تبیان، دستیار زندگی
وقتی که انسان به سایر موجودات نگاه می نماید و خیال او خداوند را به مانند سایر موجودات نمی یابد، او به عنوان انسانی مۆمن چنین احساسی به او دست می دهد که خداوند یگانه مالک همه موجودات و همه هستی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فراز دوم  دعای افتتاح؛ گنجینه معرفت خداوند

شرح دعای افتتاح قسمت دوم

افتتاح


ما شکر و برنج را خیلی دقیق وزن می نماییم. ولی هیچگاه ایمان خود را دقیق وزن نمی نماییم. یعنی این که برایمان معلوم شود آیا خدایا برای محبوب تر از دیگران است یا نه؟ حتی اگر این دیگران از جمله کسانی باشند که خداوند ایشان را دوست دارد و ضرورتی ندارد که اینان حتماً از جمله کسانی باشد که خداوند ایشان را دوست ندارد


"الحمد لله الذی لم یتخذ صاحبة ولا ولداً ولم یكن له شریك فی الملك ولم یكن له ولی من الذل وكبره تكبیراً"

در این فقره از دعا امام (علیه السلام) از انسان می خواهد در برابر اندیشه هایی که بعضی از مردم در عصر دعوت داشتند، تصویر پویایی از یگانگی خداوند سبحان داشته باشد. قرآن برای ما بیان می دارد که بعضی از مردم برای خداوند پسران یا دخترانی قرار داده بودند. بعضی دیگر چنین عقیده داشتند که مسیح فرزند خداوند است، آن هم به معنای مادی فرزند داشتن. یا این که عزیر فرزند خداست آن هم به معنای مادی فرزند داشتن. مشرکان نادان عرب نیز می گفتند: فرشتگان دختران خداوند هستند. از این رو تصور غالب در این مسأله همان فرزند داشتن بود. آن هم به معنای درکی که مردم از رابطه پدر و فرزند داشتند که ایجاب می کرد همسری هم وجود داشته باشد تا این که فرزند نتیجه طبیعی رابطه زناشویی باشد. از این رو این فراز از دعا ریشه قرآنی دارد. این که خدای متعال هیچ هم نشینی ندارد. زیرا فرزند داشتن به معنایی که آنها تصور داشتند ایجاب می کرد که باید همنشینی (همسری) نیز وجود داشته باشد وگرنه در این جا چیزی وجود ندارد که برساند آنان از وجود همسر برای  خداوند سخن می گفته اند.

با توجه به شنیده های ما از آداب و رسوم مسیحیت، آنان وقتی از مریم (سلام الله علیها) حرف می زنند می گویند: ای مادر خدا! ای مادر پروردگار! چرا که آنان مسیح را فرزند خدا تلقی می کنند.

اصلاً چرا خداوند باید نیازمند به فرزند باشد؟ «مَا كَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كُن فَیَكُونُ » (مریم/35) ؛

نسزد خداوند را که فرزندی برگیرد منزه است چون اراده کاری کند ، می گوید : موجود شو پس موجود می شود.

خداوند جاودانه است و ازلی و سرمدی است که اول و آخر ندارد. از این رو نیازمندفرزندی نیست که با تداوم او، وجود خود را تداوم ببخشد.

بعضی از مردم اگر از دست همسرشان خشمگین شوند، شروع می کنند به خدا و دین و مذهب او دشنام دهند. ولی همین فردی که با همسر خود اختلاف دارد، آیا می تواند به رئیس حزب یا رئیس جنبش نیز دشنام دهد؟ نه این کار را نمی کند. زیرا همسایگان می شنوند ولی اگر خداوند بشنود اهمیتی ندارد. زیرا پیش ما خداوند بی اهمیت ترین است.

در فراز دوم امام (علیه السلام) می فرماید: " ولم یكن له شریک فی الملک". وقتی که انسان به سایر موجودات نگاه می نماید و خیال او خداوند را به مانند سایر موجودات نمی یابد، او به عنوان انسانی مۆمن چنین احساسی به او دست می دهد که خداوند یگانه مالک همه موجودات و همه هستی است.

چرا خداوند مالک همه هستی می باشد؟ آیا او آن را از دیگری خریده است؟ آیا دیگری آن را به او بخشیده  است؟ او  مالک هستی می باشد بر ای این که آن را آفریده است.

ویژه نامه سی روز مهمان خدا

وقتی به تعالیم اسلامی می پردازیم و در مسأله شرک به تعمق می پردازیم، می بینیم که شرک معانی گوناگونی دارد. یکی شرک در عقیده است. وقتی که فرد معتقد باشد که دو خدا وجود دارد. دیگری شرک در عبادت است. این که فرد هم خدا و هم غیر خدا را عبادت نماید. یا این که هم برای خدا و هم برای غیر خدا سجده نماید. هم برای خدا و هم برای غیر خدا سجده نماید. هم به درگاه خدا و هم غیر خدا دعا نماید. این که عقیده داشته باشد، غیر خدا با خدا برابر می باشد.

باید انسان فقط به درگاه خداوند دعا نماید: «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا » (جن/18)؛مساجد ویژه خداست، پس هیچ كس را با خدا مخوانید.

وقتی که با خداوند صحبت می نمایی، هیچ کس همراه خداوند نیست. زیرا همه چیزهای غیر  خدایی، بنده او هستند. به همین دلیل در تشهد می گوییم: "و اشهد أن محمداً عبده و رسوله". عظمت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) در بندگی خداوند است. وقتی به آن حضرت عرض شد: چرا این همه در عبادت کوشش می نمایید، در حالی که خداوند بهشت را برای شما تضمین کرده است؟ فرمود: "آیا نباید بنده ای سپاسگزار باشم؟"

امام علی (علیه السلام) که در اوج عظمت قرار دارد، در بر ابر خداوند می ایستد و می فرماید: "و من بنده ضعیف حقیر مسکین مستکین تو هستم."

بعضی از مردم اگر از دست همسرشان خشمگین شوند، شروع می کنند به خدا و دین و مذهب او دشنام دهند. ولی همین فردی که با همسر خود اختلاف دارد، آیا می تواند به رئیس حزب یا رئیس جنبش نیز دشنام دهد؟ نه این کار را نمی کند. زیرا همسایگان می شنوند ولی اگر خداوند بشنود اهمیتی ندارد. زیرا پیش ما خداوند بی اهمیت ترین است.

ما شکر و برنج را خیلی دقیق وزن می نماییم. ولی هیچگاه ایمان خود را دقیق وزن نمی نماییم. یعنی این که برایمان معلوم شود آیا خدایا برای محبوب تر از دیگران است یا نه؟ حتی اگر این دیگران از جمله کسانی باشند که خداوند ایشان را دوست دارد و ضرورتی ندارد که اینان حتماً از جمله کسانی باشد که خداوند ایشان را دوست ندارد. خداوند پیامبر و ائمه و صالحان و مجاهدان را دوست دارد ولی «وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ » (بقره/165). باید خدا دوستی ما به حدی برسد که هیچ کس بر آن پیشی نگیرد. توحید ناب همین است.

توحید ناب این است که قلب تو را چیزی غیر از خداوند پر ننماید و اگر می خواهی چیزی غیر خداوند را نیز به قلب خود وارد سازی، باید ورودش از طریق خداوند باشد.

ما از آن روی پیامبر گرامی اسلام را دوست داریم که او حبیب خداوند و پیامبر الهی می باشد. ما از آن روی ائمه را دوست داریم که آنها اولیای الهی هستند. ما مجاهدان را از آن روی دوست داریم که آنان در راه خداوند جهاد می کنند.

در فراز دوم امام (علیه السلام) می فرماید: " ولم یكن له شریك فی الملك". وقتی که انسان به سایر موجودات نگاه می نماید و خیال او خداوند را به مانند سایر موجودات نمی یابد، او به عنوان انسانی مۆمن چنین احساسی به او دست می دهد که خداوند یگانه مالک همه موجودات و همه هستی است.

باید قلب ما عرصه ای برای خداوند باشد. تحقق این معنا خیلی دشوار است و آسان نیست. ولی با زحمت کشیدن و اندیشه ورزی و تلاش امکان پذیر است. بنابراین همان گونه که می خواهی در نماز و روزه تلاش و کوشش به خرج دهی، باید برای رشد دادن ایمان خود از طریق تفکر در عظمت و نعمتهای الهی نیز تلاش و کوشش نمایی. در این صورت وقتی می خواهیم یگانه پرستی خود را ابراز داریم باید بگوییم: " ولم یكن له شریک فی الملک". یعنی هر آنچه که در هستی وجود دارد از آنِ خداوند است و همه مردم مملوک خداوند می باشند.

از این رو خداوند سبحانه و تعالی بعضی از مردم را مورد خطاب قرار داده و می فرماید: «آللّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ » (یونس/59). آیا از خداوند اجازه گرفته اید یا نه؟

وقتی که این دو فراز را خیلی خوب مورد بررسی قرار می دهیم: " الحمد لله الذی لا مضاد له فی ملكه ولا منازع له فی امره " با روی آوردن به خداوند به سوی همه هستی روی می آوریم و احساس می نماییم که همه قدرتهای موجود در هستی این توان را ندارند که یکی از اراده های الهی را معطل بگذارند و امر الهی را متزلزل نمایند. از این رو وقتی که در همه امور خود به خداوند ایمان داریم و از جایگاه اعتماد به خداوند حرکت می کنیم، هیچ ترسی از دیگران نداریم که اراده الهی برای هستی را معطل بگذارند یا چیزی را به وجود آورند که خداوند وجود آن را نمی خواهد. این که همه آن کسانی که با خداوند دشمنی ورزند، قدرتی در برابر خداوند ندارند، موجی از اعتماد در ما ایجاد می نماید. این را می توان از بعضی دعاها نیز الهام گرفت: "ای کسی که از همه بی نیاز است و همه از او بی نیاز نیستند." او از هم بی نیاز است و از همه حمایت می نماید و هیچ کسی وجود ندارد که از او حمایت نماید. اگر خداوند چیزی را برای کسی نخواهد، هیچ کس نمی تواند به او چیزی را ببخشد.

فرآوری: محمدی  

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سید محمد حسین فضل الله

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.