تبیان، دستیار زندگی
نگارش فارسی برای مکتب قم نه تنها نقص محسوب نشد بلکه تا حدودی هنر نگارش به حساب می‌آمد. رمان «کودک اندلسی» به قلم مهدی حائری یزدی فرزند آیت الله موسس در سن بیست سالگی، دردرون حوزه قم نشان دهنده گسترش افق فکری واحساس رسالت ومسئولیت در این مکتب است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«مکتب اجتهادی قم»(5)

«مکتب اجتهادی قم»(5)

نگارش فارسی برای مکتب قم نه تنها نقص محسوب نشد بلکه تا حدودی هنر نگارش به حساب می‌آمد. رمان «کودک اندلسی» به قلم مهدی حائری یزدی فرزند آیت الله موسس در سن بیست سالگی، دردرون حوزه قم نشان دهنده گسترش افق فکری واحساس رسالت ومسئولیت در این مکتب است.

«مکتب اجتهادی قم» و ویژگی‌های آن عنوان مقاله‌ای از آیت‌الله سید مصطفی محقق داماد است که بنا بود در «همایش علمی شهید بهشتی: نگاهی دوباره» ارائه شود.

بخش پنجم این مقاله بدین شرح است:

نگارنده به هیچوجه قصد ارزیابی ندارد و صرفا می‌خواهد گزارش دهد. مجموع آثار و کردار حوزه قم را از آغاز تا حدود 5 دهه بعد اگر مورد ارزیابی قرار دهیم خواهیم دید که این حوزه نسبت به جمیع رشته های علوم اسلامی اعم از معقول ومنقول نظرداشته وعملا نه تنها به تحقیق که به تبلیغ هم پرداخته و به تمام معنی کلمه متکفل اندیشه شیعی بوده است.

قم درمدت مزبور آثار متعددی در رشته های فقهی –اصولی – فلسفی- عرفانی-قرآنی –تاریخی –روایی- رجالی داشته است و در هرکدام از این رشته ها انصافا طرحی نو در انداخته و پیشرو بوده است. مثلا کتاب المکاسب المحرمه اثر امام خمینی‌(س) حدود سال های 1340نخستین بار منتشر شد که طبعا تالیف آن به سال های بسیار قبل برمی‌گردد. شخص منصف باید این اثر را با آثار همطراز در همان سال‌ها مقایسه کند تا روش فقهی ویژه مکتب قم را دریابد.

از نسل بعد بگویم، جلد اول کتاب مستطاب القواعد الفقهیه به قلم آیت الله مکارم شیرازی اولین باردر سال 1382 قمری منتشرشده که درآن تاریخ یک بازنگاری برای فقه شیعه تلقی می‌شود و از نظر تاریخ نگارش بر آثار دیگر در این زمینه سبقت دارد. مطالعه این کتاب مستطاب توسط یک فارغ التحصیل 35 ساله حوزه ایرانی قم نشان می‌دهد که اولاً از نگارش متن عربی ادیبانه و زیبائی برخوردار است و ناگفته پیداست که این نکته خود از جهاتی قابل توجه وتکریم است و ثانیاً کاملا روشن است که نویسنده چه شوری در سر دارد وچه راه طولانی را آغازیده که در تاریخ نگارش این سطور برخی از آن تحقق یافته است وثالثاً در محتوای کتاب نظریاتی به چشم می‌خورد که نگارنده مدعی است برای نخستین بار در آثار فقهی مطرح می‌شود.[1]

دوره آثار کلامی ایشان با نگارشی بسیار روان وجذاب برای آن روز نسل جوان پرکننده جای خالی خود بودکه داوری در خصوص آن بدون مقایسه با موارد مشابه امکان پذیر نخواهد بود.

کتاب اصول فلسفه همراه با پاورقی‌های استاد مرتضی مطهری برای نخستین بار درهمان ایام منتشر می‌شود و نه تنها طرح تالیف کاملا ابداعی که حاوی نظریات نو وجدیدی در حکمت اسلامی است.[2]

در زمینه تاریخ اسلام و تفسیر موضوعی قرآن مجید تا قبل از آثار آیت‌الله جعفر سبحانی اثر جذاب وخواندنی در دسترس عموم  دیده نمی‌شود و هرچه وجوددارد همان آثارقدیمی و یا شبه آنها برای خواص است ولی کتاب مستطاب فروغ ابدیت در موضوع سیره نبوی و سلسله مقالات تفسیری به قلم ایشان در مجله وزین درس‌هایی از مکتب اسلام حجت موجهی برای ارائه آثار ابداعی مکتب قم است. نگارنده اگر به این آثار اشاره می‌کند به خاطر نشان دادن نمونه‌ای از ابتکارات آن روزهای جوانی ما در حوزه علمیه قم است که نشان دهنده مکتب پرورده شده در این حوزه است‌، و اگر بخواهد متذکر تمام آثار فقهی و اصولی و کلامی الی الان گردد مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود .

نگارش فارسی برای مکتب قم نه تنها نقص محسوب نشد بلکه تا حدودی هنر نگارش به حساب می‌آمد. رمان «کودک اندلسی» به قلم مهدی حائری یزدی فرزند آیت الله موسس در سن بیست سالگی، دردرون حوزه قم نشان دهنده گسترش افق فکری واحساس رسالت ومسئولیت در این مکتب است.

این مکتب در سال‌های بعد موفقیت خود را در روش بازسازی تفکر شیعی انصافا در چندین اثر نشان داد.برخی آثار آیت الله منتظری(ره) را می‌توان نمونه ای از محصولات همان مکتب دانست. به نظر نگارنده این سطور رساله ای که ایشان در زمینه حقوق بشر و نیز در عنوان نظام الحکم فی الاسلام به رشته تحریر درآورده اند در مقایسه با تنبیه الامه مرحوم نایینی اگر از اهمیت بیشتری برخوردار نباشد کمتر نیست‌. در زمینه حقوق بشر کار بسیار شده بود ولی فقیهی در حد ایشان مفاهیم حقوق بشرجهانی را با متد فقهی سنتی مورد تحلیل قرارداده اند که کسی بر ایشان سبقت نداشت.

به طور کلی تالیف کتب فقهی به دنبال دیگران و طی کردن همان راهی که دیگران رفته اند و طرحی که از شیخ طوسی تابحال وجودداشته دنبال کردن ویکی از نظریات پیشین را تقویت کردن، هرچند به هرحال کار عظیمی است ولی نمی توان انکار کردکه اعظم ازآن، وقتی است که فقیهی همچون شیخ طوسی از ابتدا مساله را تفقه کند و خشت‌ها را از پایه بچیند و سقف را برروی خشت‌های نونهاده بناسازد. ایشان که خود درد بی حقوقی و پایمالی کرامت انسانی را در زندان‌ها و غیرآن چشیده و به تمام معنی زجرکشیده و دردآشنا بود در این آثار چنین هنگامه ای به پا کرده اند.

سخن کوتاه کنم، به هرحال در مقطعی از تاریخ قم چندین تن از فارغ التحصیلان حوزه قم‌، مهاجرت کرده وروی به دیار دیگر نهادند ولی در فضای جدید به نوعی دیگر از خدمات علمی اشتغال وبه موفقیت‌های چشم گیری دست یافتند. ونیز آنانکه به اقامت ادامه داده اند تمام تلاش خویش رادر پایداری نسبت به مکتب قم مصروف داشته اند.

اینک سئوال این است که اشخاصی مانند مرحومان مهدی حائری یزدی، مطهری، بهشتی با فکر برنامه ریزی ومدیریت وتشکیلات دهی همراه با قدرت فقهی و کلامی و یا امام موسی صدر با تفکر آزاداندیشانه و روحیه تسامح و تساهل اگر در قم می‌ماندند و همدرسان سابق خویش را تنها نمی گذاشتند و با استظهار یکدیگر آرمان‌های حوزه را دنبال و روش و مکتب را محافظت می‌نمودند، آیا محصول کار قم کنونی چندین برابر و شاید بگوئیم چیزمتفاوت دیگری نبود؟ آیا آرمان بازخوانی الهیات شیعه تحقق نمی یافت؟ آیا امروز شاهد زدوده شدن وپالایش معارف والای اهل بیت عصمت‌(ع) از خرافات نبودیم؟ آیا دنیای امروز که تشنه معارف ،معنویت و اخلاق است و از جنگ، دشمنی، ترور و وحشت رنج می‌برَد، گم شده خویش را در محصولات  قم نمی‌یافت؟ آیاجهان از نرگس چشم قم، پیام صحیح صلح و دوستی دریافت نمی‌کرد؟

واقعا نمی‌دانم پاسخ چیست. شاید پاسخ داده شود که افراد مشارالیهم وقتی در فضای باز جدید قرار گرفته اند استعدادشان شکوفا شده است ومعلوم نیست در غیر این صورت چه اتفاقی رخ می‌داد، زیرا ناگفته پیداست که دانش الهیات در چالش با نقد صریح مخالف رشد می‌کند. مباحثات درون حوزوی که میان دوستان هم کیش وهم مسلک و همتا دور می‌زند بدان گونه نیست که جزمیات را به چالش بکشد و با سئوال مواجه سازد ، به قول ناصر خسرو:

با خصم گوی علم که بی خصمی       علمی نه صاف شد نه شکوفا شد

زیرا که سرخ روی برون آمد                هرکو به سوی قاضی تنها شد

آیا قابل انکاراست که گفتگوهای پروفسور کربن با علامه طباطبائی ایشان را به نوعی تفکر واداشته که هرگز بدون سئوال‌های وی برای ایشان مطرح نبوده است؟ وقتی برخی نسبت به دوام گفتگوها به ایشان اعتراض کرده بودند شنیده شد که فرموده اند من که به دنیای غرب راهی ندارم این تنها دریچه‌ای ست که برای من باز شده. بگذارید باز باشد.

نگارنده به خاطر دارد در سال 1361 در تهران در انجمن حکمت و فلسفه میزبان هیاتی از متکلمان برجسته آلمانی مسیحی بودیم و پیرامون «سعادت در ادیان ابراهیمی» گفتگو کردیم، گفتگوهایی که برای هر دوسوی بسیار مفید بود. رسانه‌ها خبر این موضوع را اعلام کرده بودند. درهمان ایام یکی از ذوات حوزوی مرا دید و بلافاصله پرسید که در خبر آمده بود که هیاتی از متکلمان مسیحی به ایران آمده اند، مگر مسیحیان هم علم کلام دارند؟! طرح این گونه سئوال از سوی شخصی که از علم کلام تنها متونی نظیر شرح باب حادی عشر فاضل مقداد و یا نهایتا  تجرید الاعتقاد خواجه طوسی را می‌شناسد و از هرگونه منبع دیگری به دور بوده و شاید تحت عنوان کتب ضلال اجتناب می‌کرده، کاملاقابل توجیه است و بی‌گمان اگر با آموختن زبان‌های خارجی به منابع آن سوی مرزها سری می‌زد نگاهش گونه‌ای دیگر بود.


پی نوشتها:

[1] .برای نمونه میتوان به قاعده لاضرر و قاعده میسور مراجعه کرد.

[2] .کتاب فلسفتنا اثر شهید بزرگوار سید محمد باقر صدر پس از سال‌ها در حوزه نجف اشرف منتشر شد که چاپ‌های نخستین آن کتاب اصول فلسفه در فهرست منابع آن شمرده شده وکاملا به حق است زیرا مثلا در بحث وحدت و کثرت استاد مطهری نظری را ابداع کرده که حتی در آثار ملاصدرا هم یافت نمی‌شود ولی همان نظر در کتاب فلسفتنا عینا برگرفته از آن است. البته نمی‌توان انکار کرد که  مرحوم شهید صدر در «کتاب اقتصادنا» و «اسس المنطقیه» پیشگامی‌های فراوان دارند.

منبع:

پایگاه نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران

تهیه و تنظیم: عبداله فربود؛ گروه حوزه علمیه تبیان