تبیان، دستیار زندگی
ابوالهیثم بن تیهان صحابى بزرگوار به امیرمؤمنان گفت: حسادت قریش به شما از دو جهت است: نیكوكاران آنان آرزو مى كنند كه از جهت احترام و برترى هم شأن شما باشند، ولى اشرار قریش حسادتشان سبب سنگینى قلب ها و بى وزنى اعمال آنان شده است: زیرا آنان شما را داراى نعمت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بعد رسول الله چه کشیدید!!

غدیر

با توجه به آیات قرآن چون آیه ولایت و آیه ابلاغ و آیه اولوالامر، و جمله یقینى من كنت مولاه فعلى مولاه و صدها روایت صحیح و مستند كه حكومت را پس از پیامبر براى امیرمۆمنان بخاطر صلاحیت و لیاقت و شایستگى، و علم و زهد و تقوا و عدالت و به ویژه مقام عصمت ثابت مى داند، این پرسش مطرح است كه اگر آن حضرت به حكومت تعیین شده، چرا در برابر سقیفه كه زمام حكومت را به فردى عادى، كم سواد، عارى از عدالت سپرد، و در این امانت‏ عظیم خیانت شد، قد علم نكرد، و براى بازگرداندن حكومت به خودش اقدام ننمود؟

این پرسش از همان ساعات اولیه ى پس از وفات پیامبر حتى در محضر خود امیرمۆمنان مطرح شده كه باید با دلایلى به این صورت پاسخ داده شود تا هر كس اهل دلیل و حجت است قانع گردد، و هر كس تابع برهان و دلیل نیست در چاه هلاكت سرنگون شود.

نبود نیروى لازم‏

امام مى فرمایند: كوتاهى و كناره گیرى من از مسئله خلافت و حكومت به خاطر ترس از درگیرى با اهل سقیفه، و وحشت از مرگ نبود، بلكه سببش كلام رسول خدا بود كه به من اعلام كرد:

ملّت نسبت به تو خیانت مى نمایند و به پیمانى كه من با آنان بستم وفا نمى كنند و تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسائى.

من از پیامبر خدا پرسیدم وظیفه من در زمان خیانت ملت چیست؟

فرمود: اگر نیروئى كافى باشد كه تو را یارى دهد و بتوانى حق غارت شده را به خود بازگردانى با مخالفان و خائنان مبارزه كن و حق خود را از آنان بازستان، و هرگاه نیروى لازم در اختیار نداشته باشى صرف نظر كرده و خون خود را حفظ كن تا مظلومانه از این جهان به سراى آخرت رهسپار گردى.

حضرت پس از رسیدن به حكومت شرح حال غمناك خود را در خطبه شقشقیه چنین بیان مى كند:

من فكر كردم كه با نبود نیروى لازم و قدرت كافى به مبارزه برخیزم، و با اهل سقیفه وارد جنگ شوم، یا این كه با این مصیبت هولناك به غارت رفتن حقم كه‏ درحقیقت حق همه امت بود دست به گریبان باشم و صبر پیشه كنم، پس از اندیشه به این نتیجه رسیدم كه پیشه كردن صبر و نشستن در عرصه سكوت عاقلانه تر است.

ابوالهیثم بن تیهان صحابى بزرگوار به امیرمۆمنان گفت: حسادت قریش به شما از دو جهت است: نیكوكاران آنان آرزو مى كنند كه از جهت احترام و برترى هم شأن شما باشند، ولى اشرار قریش حسادتشان سبب سنگینى قلب ها و بى وزنى اعمال آنان شده است: زیرا آنان شما را داراى نعمتى مى بینند كه سبب استفاده شما شده و علت محرومیت آنان گردیده، حاضر نیستند به شما ملحق شوند، تا آن كه در اندیشه پیش افتادن بر شما افتادند

از حضرت رضا پرسیدند چرا امیرمۆمنان پس از رسول خدا بیست و پنج سال در خانه نشست ولى در زمان حكومت خود با مخالفان وارد مبارزه شد؟ حضرت پاسخ دادند: امیرمۆمنان از عمل رسول خدا كه 14 سال و 7 ماه به مشركین مهلت داد، و با آنان وارد مبارزه نشد سرمشق گرفت، و سبب ترك مبارزه پیامبر در آن 14 سال و 7 ماه نبود نیروى لازم بود، امام هم پس از پیامبر نیروى كافى در اختیار نداشت تا وارد مبارزه شود.

حفظ اسلام‏

اوضاع پس از مرگ پیامبر به طور واضح و روشن نشان مى دهد، كه اكثر مسلمانان از اسلامى ریشه دار و پابرجا برخوردار نبودند، و كم و بیش در عقاید خود تزلزل داشتند، و هنوز از نظر تشكیلات و تجهیزات آن نیرو و قدرت را نداشتند كه در برابر حوادث خارجى استقامت ورزند و حادثه شكن باشند، به ویژه این كه انقلاب اهل ردّه در اطراف جزیرة العرب سر برداشته بود، و از طرفى پیامبر در بستر مرگ لشگرى براى مبارزه با رومیان آماده كرده بود در حالى كه لشگر حركت نكرده آن حضرت از دنیا رفت، و از همه مهم تر این كه رومیان و ایرانیان از هر طرف منتظر فرصت بودند كه برضد دولت جدید كه به ظاهر نام اسلام را یدك مى كشید وارد جنگ شوند و درخت اسلام را از ریشه بخشكانند، با توجه با این اوضاع كه از هر طرف خطر بر ضد اسلام و مسلمانان رخ نشان مى داد، اگر امیرمۆمنان براى به دست آوردن حق غارت شده اش، با اهل سقیفه كه اكثر مردم دنیاپرست مدینه و مسلمانان ضعیف الاعتقاد را با خود داشتند، به جنگ بر مى خاست، اختلاف شدید داخلى، و خون ریزى بى نتیجه اى پیش مى آمد، در این صورت اركان اسلام فرو مى ریخت، و حكومت به ظاهر اسلامى به شدت تضعیف مى شد، و ساختمان عظمت اسلام منهدم مى گشت، و پرچم اسلام كه در مصر و عراق و شام در مدت كوتاهى به اهتزاز درآمده بود سرنگون‏ مى شد، و نهایتاً چراغى كه با زحمات طاقت فرساى انبیاء و به خصوص رسول اسلام با نزول قرآن روشن شده بود خاموش مى گشت!

حضرت علی (ع)

راستى رهبرى چون امیرمۆمنان و امام اهل تقوا، كه باید حافظ دین و مروج شریعت، و نگهدار زحمات رسول حق باشد، آیا خودش سبب فرو ریختن اركان آن گردد؟!

آرى حضرت به خاطر حفظ فرهنگ اسلام و بقاى نبوت سكوت كرد، و وارد مبارزه نشد و از شعله ور كردن آتش جنگ داخلى امتناع ورزید، و كار او بدون شك كارى صد درصد مشروع و عاقلانه و براساس حكمت و مصلحت بود.

قطعاً شما اگر مالى را از شخصى طلب كار باشید و او از پرداخت آن امتناع كند، و براى شما صد در صد معلوم و روشن باشد اگر از او مطالبه نمائید و نسبت به اداى آن اصرار بورزید خون ها ریخته مى شود، به خاطر همراهى با مردم و حفظ خون آنان از مبارزه صرف نظر مى كنید تا شرایط اداى قرض فراهم گردد.

حسودان‏

به خلیل بن احمد گفته شد: چرا اطرافیان رسول خدا با یكدیگر مانند فرزندان پدرى و مادرى بودند، ولى على  در میان آنان مانند نابرادرى بود؟!

خلیل گفت: چون على پیش از همه آنان به پیامبر گرویده بود، و اسلام را پذیرفت، و از جهت شرافت و علم، و حلم اشرف، و در مسیر راستى و درستى سرآمد همه آنان مى بود، به این خاطر به حضرت حسادت مى ورزیدند، چرا كه مردم به هم فكر و هم سلیقه خود مایل ترند.

به مسیلمة بن نمیل گفتند: چرا با این كه على در هر فضیلت و شرافتى مقدم بود او را ترك كردند؟!

پاسخ داد: چون چشم آنان طاقت دیدن نور آن حضرت را نداشت.

به خدا سوگند! شما شایسته ترین شخصى هستید كه باید قریش از شما سپاس گذارى كنند، زیرا رسول خدا را به هنگام زندگى یارى نمودى، و چون از دنیا رفت به وصیت هایش عمل كردى و دیونش را ادا نمودى

ابوالهیثم بن تیهان صحابى بزرگوار به امیرمۆمنان گفت: حسادت قریش به شما از دو جهت است: نیكوكاران آنان آرزو مى كنند كه از جهت احترام و برترى هم شأن شما باشند، ولى اشرار قریش حسادتشان سبب سنگینى قلب ها و بى وزنى اعمال آنان شده است: زیرا آنان شما را داراى نعمتى مى بینند كه سبب استفاده شما شده و علت محرومیت آنان گردیده، حاضر نیستند به شما ملحق شوند، تا آن كه در اندیشه پیش افتادن بر شما افتادند، به خدا سوگند مقصد آنان طولانى است، و مسابقه تمام شده است.

هنگامى كه شما بر اثر فضائل پیش افتادید، و آنان عاجز بودند كه در ردیف شما قرار گیرند، درباره شما آنچه دیدى انجام دادند!

به خدا سوگند! شما شایسته ترین شخصى هستید كه باید قریش از شما سپاس گذارى كنند، زیرا رسول خدا را به هنگام زندگى یارى نمودى، و چون از دنیا رفت به وصیت هایش عمل كردى و دیونش را ادا نمودى.

به خدا سوگند قریش به حق ظلم روا داشتند و پیمان خدا را شكستند، خدا انتقامش را مى گیرد، ما جمعیت انصار دست و زبانمان پشتیبان شماست.

با دست با مخالفان حاضر شما مبارزه مى كنیم، و با زبان با مخالفان غائب شما.

به راستى با آن جمعیت حسود كه عده و نفراتشان كم نبود، براى امیرمۆمنان زمینه جنگ براى احقاق فراهم بود؟

آیا به آن مردم مى توانست اعتماد كند، آیا آن مردم را مى توانست در بدنه حكومتش در صورتى كه برقرار مى شد جاى دهد؟!

وانگهى دوستان و همكاران اهل سقیفه نیروهاى خود را بسیج كرده بودند كه براى پادشاهى كه به ناحق نصب شده بود بیعت بگیرند.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع: امام علی علیه السلام پس از پیامبر، نوشته آیت الله شیخ حسین انصاریان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.