تبیان، دستیار زندگی
در دوران ریاست جمهورى كه مرحوم پدر و مادرم در منزل خودشان زندگى می‌كردند، هیچ وقت به ذهن هیچ كس - نه به ذهن آنها، و نه به ذهن ما - خطور نمی‌كرد كه حالا مثلاً چون ما رئیس جمهور هستیم، دستى بر این خانه بكشیم و آن را تعمیرى بكنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانه پدر رئیس جمهور!

خانه پدر رئیس جمهور!

در دوران ریاست جمهورى كه مرحوم پدر و مادرم در منزل خودشان زندگى می‌كردند، هیچ وقت به ذهن هیچ كس - نه به ذهن آنها، و نه به ذهن ما - خطور نمی‌كرد كه حالا مثلاً چون ما رئیس جمهور هستیم، دستى بر این خانه بكشیم و آن را تعمیرى بكنیم.

همگان میل به شناخت زندگی بزرگان و مجاهدان کم نظیر دارند و در پی کشف عوامل ترقی و پیشرفت آنان هستند تا از تجربه آنان در رسیدن به کمالات استفاده کنند از این رو، بیان گوشه ای از فضایل و سیره عملی سلاله پاک رسول الله صلی الله علیه و آله، حضرت آیة الله العظمی خامنه ای، ذهن و جان تشنه شیفتگانش را سیراب کرده و درس بزرگی برای دوستداران فضیلتها و حقیقت هاست. در این مختصر، اشاره ای کوتاه به برخی از این فضایل ایشان خواهیم داشت .

بروید همان زیلوها را بیاورید

شهید سردار سرتیپ شوشتری نیز در اشاره به توجه رهبری به ساده‌زیستی و پرهیز از تجمل‌گرایی می‌گوید: مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آن‌ها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آن‌ها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم. وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرش‌ها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: «این‌ها دیگر چیست؟» گفتم: «زیلوها را عوض کردیم». فرمودند: «اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید». اصرار را بی‌فایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم و توی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آن‌ها نگاه می‌کردی، می‌دیدی که نخشان درآمده و ساییده شده‌اند.

رفتار قرآنی با بدهكار

حضرت آیت الله خامنه ای دامت بركاته در زمان ریاست جمهوری به یكی از كشور های اسلامی رفتند و ما به عنوان همراه در خدمت ایشان بودیم. حضرت آیت الله خامنه ای به رئیس جمهور آن جا فرمودند: بدهی ما را نمی دهید؟!

او در جواب گفت: قرآن می فرماید: فَنَظِره الِی میسره، به آدم بدهكار مهلت بدهید. آقا با مزاح فرمودند: تا این جا را قبول دارم ولی به شرط این كه قسمت دوم آیه شریفه را نخوانید كه اگر بدهكار توانایی پرداخت ندارد به او ببخشد، ان تصدَقوا خیر لكم...

ساده و بی تکلف با خانواده شهید

یک روز سه چهار نفر با یک ماشین آمدند و گفتند: حاج آقا! خودت را آماده کن که مهمان عزیزی داری! از آنان پرسیدم: چه کسی قرار است بیاید؟ پاسخ شنیدم: رهبر معظم انقلاب . وقتی آقا داخل منزل شدند، شوق دیدار مرا بهت زده کرده بود . آقا مرا در آغوش کشیدند و صورتم را بوسیدند، بنده نیز دست ایشان را بوسیدم . آقا داخل اتاق شدند و روی زمین نشستند . ابتدا احوال پرسی کردند و از مشکلات سۆال نمودند . سپس فرمودند: «عکس شهدایتان را بیاورید .» عکسها را برای حضرت آقا آوردم . ایشان تک تک عکسها را بوسیدند و آنان را روبروی خود گذاشتند و فرمودند: «این شهدا اگر نبودند، ما هم نبودیم . ما هرچه داریم از این شهدا داریم » .

حدود نیم ساعت در محضر آقا بودیم، وقتی خواستند تشریف ببرند رو به من کردند و فرمودند: «اجازه می خواهیم برویم » .

من گفتم: آقا! اجازه ما هم دست شماست . ناگهان متوجه شدم از ایشان پذیرایی نکرده ایم! دیدار ایشان آنقدر ما را شوکه کرده بود که یادمان رفته بود، آقا مهمان ما هستند . با خجالت از ایشان عذرخواهی کردم، اما ایشان پس از لبخندی زیبا فرمودند: «چه اشکالی دارد؟» .

آقای مجید شجاعی پور (پدر سه شهید)

خانه پدر رئیس جمهور!

در دوران ریاست جمهورى كه مرحوم پدر و مادرم در منزل خودشان زندگى می‌كردند، هیچ وقت به ذهن هیچ كس - نه به ذهن آنها، و نه به ذهن ما - خطور نمی‌كرد كه حالا مثلاً چون ما رئیس جمهور هستیم، دستى بر این خانه بكشیم و آن را تعمیرى بكنیم. حتى هنگامى كه یكى از همسایه‏هاى ما در این‏جا ساختمان بلندى ایجاد كرده بود كه بر این حیاط مشرف بود و مادر ما هم نمى‏توانست دیگر بدون چادر در حیاط راه برود، بعضى از دوستان گفتند خوب است شما بگویید این كار را نكنند؛ ما پیغام دادیم، دیدیم كه گوش نكردند! ما راه قانونى هم نداشتیم؛ یعنى آن‏قدر داعى و انگیزه پیدا نشد كه به آن همسایه فشار بیاورند كه خانه‏ات را مثلاً یك متر كوتاه‏تر درست كن. این از آن چیزهایى است كه در یك نظام و در یك كشور، براى همه مایه خشنودى و دلگرمى است. مقامات دنیوى و امكانات مادى موجب نمى‏شود كه اشخاص وضع شخصى خودشان را با وضع عمومى اشتباه بگیرند و فكر كنند كه باید در رفاه بیشترى زندگى كنند.

(نقل در بازدید از منزل پدری در مشهد به تاریخ هفدهم مرداد 1374)

تفریح طلبگی

ما متأسفانه سرگرمیهای خیلی کمی داشتیم؛ این طور سرگرمیها آن وقت نبود، البته پارک بود، ولی کم و خیلی محدود، مثلاً در مشهد فقط یک پارک در داخل شهر بود و محیطهایش، محیطهای خیلی بدی بود. ما هم خانواده‌هایی بودیم که پدر و مادرها مقید بودند، اصلا نمی‌توانستیم برویم. برای مثال ما در دوره جوانی، امکان اینکه بتوانیم از این مرکز عمومی تفریحی استفاده کنیم، وجود نداشت؛ بخاطر این که این مراکز، مراکز خوبی نبود، غالباً مراکز آلوده‌ای بود.

دستگاه‌های آن وقت هم مقداری سعی داشتند که مراکز عمومی را آلوده به شهوات و فساد بکنند؛ این کار تعمّداً و با برنامه‌ریزی انجام می‌شد. آن وقتها این را حدس می‌زدیم، بعدها که قراین و اطلاعات بیشتری پیدا کردیم، معلوم شد که واقعاً همین‌طور بوده است؛ یعنی با برنامه‌ریزی، محیطهای عمومی را فاسد می‌کردند! لذا ما نمی‌توانستیم برویم. بنابراین تفریحهای آن وقتِ ما از این قبیل نبود.

تفریح من در محیط طلبگی خودم در دوران جوانی، حضور در جمع طلبه‌ها بود. به مدرسه خودمان - مدرسه‌ای داشتیم، مدرسه نوّاب - می‌رفتیم؛ جوّ طلبه‌ها برای ما جوّ شیرینی بود. طلبه‌ها دور هم جمع می‌شدند، صحبت و گفتگو و تبادل اطلاعات می‌کردند و حرف می‌زدند. محیط مدرسه برای خود طلبه‌ها مثل یک باشگاه محسوب می‌شد؛ در وقت بی‌کاری آن جا دور هم جمع می‌شدند. علاوه بر این، در مشهد، مسجد گوهرشاد هم مجمع خیلی خوبی بود. آنجا هم افراد متدین، طلّاب، روحانیون و علما می‌آمدند، می‌نشستند و با هم بحث علمی می‌کردند؛ بعضی هم صحبتهای دوستانه می‌کردند. تفریحهای ما اینها بود.

البته من از آن وقت، ورزش می‌کردم؛ الان هم ورزش می‌کنم. متأسفانه می‌بینم جوانهای ما در ورزش، سستی می‌کنند؛ که این خیلی خطاست. آن وقت ما کوه می‏رفتیم، پیاده‌رویهای طولانی می‌کردیم. من با دوستان خودم، چندبار از کوه‏های اطراف مشهد، همین‌طور کوه به کوه، روستا به روستا، چند شبانه روز حرکت کردیم و راه رفتیم.

از این‏گونه ورزشها داشتیم. البته اینها تفریحهای سرگرم کننده‌ای بود که خارج از محیط شهر محسوب می‌شد.

حالا که در تهران، این دامنه زیبای البرز و ارتفاعات به این قشنگی و خوب هست؛ من خودم هفته‌ای چندبار به این ارتفاعات می‌روم. متأسفانه می‌بینم نسبت به جمعیت تهران، کسانی که به اینجا می‌آیند و از این محیط بسیار خوب و پاک استفاده می‌کنند، خیلی کم است! تأسّف می‌خورم که چرا این جوانهای ما از این محیط طبیعی و زیبا استفاده نمی‌کنند! اگر آن وقت در مشهد ما یک چنین کوه‌های نزدیکی وجود داشت- چون آن وقت در مشهد، کوه‌های به این خوبی و به این نزدیکی وجود نداشتیم - ماها بیشتر هم استفاده می‌کردیم. (گفت و شنود رهبر معظم انقلاب اسلامی با گروهی از نوجوانان و جوانان، 14 بهمن 1376، برگرفته از سایت: www.khamenei.ir)

خاطره ای از مدرسه آیت الله مجتهدی

دکتر سید علی میر اسماعیلی : بنده طلبه مدرسه آیت الله مجتهدی بودم و در زمانی که به حوزه میرفتم شاهد بودم که فرزندان مقام معظم رهبری  همچون باقی طلبه ها بدونه هیچ تشریفاتی پای درس حضور داشتند و به زیبای به یاد دارم که روزی استادمان حضرت آیت الله مجتهدی رضوان الله فرمودند : انسان به خود می بالد وقتی می بیند فرزندان رهبری این چنین ساده زیست و بی الایش هستند و باید خدا را شکر کرد.


منبع:

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان

پایگاه شهید آوینی

پایگاه مقام معظم رهبری

پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی یاس

تهیه و فرآوری: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان