تبیان، دستیار زندگی
استاد آیت الله فاطمی نیا: هرکس کوچکترین حرف در تضعیف مقام رهبری بزند ، هر کس اندیشه ای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد ، خدا او را نخواهد بخشید ! این را یقین داشته بدانید ! قدردان رهبر باشید ! اگر افکار پاشیده ای ، پوسیده ای به شما عرضه کردند قبول نکنید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هدیه ای، برای نخواندن قرآن

هدیه ای، برای نخواندن قرآن
استاد آیت الله فاطمی نیا: هرکس کوچکترین حرف در تضعیف مقام رهبری بزند ، هر کس اندیشه ای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد ، خدا او را نخواهد بخشید ! این را یقین داشته بدانید ! قدردان رهبر باشید ! اگر افکار پاشیده ای ، پوسیده ای به شما عرضه کردند قبول نکنید.

آیت‌الله خامنه‌ای در تمام طول زندگی، مشی ساده‌زیستی و مردمی بودن را حفظ كرده و تمام اطرافیان و مسوولان كشور را نیز به این امر دعوت می‌كنند. رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره‌هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده‌شان می‌گویند: «پدرم روحانى معروفى بود اما خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب‌هایى اتفاق می‌افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیه می‌کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»

و در خاطره ای دیگر، حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی«ره» نیز می‌گوید: بر خود واجب می‌دانم که شهادت دهم زندگی داخلی آیت‌الله خامنه‌ای نه از باب این که رهبر عزیز انقلاب ما به این حرف‌ها نیاز داشته باشند، بلکه وظیفه خود می‌دانم تا این مهم را به مردم مسلمان وانقلابی ایران بگویم. من از داخل منزل ایشان مطلع هستم. مقام معظم رهبری در خانه، بیش از یک نوع غذا بر سفره ندارند. خانواده‌ی معظم لَه روی موکت زندگی می‌کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس آن جا بود. من از زبری آن فرش به موکت پناه بردم.

در واقع با نگاهی به گوشه های مختلف زندگی مقام معظم رهبری به این نکته خواهیم رسید که ایشان به واقع به آنچه بیان می داشتند عمل می نمودند و زندگی ایشان سراسر از برخوردهای اسلامی و برگرفته از دین مبین اسلام خواهد بود و به همین جهت در ادامه این مقاله سعی خواهیم نمود گوشه های دیگری از زندگی معظم له را که بسیار می تواند اثر گذار  باشد را  بازگو نماییم.

هدیه برای قرآن نخواندن

قبل از انقلاب من سیزده ساله بودم كه از طرف اداره اوقاف در مسابقات سراسری قرائت قرآن مشهد شركت كردم. در افتتاحیه مسابقات یكی از داوران از من خواست تا قرآن بخوانم (من به علت این كه جلسات از طرف دستگاه شاهنشاهی بود) نپذیرفتم. او اصرار كرد و من باز جواب رد دادم. در كنار من پیرمرد تاجری بود كه مرا می شناخت. به من گفت: جواد چرا نمی روی قرآن بخوانی؟ من گفتم نمی خوانم. گفت: اگر بروی پنجاه تومان به تو خواهم داد، گفتم: نمی روم. گفت: اگر بروی صد تومان می دهم، گفتم: نمی روم. گفت دویست تومان می دهم، گفتم: حتی اگر 500 تومان هم به من بدهی، قرآن نخواهم خواند . بعدها پیرمرد جریان را برای پدرم نقل كرده بود .

روزی خدمت حضرت آیت الله خامنه ای بودم همین كه آقا مشغول صحبت بودند، یك دفعه صحبتشان را قطع كردند و فرمودند: من یك بدهی به جواد آقا دارم و پانصد تومان از جیب خود در آوردند به من دادند. من متعجب ماندم. آقا فرمودند: خودت هم نمی دانی برای چه به تو بدهكارم!؟ ما همیشه به خاطر قرآن خواندن شما جایزه می دادیم ولی این بار به خاطر قرآن نخواندنت به شما هدیه می دهیم. بعدها فهمیدم كه جریان فرآن نخواندن مرا پدرم برای ایشان نقل كرده بود.

(سید جواد سادات فاطمی از قاریان قرآن – مشهد)

با متخلف برخورد کنید ولو پسر من باشد

حجت الاسلام و المسلمین نیازی نیز درباره تاکید رهبری بر عدم تبعیض در برخورد فرموده‌اند: یکی از مسئولان نظامی دستور تصرف مکانی را صادر کرده بود. گرچه حق با او بود، اما شیوه اقدام قانونی نبود. سازمان قضایی نیروهای مسلح گزارش حادثه را تنظیم و خدمت مقام معظم رهبری ارسال کرد. ایشان در زیر آن گزارش، مرقوم فرمودند: «با متخلف برخورد کنید ولو پسر من باشد.»

استاد آیت الله فاطمی نیا: هرکس کوچکترین حرف در تضعیف مقام رهبری بزند ، هر کس اندیشه ای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد ، خدا او را نخواهد بخشید !

این را یقین داشته بدانید ! قدردان رهبر باشید ! اگر افکار پاشیده ای ، پوسیده ای به شما عرضه کردند قبول نکنید.

غذای ساده

یك روز كه در منزل مقام معظم رهبری در خدمت ایشان بودم بحث ما قدری به طول انجامید و نزدیك مغرب شد. پس از اقامه نماز در محضر ایشان، معظم له رو به من كردند و فرمودند: آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال كه این را توفیقی می دانستم، خدمتشان عرض كردم: اسباب زحمت می شود. مقام معظم رهبری فرمودند: نه! بمانید هر چه هست با هم می خوریم. وقتی سفره را پهن كردند و شام را آوردند، دیدم غذای ایشان و خانواده شان چیزی جز املت ساده نیست. من نیز بر آن سفره مهمان بودم و مقداری از همان غذای ساده را خوردم.

سردار سرلشكر رحیم صفوی (فرمانده كل سپاه)

زمزمه عاشقانه با امام رئوف

در یکی از سفرهایی که مقام معظم رهبری به مشهد داشتند، مستقیم به زیارت مشرف شدند . اتاق تاریکی در انتهای دفتر آقای طبسی است که مشرف به حرم است و پنجره کوچکی دارد که مقام معظم رهبری آنجا زیارت نامه می خوانند . وقت شام رفتم تا ایشان را برای شام دعوت کنم، دیدم معظم له در حال گریه و زاری است . بار دوم رفتم، باز دیدم ایشان غرق در توسل است . بار سوم رفتم، باز ایشان را در همان حال دیدم . ما و نیروهای حفاظت تصمیم گرفتیم، ایشان را از آن حال خارج کنیم; چرا که ممکن بود - بعد از دو ساعت گریه و زاری - برای ایشان اتفاقی بیافتد . این بار جلوتر رفتم، در را زدم و عرض کردم: دوستان منتظرند تا شما تشریف بیاورید . آقا همانطور که در گریه و توسل بودند، بلند شدند و زیارت امین الله را شروع کردند . بعد از زیارت و راز و نیاز عاشقانه، تشریف آوردند .

(حجة الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی (از اعضای بیت - تهران))

توجه خاص به نوجوانان

در دیداری كه مقم معظم رهبری با مردم قم داشتند، ایشان به منزل حضرت آیة الله مصباح یزدی نیز تشریف بردند. پس از دیدار و احوال پرسی، مقام معظم رهبری و حضرت آیة الله مصباح فرمودند:

من سخنرانی های شما را در كتاب (آذرخشی دیگر از آسمان كربلا) جمع آوری شده بود، مطالعه كردم. مباحث آن خیلی عالی بود. این مباحث عالمانه را كه از عهده ی كمتر كسی برمی آید، ادامه دهید. این جلسه خیلی خودمانی بود. نوه های حضرت آیة الله مصباح  در كنار آقا نشستند و آقا با ملایمت و مهربانی با آنها صحبت فرمودند و حتی محافظان خواستند مانع شوند، آقا فرمودند مانع نشوید.

بچه ها یكی یكی از آقا امضاء می گرفتند و ایشان مطالبی را با حوصله، تمام دفاتر بچه ها را امضاء می كردند و گاهی مطالبی نیز برای آن ها می نوشتند. یكی از بچه ها یك ورق كاغذی را آورد و به آقا گفت: آقا كاغذ مرا هم امضاء كن. آقا فرمودند: دفتر اصلی ات را بیار چون این كاغذ احتمال دارد پاره شود و از بین برود.

( حجةالاسلام و المسلمین مجتبی مصباح)

ارتباط عاطفی با خانواده شهدا

در دیداری كه مقام معظم رهبری در مشهد با خانواده های شهدا داشتند، یك روز از خانواده ای دلجویی می كردند كه چهار فرزندشان شهید شده بود. مقام معظم رهبری بعد از اینكه عكس شهیدان را برایشان آوردند، اسامی همه اعضای خانواده را سۆال فرمودند. بعد از معارفه، آقا اسم افراد را با اسم كوچك صدا می زدند و هدایایی به آن ها می دادند. در پایان، هدیه ای نیز به پدر و مادر شهید تقدیم نمودند.

در این بین،یكی از برادران این شهدای بزرگوار كه جانباز بود آمد و پس از دست بوسی- از روی شوق- شروع به گریه كرد.  مقام معظم رهبری از او دلجویی  كردند. پدر شهید گفت: آقا برای همسر ایشان دعا كنید، چون بیمار است و دكترها پول كلانی برای مداوایش خواسته اند .مقام معظم رهبری فرمودند: هیچ ناراحتی ندارد- ان شاءالله مشكلش حل خواهد شد.(فردای آن روز همسر این برادر به دستور ولی امر مسلمین در بیمارستان بستری  و تحت معالجه قرار گرفت)

در پایان دیدار مجدداً آقا افراد خانواده را به اسم صدا می زدند و به آن ها شیرینی می دادند و به دست مباركشان شیرینی در دهان بچه ها می گذاشتند.

( آقای مجتبی سادات فاطمی ـ  از مشهد)


منبع:

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان

پایگاه شهید آوینی

پایگاه مقام معظم رهبری

پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی یاس

سایت پرسمان دانشجویی

تهیه و فرآوری: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان