تبیان، دستیار زندگی
سخنانی كه انسان بر زبان جاری می سازد دارای آثار و نتایج متفاوتی است كه از شخصیت درونی وی ناشی می گردد. از جمله عوامل مهم در اثرگذاری سخن، این است كه انسان خود به آنچه می گوید اعتقاد داشته و به آن عامل باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كلام اثر گذار ملا محسن فیض

كلام اثر گذار ملا محسن فیض

سخنانی كه انسان بر زبان جاری می سازد دارای آثار و نتایج متفاوتی است كه از شخصیت درونی وی ناشی می گردد. از جمله عوامل مهم در اثرگذاری سخن، این است كه انسان خود به آنچه می گوید اعتقاد داشته و به آن عامل باشد.

قدرت اثر گذاری بیان، از جمله نعمت‏هاى پرارج و گران‏قدرى است كه آفریدگار جهان به انسان عطا نموده و مایه اصلى آن را با سرشت بشر درآمیخته است. اصل بیان و سخن گفتن، یكی از نعمتهای بزرگ الهی است كه زمینه انتقال علوم و تجارب بشری را فراهم آورده و نقش تعیین كننده ای در شكل گیری ساختار شخصیتى انسان دارد.

خداى حكیم، بعد از مسأله آفرینش انسان از نعمت بیان سخن گفته و مى‏فرماید: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ» ( الرّحمن/ 1- 4» خداوند رحمان، قرآن را تعلیم داد، انسان را آفرید، و به او «بیان» آموخت.

تاكید قران كریم بر نعمت بیان و سخن گفتن به این علت است كه سخن گفتن و ارتباط زبانى، از جمله برترین استعدادها و توانایى‏هاى خدادادى بشر، اصلى‏ترین وسیله ارتباط بین انسان‏ها و طبیعى‏ترین راه بیان و انتقال اندیشه و مقاصد اوست. انسان با قدرت بیان و به وسیله سخن، معلوماتى را كه در باطن اندوخته، ظاهر مى‏سازد و نهفته‏هاى درونى خود را آشكار مى‏كند و آنچه را كه خود ادراك كرده، به دیگران منتقل مى‏سازد.(1)

از امام سجّاد (ع) پرسیدند: از سخن و سكوت كدام یك بر دیگرى برترى دارد؟ حضرت در پاسخ فرمود: « براى هر یك از این دو آفت‏هایى است، ولى اگر از آفت مصون و سالم باشند، سخن افضل و برتر است، زیرا خداوند هیچ یك از پیامبرانش را به سكوت مبعوث نكرده است، بلكه آن‏ها مأموریّت داشتند با مردم سخن بگویند و با بیان خود آنان را به صلاح و رستگارى دعوت كنند و نیز هیچ كس با سكوت مستحقّ بهشت و لایق ولایت الهى نمى‏شود و از عذاب دوزخ مصون نمى‏ماند، نیل به رحمت الهى و نجات از عذاب او در پرتو سخن‏گفتن است. من هرگز ماه را نظیر آفتاب قرار نمى‏دهم .... شما خود فضل سكوت را با سخن توصیف مى‏كنى، در حالى كه هرگز فضل سخن را با سكوت نمى‏توان توصیف كرد.»(2)

سخنانی كه انسان بر زبان جاری می سازد دارای آثار و نتایج متفاوتی است كه از شخصیت درونی وی ناشی می گردد. از جمله عوامل مهم در اثرگذاری سخن، این است كه انسان خود به آنچه می گوید اعتقاد داشته و به آن عامل باشد. گوینده سخن می بایست خود به آنچه می گوید ایمان داشته باشد ، تا بتواند انتظار اثر گذاری از سخنان خود را داشته باشد.چه اینكه خداوند در قرآن می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ ـ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ ...... اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! چرا سخنى مى‏گویید كه عمل نمى‏كنید؟! ـ  نزد خدا بسیار موجب خشم است كه سخنى بگویید كه عمل نمى‏كنید!»(صف / 2 و 3)

با توجه به مضمون آیه، سخن كسی كه خود اعتقادی به حرفهایش نداشته و عامل به آنها نیست هرگز نمی تواند در جان مخاطب تاثیر قابل ذكری بر جای بگذارد.

یكی دیگر از شرایط اثر گذار بودن سخن این است كه، سخن به قصد قربت و كسب رضای الهی بیان گردد، نه به قصد پول ، مقام ، شهرت ، خودنمایی ، برتری یافتن بر دیگران و .... بنابراین وقتی سخن بر مبنای خیر خواهی برای مردم و رضای خداوند، بیان شده باشد، در دلها اثر بسیاری گذاشته و در جان مخاطب می نشیند، چرا كه پیامبر فرمودند: «الْعُلَمَاءُ كُلُّهُمْ هَلْكَى إِلَّا الْعَامِلُونَ وَ الْعَامِلُونَ كُلُّهُمْ هَلْكَى إِلَّا الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُخْلِصُونَ عَلَى خَطَر»(3) علما و دانشمندان همه در هلاکت اند، جز عمل کنندگان ( به دانششان ) و عمل کنندگان همه در هلاکت اند، جز کسانی که اخلاص ( در عمل ) دارند و مخلصان در خطر ( و تهدید بزرگی ) هستند.»

در بیان كلام اثر گذار حكایتی از ملا محسن فیض كاشانی (ره) نقل شده است كه با یك جمله مسیر زندگی فردی را تغییر داده و عالمی بزرگ را به جهان تشیع تقدیم نمود. « سالى ملا محسن فیض در سفر زیارت بیت اللّه الحرام در شهر اصفهان بر آقا سید حسین خوانسارى  وارد شد. آقا جمال فرزند آقا حسین در مجلس بود، ملا محسن مساءله اى از آقا جمال سۆ ال كرد، آقا جمال نتوانست درست جواب بدهد. ملا محسن دست بر دست زده و گفت : حیف كه درِ خانه آقا سید حسین بسته شد.

آقا جمال كه تا آن وقت اوقات خود را به بطالت و تفریح ضایع مى كرد، وقتى كه این حرف را از ملا محسن شنید، متاءثّر شد از آن روز با جدّیت و كوشش شبانه روزى مشغول خواندن درس شد تا آنكه پس از یك سال ملامحسن از مكه مراجعت كرد و در اصفهان وارد منزل آقا سید حسین شد. باز با آقا جمال مشغول صحبت شد، دید آقا جمال بسیار صاحب فضیلت و علم شده و مسائل را خوب جواب مى دهد.

گفت : این آقا جمال، آن آقا جمال نیست كه من پارسال دیدم . بالا خره آقا جمال خوانسارى در تلاش و كوشش براى تحصیل علم و در مطالعه به حدّى رسیده بود كه شبى براى او شام آوردند در موقعى كه آقا مشغول مطالعه بود سفره را در كنار او گذارده و رفتند، آقا هیچ ملتفت غذا نشد، تا آنكه یكدفعه شنید كه اذان صبح مى گویند، آقا سر برداشت دید شام حاضر است. گفت : چرا دیرآوردید، گفتند: ما آن را در اول شب آوردیم و شما ملتفت نشده اید.»(4)

و بدینگونه یك كلام اثر گذار برخاسته از ایمان و اعتقاد، شخصیت جوانی را متحول نموده و او را به جرگه علما ربانی وارد نمود.


پی نوشت‏ها:

1.    محمد مقدس نیا، محمد مهدی محمدی، آداب معاشرت،  قم، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع) ص 78

2.    محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ج 71، ص 274

3.    ورام بن ابی فراس ، مجموعه ورام ،مشهد، انتشارات بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى ،ج2، ص 118

4.    على میرخلف زاده، داستانهایى از علاقه مندان و شیفتگان علم، قم، انتشارات محمد و آل محمد(ص)،ص94

منابع:

بحارالانوار

داستانهایى از علاقه مندان و شیفتگان علم

تهیه و فراروی: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان