهان احساس کردم کسی به من سلام کرد وقتی سرم را بالا کردم، چشمم به سیمای امام افتاد، در یک لحظه سنگینی و فشار عجیبی در خود احساس کردم انگار زبانم بند آمده بود، آخر او امام، مرجع تقلید، محبوب، مراد و … من ناچیز، بچه طلبه هفده ساله!»

امام خمینی نه تنها با زیادی دفعات دیدارها زبان اعتراض نمی گشود، بلکه گاه وضعیت سخت و دشواری محیط را نیز تحمل نموده و آزرده خاطر نمی‌گردید، چنانچه نقل شده:

«بسیاری از روزها در یک اتاق کوچک و محقر، متجاوز از صد و پنجاه نفر در هوای گرم و با روشنایی نورافکن‌های تلویزیون و در حالیکه ازدحام بیش از حد مردم، آنجا را گرم کرده بود، می‌نشستند …»

در همان ساعتی که پس از ملاقاتها، بسیار خسته بودند، وقتی می‌شنوند که پیرمردی از راه دور آمده و سراغ مرادش را می‌گیرد، می‌فرمایند: «بگویید بیاید» پیرمرد که وارد می شود، امام تا کمر

خم شده و احوال‌پرسی گرمی مینمایند.

حضرت امام خود را جدای از دیگران نمی‌دانست همواره می کوشید تا مثل سایرین روی زمین بنشیند و اگر آنها زحمت هستند او نیز شریکشان باشد.

«امام وقتی وارد مجلس می شد هرکجا که جای خالی بود می‌نشست و غالباً دم در و در جمع مردم کوچه و بازار می‌نشست.»

امام که مصداق بارز (اشداء علی‌الکفار) بود و با لحنی آتشین گفت: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» در برابر کودکان متواضع بود و خود را خادم آنها می‌دانست و می‌فرمود: «من خدمتگزار شما بچه‌ها هستم. شما بچه‌های خود من هستید، من به شما ارادت دارم، اخلاص دارم، محبت دارم... »

ایشان همینجوری تشریف آورد؟

بعد از انقلاب خانم خبرنگاری از لندن به قم آمده بود و چون مرا از آن موقع که در لندن بودم می‏شناخت، به منزل ما آمد و به من متوسل شد تا مصاحبه‏ای با امام برای او ترتیب دهم. من با مرحوم آقای اشراقی تلفنی صحبت کردم که این خانم سۆالات زیادی دارد و دلش می‏خواهد مسایلی را از امام بپرسد. ایشان موافقت نفرمودند. شبی امام به منزل من تشریف آوردند و تصادفا آن خبرنگار هم آنجا بود. وقتی امام تشریف آوردند تمام مسایل او حل شد و گفت: عجب ایشان همین جوری تشریف آوردند اینجا؟! گفتم بله ایشان به خانه طلبه هم تشریف می‏برند. گفت: همان شخصی که این همه سر و صدا کرده است، بدون تشریفات برخاست و به اینجا آمد؟ او که قبلا تشریفات سلطنتی را دیده بود، ارادت فراوانی به امام پیدا کرد. [5]

راضی نیستم برای من صلوات بفرستدی

امام در بعضی از سالها، تابستان به محلات تشریف می‏آوردند. تابستان سال 1325 که به محلات آمدند، علمای شهر که به امام اخلاص داشتند از ایشان درخواست کردند که مسجدی در اختیارشان بگذارند تا مردم از وجودشان بهره ببرند. فرمودند مرا به حال خود بگذاریدو به کار خودتان مشغول باشید و نپذیرفتند. پس از چند روزی که از ماه رمضان گذشت، عده‏ای گفتند حالا که شما جماعت را نپذیرفتید حداقل یک جلسه‏ای باشد که بعضیها از محضرتان استفاده بکنند. بالاخره بعد از صحبتها امام آن جلسه را پذیرفتند و این جلسه در روزهای ماه رمضان ساعت پنج‏بعد از ظهر در مسجدی که در مرکز شهر بود بر پا می‏شد و امام پای یک ستونی روی زمین می‏نشستند و جمعیت دور ایشان می‏نشست. در این جلسه دو نکته قابل توجه دیده‏ام که از خاطرم محو نمی‏شود. یکی اینکه روز اول علما و روحانیون آمدند شرکت کردند و امام بعد از جلسه به آنها فرمودند که اگر چنانچه شما بخواهید شرکت‏بکنید من این جلسه را تعطیل می‏کنم، شما باید مقامتان در اجتماع محفوظ باشد. نکته دوم این بود که، مرسوم بود اگر کسی از روحانیون داخل می‏شد به احترامش کسی می‏گفت صلوات بفرستید. و در اینجا هم شخصی بود که وقتی امام وارد مسجد می‏شدند جمعیت را به ذکر صلوات دعوت می‏کرد. روز اول که این صلوات را فرستادند، پس از اتمام جلسه امام آن شخص را خواستند و فرمودند: «شما این صلواتی را که می‏فرستید منظورتان ورود من است‏یا آنکه این صلوات برای رسول بزرگوار اسلام است؟ اگر برای رسول اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌وآله صلوات می‏فرستید، این صلوات را یک وقت دیگری بفرستید و اگر چنانچه برای من است که وارد مسجد می‏شوم من راضی نیستم!» [6]

تواضع و بزرگواری

فرزند چهارمین شهید محراب، حضرت آیت الله اشرفی اصفهانی نقل می کند که در حدود چهل سال پیش که چهارده، پانزده ساله بودم روزی برای استحمام به گرمابه ای در قم رفته بودم. در بدو ورود مشاهده کردم یکی از آقایان که سر خود را صابون زده و روی چشمانش نیز از کف صابون پوشیده است‏با دست‏به دنبال ظرف آب می گردد، بلافاصله ظرفی را که نزدیکم بود برداشته و از خزینه پر آب ساختم و دو بار روی سر وی ریختم.

آن مرد نورانی نگاه تشکرآمیزی به من انداخت و پرسید آیا شما هم سر خود را شسته اید؟ عرض کردم خیر تازه به حمام آمده‏ام.

بالاخره به گوشه‏ای رفته و سر و صورت خود را صابون زدم، قبل از اینکه آب سر خود بریزم ناگاه دو ظرف آب روی سرم ریخته شد!

چشم خود را باز کردم دیدم آن مرد بزرگ به تلافی خدمت من، با کمال بزرگواری محبت کرده است. در خانه موضوع را به مرحوم پدرم گفتم؛ لکن چون او را نمی شناختم، نتوانستم معرفی کنم.

بعد از مدتی یکی از روزهای عید مذهبی که با پدرم به منزل علما می‏رفتیم، ناگاه چشمم به ایشان افتاد و او را به پدرم نشان دادم.

پدرم فرمود: عجب! ایشان حاج آقا روح الله خمینی است! [7]

خودشان اتاقشان را تمیز می کردند

امام از وقتی که وارد پاریس شدند خودشان عهده‏دار تمیز کردن اتاق محل مسکونی خود شده بودند و هر چه به ایشان اصرار می‏شد اجازه بدهند دیگران این کار را بکنند، چنین اجازه‏ای نمی‏دادند. ایشان در روزهای اقامتشان در نوفل لوشاتو مثل همیشه زندگی ساده و بی پیرایه‏ای داشتند و علی رغم این که خبرنگاران پر تیراژترین نشریات جهان برای گفتگو با ایشان رقابت‏سختی با یکدیگر داشتند و تصاویر امام را در صفحات اول نشریاتشان چاپ می‏کردند؛ اما ایشان در روش زندگی خودشان هیچ تغییری ندادند و همچنان به دور از تشریفات بودند. [8]


پی نوشت ها:

[1]غرر الحکم، ح 5181.

[2]حماسه حسینی، ج 1، ص 264.

[3]نهج البلاغة، خطبه 192.

[4]همان، نامه 27

[5]حجة الاسلام والمسلمین احمد صابری همدانی، پا به پای آفتاب، ج 3، ص 276.

[6]حجة الاسلام و المسلمین سروش محلاتی، روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه اربعین امام، 7/6/68.

[7]بنیاد فرهنگی روایت، مۆسسه رسانه، سایت جامع فرهنگی شهید آوینی.

[8]خبرنگار اعزامی روزنامه اطلاعات به نوفل لوشاتو در سال 57، روزنامه اطلاعات، 14/11/1371.

منبع:

ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

سایت دانشنامه رشد

تهیه و فرآوری: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان