تبیان، دستیار زندگی
رهی معیری از آن دست شاعران عاشق‌پیشه‌ای است که اگر کسی دیوان اشعارش را هم نداشته باشد، حتما ترانه‌های عاشقانه او همچون «خزان عشق»، «به کنارم بنشین»، «دیدی که رسوا شد دلم»، «نوای نی» را شنیده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاشقی که هیچ‌وقت ازدواج نکرد


رهی معیری از آن دست شاعران عاشق‌پیشه‌ای است که اگر کسی دیوان اشعارش را هم نداشته باشد، حتما ترانه‌های عاشقانه او همچون «خزان عشق»، «به کنارم بنشین»، «دیدی که رسوا شد دلم»، «نوای نی» را شنیده است.

عاشقی که هیچ‌وقت ازدواج نکرد

محمدحسن معیری ( بیوک ) متخلص به «رهی» فرزند موید خلوت نوه معیرالممالک (نظام الدوله) از شاعران غزلسرای بسیار نامی معاصر است. وی در سال 1288 خورشیدی در تهران متولد شد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد خدمات دولتی شد و مشاغل متعدد یافت در سال 1322 خورشیدی به ریاست کل انتشارات و تبلیغات «وزارت پیشه و هنر» منصوب گردید. از دوران کودکی به شعر و موسیقی و نقاشی علاقه فراوان داشت و در اثر ممارست در این سه فن بهره‌ای به سزا یافت.

در آغاز شاعری در انجمن ادبی حکیم نظامی که به مدریت استاد وحید دستگردی مدیر مجله ارمغان تشکیل می‌شد، شرکت می‌جست و یکی از اعضاء فعال و موثر آن انجمن بود. در انجمن موسیقی ملی و انجمن فرهنگستان ایران نیز عضویت یافت و رفته رفته با چاپ و نشر غزل‌های دلنشین او در روزنامه‌ها و مجله‌های کشور شهرت بسیار یافت. آثار و اشعار فکاهی و انتقادی وی نیز به امضاهای مستعار «زاغچه» و «شاپریون» در روزنامه‌های  «بابا شمل» و «تهران مصور» و غیره چاپ و انتشار یافت.

در تصنیف‌سازی نیز مهارت خود را به خوبی نشان داد و ترانه‌های بسیار زیبا و خاطره انگیزی از او توسط خوانندگان مشهور ایران در رادیو ایران پخش شد که بیش از پیش موجبات شهرت و محبوبیت او را فراهم ساخت. مشهورترین ترانه‌های او «خزان عشق»، «به کنارم بنشین»، «دیدی که رسوا شد دلم»، «نوای نی»، «دارم شب و روز»، «شب جدایی» و چند ترانه دیگر است که در بین مردم شهرت به سزایی دارد .

در سال‌های آخر عمر چند سال برای انتخاب شعر در برنامه «گل‌های رنگارنگ» رادیو با شادروان داوود پیرنیا همکاری داشت و در شورای شعر رادیو ایران نیز شرکت می‌کرد. در حالی که تا آخر عمر مجرد زیسته بود در سال 1347 خورشیدی پس از تحمل چند سال رنج بیماری سرطان در 59 سالگی زندگی را بدرود گفت.

از رهی دو مجموعه شعر به نام‌های «سایه عمر» و «آزاده» به جای مانده و هر دو کتاب به چاپ رسیده است .

«سایه عمر» مجموعه غزل‌های اوست که تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده است. «آزاده» نیز مجموعه ترانه‌های وی می‌باشد.علاوه بر آن مجموعه‌ای از مقاله‌های ادبی او به نام «گلهای جاویدان» در سال 1363 خورشیدی در تهران چاپ و منتشر گردیده است.

همچنین کتاب رهاورد رهی (مجموعه شعر رهی) نیز در سال 1375 به کوشش داریوش صبور در تهران توسط نشر زوّار به زیور چاپ آراسته شد .

نغمه حسرت

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

در میان لاله و گل آشیانی داشتم

گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار

پای آن سرو روان اشک روانی داشتم

آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود

عشق را از شوق بودم خک بوس درگهی

چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم

در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود

در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم

درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من

داشتم آرام تا آرام جانی داشتم

بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش

نغمه ها بودی مرا تا همزبانی داشتم

رفته رفته با چاپ و نشر غزل‌های دلنشین او در روزنامه‌ها و مجله‌های کشور شهرت بسیار یافت. آثار و اشعار فکاهی و انتقادی وی نیز به امضاهای مستعار «زاغچه» و «شاپریون» در روزنامه‌های «بابا شمل» و «تهران مصور» و غیره چاپ و انتشار یافت

شد خزان

شد خزان گلشن آشنایی               بازم آتش به جان زد جدایی

عمر من ای گل طی شد بهر تو      وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی

با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود عشق و وفا داری، با تو چه دارد سود

آفت خرمن مهر و وفایی               نو گل گلشن جور و جفایی

از دل سنگت آه

دلم از غم خونین است    روش بختم این است

از جام غم مستم            دشمن می پرستم

تا هستم

تو مست از می به چمن   چون گل خندان     از مستی بر گریه من

با دگران در گلشن نوشی می       من ز فراغت ناله کنم تا کی؟

تو و می چون لاله کشیدن‌ها      من و چون گل جامه دریدن‌ها       به رقیبان خاری دیدن‌ها

دلم از غم خون کردی      چه بگویم چون کردی

دردم افزون کردی

برو ای از مهر و وفا عاری  برو ای عاری ز وفاداری

که شکستی چون زلفت عهد مرا

دریغ و درد از عمرم        که در وفایت شد طی

ستم به یاران تا چند        جفا به عاشق تا کی

نمی‌کنی ای گل یک دم یادم        که همچو اشک از چشمت افتادم

آه از دل تو

گر چه ز محنت خوارم کردی      با غم و حسرت یارم کردی

مهر تو دارم باز

بکن ای گل با من      هر چه توانی ناز

کز عشقت می‌سوزم باز

بخش ادبیات تبیان


منبع : سیمرغ