تبیان، دستیار زندگی
از ده آیة پایانی سورة نحل از صفحة 281 كه جزء چهاردهم قرآن را نیز به پایان می‌رسانند، خداوند، پس ازگشودن درهای بازگشت به‌روی بدكاران نادان و نیز سخن از یك مصداق‌كامل بندة شكرگزار خدا، یعنی ابراهیم، این‌قهرمان توحید، نحوة دعوت پیامبر(ص) را بیان‌كرده.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : خسرو داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ساز وكار دعوت انبیا(ع)

ساز و کار دعوت انببا (ع)

مقدمه:

می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.

به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.
دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.

یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.

در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارایه گردد.

در این مقاله آیات سوره نحل، مورد بررسی قرار می گیرد...

ده آیة پایانی سوره ی نحل از صفحه ی 281، مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.

شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.

جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.

از ده آیه ی پایانی سوره ی نحل از صفحه ی 281 كه جزء چهاردهم قرآن را نیز به پایان می رسانند، خداوند، پس از گشودن درهای بازگشت به روی بدكاران نادان و نیز سخن از یك مصداق كامل بنده ی شكرگزار خدا، یعنی ابراهیم، این قهرمان توحید، در هفتیمن آیه ی این صفحه، نحوه ی دعوت پیامبر(ص) را بیان كرده و می فرماید:

«اُدعُ إلی سَبیلِ رَبِّك: بِالحِكمَه، وَ المَوعِظَهِ الحَسَنَه، وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ أحسَن»؛

ای پیامبر، مردم را «از طریق: حكمت و استدلال، و پند و اندرز نیكو به راه پروردگارت دعوت نما و با آن ها به طریقی كه نیكوتر است، به مناظره وگفت وگو بپرداز».

توضیح این كه: انبیا(ع) بر حسَب مأموریّتی كه از جانب خدا برای ارشاد و هدایت بندگان خدا دارند، هدفشان این است كه در دل مردم، ایمان ایجادكنند، نه این كه تنها، آن ها را عملاً مانند حاكمان سیاست مدار دنیا، وادار به تبعیّت از خودشان بنماید و كاری به فكر و نیّت مردم نداشته باشند.

انبیا(ع) عملِ مولود ایمان از مردم می خواهند نه فقط عمل خالی از ایمان، كه هیچ گونه ارزش انسانی و الهی ندارد! انبیا(ع) می خواهند آدمی، با فكری آزاد، دور از هرگونه عامل تطمیع یا تهدید، بیندیشد و خود و عالَم را بشناسد و باورش بشود كه پس از مرگ، زندگی واقعی اش شروع خواهد شد و دنیا، گذرگاه است و او باید برنامه ی زندگی موقّت در این دنیا را به نام دین، از پیامبران خدا(ع) بگیرد تا سعادت جاودآن هاش را در پرتو دین تأمین نماید. این، معنای ایمان است.

ساز و کار دعوت انببا (ع)

سپس، خداوند حكیم، برای این كه حرّیّت فكری و آزادی عقلی مردم محفوظ بماند و مجذوب ثروت و مرعوب قدرت قرار نگیرد، انبیا و پیام رسانان خود را تهی دست از ثروت و قدرت، در میان بندگانش گسیل داشته وآن ها را به جای زور و زر، مجهّز به علم و حكمت و منطق توأم با زهد و ساده زیستی نموده است تا مردم، با فكری آزاد، بدون قرارگرفتن در جاذبه ی ثروت و قدرت، در منطق آن ها بیندیشند و ایمان به صدق رسالتشان بیاورند و سپس، طبق دستورات آسمانی آن ها عمل كنند.

حال، در این آیه ی 125، خداوند، مردم را سه گروه كرده و در مورد هر گروه، دستور خاصّی به پیامبرش(ص) می دهد:

گروهی، اهل منطق و ادراكات عالی هستندكه پیامبر(ص) وظیفه داردآنان را از طریق حكمت و اقامه ی برهان به توحید دعوت كند.
گروهی هم كه عمیق اندیش نیستند، ولی پاك دلانی نصیحت پذیرند، با موعظه ی نیكو به راه می آیند.
گروه سومی هم هستندكه نه اهل منطق اند و نه اهل موعظه و نصیحت. بلكه اهل بحث و پرسش وپاسخ می باشندكه با آن ها هم باید به مناظره ی نیكو بپردازد و مقبولات خودشان را پایه ی استدلال خود قرار دهد و به دور از هرگونه خشونت، با آن ها گفت وگو نماید.

در این جا، طبیعی است كه عدّه ای، این دعوت این چنینی را نپذیرند. در این صورت، اجباری دركار نیست. چه آن كه عقیده و ایمان، تفكّر و تعقّل می خواهد و با اكراه و اجبار، ایمان در دل كسی پیدا نمی شود. خداوند هم درآیات دیگری فرموده:

لا إكراهَ فِی الدّین؛ در دین، اكراهی نیست؛

إنّا هَدَیناهُ السَّبیل: إمّا شاكِراً وَ إمّا كَفورا؛

ما راه را نشان می دهیم: هر كه می خواهد، بپذیرد و هركه می خواهد، به بیراهه رود.

ولی درعین حال، خداوند، نتیجه ی شومِ نپذیرفتن و به راه نیامدن را هم گوشزد فرموده كه عذاب های دردناك و زندگی فلاكت بارِ جاودان نصیبشان خواهد شد.

ساز و کار دعوت انببا (ع)

حال، اگر گروهی پیدا شدندكه نه تنها، دعوت پیامبر(ص) را نپذیرفتند، بلكه مردمی لجوج و معاند بودند و دشمن سرسخت حقّ و حقیقت، و تمام همّشان این بودكه بساط دین را برچینند و با خدا و رسول خدا(ص) به جنگ برخیزند و راه سعادت ابدی را به روی بشر ببندند، این جاست كه پیامبر(ص) وظیفه ی جنگ دارد و نمی تواند با تسامح و سهل انگاری، ازكنارآن گروه بگذرد. زیرا او مأموریّت دارد عامل سعادت بشری را كه همان دین است، به بشر برساند و برنامه ی تأمین سعادت جاودانه را به او ابلاغ نماید.

بنابراین، برخلاف تبلیغات مسموم و ویران كننده ی رسانه های خارجی، خصوصاً غربیان، در دین مقدّس اسلام، جنگ، اَصالت ندارد و تا زمانی كه كسی سر راه انبیا(ع) نیامده وآنان را از ابلاغ پیام خدا به بندگان خدا باز نداشته است، نه كاری با پادشاهی پادشاهان دارند و نه با ثروت ثروتمندان.

چنان كه در نهج البلاغه آمده است كه: حضرت موسی و برادرش هارون(ع) نزد فرعون آمدند و با او قرارگذاشتند كه اگر فرعون، اسلام آورَد و به یگانگی خدا و رسالت موسی اقراركند، پادشاهی اش باقی و عزّت و شوكتش بر جا باشد.

ولی اگركسی به ممانعت برخاست و راه ابلاغ پیام خدا به بندگان را به روی انبیا(ع) بست، در این صورت است كه انبیا، به امر خدا، به پیكار با او بر می خیزند وآن خارها را از سر راه خود بر می دارند تا پیام خدا را به بندگان خدا برسانند.

بنابراین، اگر جایی به نظر می رسدكه پیامبر اكرم هجوم ابتدایی داشته، باید دانست كه آن، برای رفع مزاحم بوده است كه مانع پیشرفت او در دعوت به توحید بوده اند. وگرنه، پیامبر اكرم(ص) مزاحم كسی نبوده و ابتداءاً به جنگ با هیچ حكومتی نرفته است. حتّی در نامه هایی كه به سلاطین دنیای آن روز می نوشت وآن ها را دعوت به توحید و اسلام می كرد، نمی گفت: شما حقّ حكومت ندارید. بلكه می فرمود: مسلِم باشید و در محدوده ی فرمان خدا و دین خدا، حكومت كنید. در ضمن نامه ها، به قیصر روم وكسرای ایران، این جمله را مرقوم فرموده است: أسلِم، تَسلِم؛ اسلام بیاور تا سالم بمانی.

چون اسلام، تنها، دین و آیین رعیّت نیست، دین همه ی مردم، از شاه و رعیّت است. ضمن نامه ی به خسرو پرویز، شاه ایران نوشت: اسلام بیاور، و گر نه، گناه مجوس، به گردن تو خواهد بود.

من هم كه مأموریّت الهی دارم، نمی توانم آرام بنشینم؛ باید دین خدا را به بندگان خدا برسانم. اگر مانع راه من نشدی، با توكاری ندارم. در غیر این صورت،كار ما جنگ است.


مرکز یادگیری سایت تبیان

تهیه: علی هندی - ویراستار: سید علی مرتضوی