تبیان، دستیار زندگی
جزء هجدهم قرآن کریم که از ابتدای سوره مبارکه أنبیاء ع آغاز و به پایان سوره مبارکه حج ختم می شود در بردارنده آموزه ها و پیام‌های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آن‌ها را نقل می کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : امید پیشگر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلیدهایی برای رستگاری


جزء هجدهم قرآن کریم که از ابتدای سوره مبارکه مۆمنون آغاز و به آیه 20 سوره مبارکه فرقان ختم می شود در بردارنده آموزه ها و پیام‌های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آن‌ها را نقل می کند.


کلید

کلیدهای رستگاری در دست مومنان

آیات آغازین سوره مبارکه مۆمنون اوصافی از مومنان را برمی شمرد که سبب رستگاری آنان شده است. این اوصاف عبارتند از:

1. خشوع در نماز: «خشوع» به معنى حالت تواضع و ادبِ جسمى و روحى است كه در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا شده و آثارش در بدن ظاهر مى گردد. این تعبیر اشاره به این است كه نماز آنها الفاظ و حركاتى بى روح و فاقد معنى نیست؛ بلكه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنها پیدا مى شود كه از غیر او جدا مى گردند و به او مى پیوندند؛ چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نیاز با پروردگار می شوند كه لحظات این نماز هر كدام براى آنها درسى است از خودسازى و تربیت انسانى و وسیله اى است براى تهذیب روح و جان (الَّذِینَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُون).

2. رویگردانی از هر گونه لغو و بیهودگی: «لغو» هر گفتار و عملى است كه فایده قابل ملاحظه اى نداشته باشد. در واقع مۆمنان آن چنان ساخته شده اند كه نه تنها به اندیشه هاى باطل و سخنان بى اساس و كارهاى بیهوده دست نمى زنند؛ بلكه به تعبیر قرآن از آن رویگردان هم هستند (وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ).

3. انفاق مالی: زکات در این آیه به معنای زکات معروف نیست که در احکام مطرح است؛ بلکه به معنای انفاق مالی است؛ زیرا این آیات در مکه که هنوز زکات مشهور در آن واجب نشده بود نازل شده است. با این بیان روشن می شود كه چرا فرمود: زكات را عمل مى كنند و نفرمود: زكات را مى دهند. پس معنای آیه این است كه: مۆمنین كسانى هستند كه انفاق مالى دارند[1] (الَّذِینَ هُمْ لِلزَّكَوةِ فَعِلُون).

محافظت بر نمازها: منظور از این محافظت مراقبت بر ادای نمازها به گونه ای که یکی از آنها فوت نشود (الَّذِینَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَوَاتهِِمْ یحَُافِظُون). حق ایمان هم همین است كه مۆمنین را به چنین مراقبتى فرا بخواند

4. حفظ عفت و پاكدامنى به طور كامل و پرهیز از هر گونه آلودگى جنسى: مومنین، غریزه جنسی خود را به شدت کنترل می کنند (الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُون) و جز در مورد همسر و کنیز که خدا اجازه بهره بردن از آنها را داده است از اِعمال آن جلوگیری می کنند (إِلَّا عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُمْ).

5 و 6. رعایت عهد و امانت: بر اساس این آیه، حفظ و اداى امانت (به معنى وسیع كلمه) و همچنین پایبند بودن به عهد و پیمان در برابر خالق و خلق از صفات بارز مۆمنان است (الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون).

در مفهوم وسیع امانت، امانتهاى خدا و پیامبران الهى و همچنین امانتهاى مردم جمع است. نعمتهاى مختلف خدا هر یك امانتى از امانات او هستند. آئین حق، كتب آسمانى، دستور العملهاى پیشوایان راه حق و همچنین اموال و فرزندان و پستها و مقامها، همه امانتهاى اویند كه مۆمنان در حفظ و اداى حق آنها مى كوشند تا در حیاتند از آن پاسدارى مى كنند و به هنگام ترك دنیا آنها را به نسلهاى برومند آینده خود مى سپارند.

7. محافظت بر نمازها: منظور از این محافظت مراقبت بر ادای نمازها به گونه ای که یکی از آنها فوت نشود[2] (الَّذِینَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَوَاتهِِمْ یحَُافِظُون). حق ایمان هم همین است كه مۆمنین را به چنین مراقبتى فرا بخواند.[3]

خواسته ای که هیچگاه اجابت نمی شود آیات 99-100 نقل درخواست و پاسخ آن است؛ درخواست برگشت به دنیا از سوی گنهکاران(رَبّ‏ِ ارْجِعُون) برای جبران ما فات (لَعَلىّ‏ِ أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَكْتُ)، تقاضایی است که با هرگز! (كَلّا) مواجه می شود. یعنی بازگشت به دنیا و جبران گذشته ممکن نیست که رخ دهد؛ زیرا قانون آفرینش چنین اجازه بازگشتى را به هیچكس، نه نیكوكار و نه بدكار، نمى‏دهد.[4]

گذشته از آن این درخواست از سوی کسانی است که عمری در دنیا زیستند و بد کردند و خداوند تا پایان عمر به آنها فرصت بازگشت و اصلاح داد و اینها اعتنا نکردند. واضح است درخواست امروزشان از سر ترس است و واقعیت درونی ندارد و اگر به دنیا برگردند باز همان آش است و همان کاسه(لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ؛ اگر به دنیا برگردند، باز به همان كارهایى كه از آن نهى شده بودند بر می گردند و بی تردید آنها دروغگویند)[5]. برای همین در اینجا می فرماید: تقاضای اینها سخنی بیش نیست (حرفی است که می زنند) (إِنَّهَا كلَِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا).

هر دلسوزی و ترحمی ممدوح و شایسته نیست. ترحمی پسندیده است که مانع ظلم ظالم شود؛ نه ترحمی که سبب شود دست ظالم باز بماند و بیش از پیش به مظلومان و اقشار ضعیف حمله ور شود. در بینش اسلامی چنین ترحمی که سبب ترویج گناه و جنایت می شود ممنوع است

برخورد خداوند با کسانی که دینداران را به تمسخر می گیرند آیات 105 به بعد نقل گفتگوی کسانی است که در دنیا نه تنها خود ایمان نیاوردند؛ بلکه مۆمنان را برای دینداریشان مورد تمسخر قرار دادند.

در آیه 107 یکی از درخواستهای آنها نقل شده است: پروردگارا! ما را از این آتش بیرون ببر (رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها) که بر اساس آیات 99- 100 کنایه از این است که ما را به دنیا باز گردان تا عمل صالح انجام دهیم.

بعد ادامه می دهند: اگر دوباره به روش گذشته بازگشتیم و کارهاى سابق را تكرار كردیم ما قطعا ستمکاریم (فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ) و شایسته عفو تو نخواهیم بود.

پاسخی که از خدا می شنوند این است: اخْسَۆُا فِیها وَ لا تُكَلِّمُونِ

المیزان در معنای «إخْسَۆُا» به نقل از مفردات راغب می نویسد: خَسَأتُ الكَلبَ فخسأ ؛ معنایش این است كه سگ را از روى اهانت چِخ كردم، رفت و در گوشه اى نشست و عرب وقتى مى‏خواهد به سگ بگوید: چِخ، مى‏گوید: اِخسَأ.[6]

بنابراین معنا پاسخی که خداوند به اینها می دهد چنین می شود: دور شوید و هم چنان در دوزخ بمانید؛ خاموش شوید و با من حرف نزنید.

آنگاه دلیل این برخورد سراسر توهین را در آیات بعد (109-110) بیان می کند. می فرماید: فراموش كرده اید گروهى از بندگان خاص من مى گفتند: پروردگارا ما ایمان آوردیم، ما را ببخش! بر ما رحم كن! و تو بهترین رحم كنندگانى؛ ولی شما آنها را به باد مسخره گرفتید (فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا) و آن قدر در این كار اصرار كردید كه استهزا كردن آنها، شما را به كلى از یاد من غافل كرد (حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِی‏). شما پیوسته به آنها مى خندیدید (كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ) و بر سخنان و عقائد و رفتار و كردارشان پوزخند مى زدید. امروز به آنها برای آن صبر و استقامت و پایمردى در مقابل آن همه استهزا پاداش دادم (إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ).

رویگردانی از هر گونه لغو و بیهودگی: «لغو» هر گفتار و عملى است كه فایده قابل ملاحظه اى نداشته باشد. در واقع مۆمنان آن چنان ساخته شده اند كه نه تنها به اندیشه هاى باطل و سخنان بى اساس و كارهاى بیهوده دست نمى زنند؛ بلكه به تعبیر قرآن از آن رویگردان هم هستند

و اما شما! امروز در بدترین حالات و دردناكترین عذاب گرفتارید و كسى به فریادتان نخواهد رسید و باید هم چنین باشید چون شما مستحق این كیفرید.

دلسوزی در اقامه حدود و اجرای قانونهای الهی؛ ممنوع برخی متاثر از تبلیغات فریبنده رسانه های بیگانه که اسلام ستیزیِ برخی از آنها بر کسی پوشیده نیست اجرای مجازاتهای اسلامی را مخالف روح و رحمت انسانی دانسته و با دلسوزی هایی که از خود نشان می دهند مانع اجرای احکام و قوانین مجازات اسلامی می شوند.

در این باره ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد:

1. قرآن کریم در آیه 2 سوره مبارکه نور با صراحت از چنین دلسوزی هایی نهی می کند: اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید هرگز نباید در اجراى این حد الهى گرفتار رافت (دلسوزی بیجا) شوید (وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُۆْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ).

2. هر دلسوزی و ترحمی ممدوح و شایسته نیست. ترحمی پسندیده است که مانع ظلم ظالم شود؛ نه ترحمی که سبب شود دست ظالم باز بماند و بیش از پیش به مظلومان و اقشار ضعیف حمله ور شود. در بینش اسلامی چنین ترحمی که سبب ترویج گناه و جنایت می شود ممنوع است.

جالب است که این دلسوزی را کسانی در بوق می کنند و برای دفاع از جنایتکاران به احکام الهی اسلام حمله ور می شوند که خود در قتل عام بیگناهان عالم سابقه طولانی و پرونده ای سنگین دارند و جالبتر اینکه بر خلق چنین فجایع انسانی هم افتخار می کنند. و این به واقع از عجایب روزگار ماست که عده ای دسته دسته انسان بی گناه را خون می ریزند و بدن می سوزانند و مستانه می خندند؛ آنگاه بر اعدام یک جانی جنایتکار اشک دلسوزی و ترحم می ریزند!!

پی نوشت:

1.       المیزان فی تفسیر القرآن 15/10

2.       المیزان فی تفسیر القرآن 15/11

3.       ر.ک به تفسیر نمونه 14/194-202

4.       تفسیر نمونه 14/311

5.       28/ انعام

6.       المیزان فی تفسیر القرآن 15/71

امید پیشگر    

بخش قرآن تبیان