نه محاسن بلند؛ نه موی آشفته
شعر و شاعری از دید فاضل نظری
نظری با بیان اینکه شعر تفنن و شغل نیست، می گوید:: داشتن محاسن بلند و موی آشفته شرط لازم شاعر بودن نیست. نکتهای که در شعر امروز باید مورد توجه قرار گیرد، وجود لایههای پنهانی در آن است؛ لایههایی که باعث میشود مخاطب باز هم برای دوباره خواندن به آن رجوع کند. نمونهی متعالی این نوع شعر، شعر حافظ است که بیتالغزل معرفت است.او افزود: اگرچه برای لذت بردن از شعر باید حداقلهایی را رعایت کرد، اما وجود لایههای پنهانی و عمیق در شعر نیز دایرهی لذت بردن از آن را محدودتر میکند. چنین شعری که برای تمام اقشار جامعه قابل فهم باشد و اهل معنا را هم راضی کند، شعر سهل و ممتنع است.نظری در ادامه با بیان اینکه شعر تفنن نیست، اظهار کرد: شعر در مقام متعالی خود ساحتی است که هر کس را راهی بر آن نیست و هر کلمه و اتفاقی را نمیتوان در آن به کار برد. شاعر باید با بهکار بردن روشهای نو حرفهای مشترکی را که از ابتدای خلقت تا امروز زده شده، طوری بیان کند که مخاطب را درگیر کند.این شاعر همچنین با اشاره به اینکه باید نگاه به شاعران در جامعهی ما اصلاح شود، عنوان کرد: داشتن محاسن بلند و موی آشفته شرط لازم شاعر بودن نیست. شاعری یک شغل نیست که فرد را وادار کند به خواستهی دیگران تن دهد. شاعری نوعی اشتغال ذهنی است که به شخص این ویژگی را میدهد که در وجوه مختلف - چه در نحوهی شعر گفتن و چه در روابط اجتماعی - خودش تصمیمگیرنده باشد.
درباره «ضد»
فاضل نظری درباره مجموعه جدیدش میگوید: شاید کسانی که به دنبال شکل خاصی از شعر باشند، نتوانند آن را در «ضد» پیدا کنند، اما به نظر خودم اشعار «ضد» اشعار امیدوارانهتری است. البته من هیچگاه در شعرهایم مایوسانه حرف نزدهام.وی در ادامه گفت: جمع شدن اشعار «ضد» چهار سال طول کشید و انتشار آن هم چندان زمانی نبرد. اشعار این مجموعه به نظر من در ادامه اشعار سهگانه من است، مثل خشتی کنار خشت دیگر. به همین خاطر در «ضد» هم اشعار عارفانه هست و هم اشعار عاشقانه، یکی دو ملمع به زبان عربی و فارسی و یکی دو شعر آیینی.
نظری افزود: دوست دارم کسانی این مجموعه را بخوانند که سه گانه مرا خواندهاند؛ چون به نظرم این اشعار در کنار اشعار سه گانه من است که معنا پیدا میکند.
این شاعر افزود: شاید کسانی که به دنبال شکل خاصی از شعر باشند، نتوانند آن را در این مجموعه پیدا کنند، اما به نظر خودم اشعار «ضد» اشعار امیدوارانهتری است. البته من هیچگاه در شعرهایم مایوسانه حرف نزدم.
سراینده مجموعه شعر «گریههای امپراطور» افزود: من نمیتوانم بگویم که یک اثر من از اثر دیگر بیشتر فروش کرده است، ولی مجموعه شعر اولم به خاطر اینکه قبلا توسط دو ناشر دیگر هم منتشر شده بود از اقبال بیشتری برخوردار بوده است، ولی در مجموع فروش همه آنها چندان فاصلهای باهم ندارد.
نظری ادامه داد: شعرهای سه گانه من برای سه دوره خاص از زندگی من هستند. شعرهای گریههای امپراطور برای دوران دبیرستان و اوایل دانشگاه من بود که به آن میگویم دوره عاشقانگی و بیپروایی برای گفتن برخی از حرفها و موضوعات. در دورههای بعد آدم میآموزد که به موضوعات دیگری محتاطتر نگاه کند و به موضوعات دیگری بیشتر فکر شود. مثلا در دورههای رفته بر شاعریام، فهمیدم که شاید مفهومی زیبا باشد، اما بر اعتقاد مردم تاثیر بگذارد؛ چون مردم همیشه شعر را به عنوان شعر نمیبینند، بلکه آن را دلیلی برای توجیه رفتارهای دیگران نسبت به خودشان میسنجند.وی همچنین گفت: من به همین خاطر در دورههای بعدی شعرم تنها به دلنشین بودن توجه نکردم. الان شاید بیتهای بسیار زیبایی در ذهنم باشد که آنها را هرگز منتشر نکنم، چون شعر باید به باور مردم کمک کند. نمیشد به دلیل زیبا بودن شعر، هر حرفی را با آن زد.
چرا «ضد»؟
نظری درباره نامهای عجیب مجموعه اشعارش این گونه پاسخ می دهد: نام تمام مجموعههایم برگرفته از یك دعاست. دعا در زندگی امروز انسانها مانند ریسمانی است كه زمین را به آسمان متصل میكند. من از این فراز دعای كمیل كه میفرماید «خدایا رحم كن بر كسی كه سلاح او گریه است!» نام مجموعه شعر نخستم را «گریههای امپراطور» گذاشتم. به این معنی كه انسان امپراطوری بر روی زمین است كه سلاحش در مواجهه با پروردگارش، گریه است. «اقلیت» ماجرای آدمهایی است كه به ظاهر كماند، اما میتوانند بر بسیاران غلبه كنند و انتخاب این نام هم اشاره داشت به آیهای از قرآن كریم. كتاب سومم هم بر اساس فرازهایی از دو دعا كه میفرماید در روزگارتان نفحههایی هستند كه باید در اختیارشان بگیرید، نام «آنها» را انتخاب كردم. منظورم این بود «آن» و لحظههایی وجود دارد كه هر روز باید در معرض آن باشیم.
در كار آخرم، حسم این بود كه ما در حال نزاع با خودمان هستیم. یعنی خودمان در حال شكست دادن خودمان هستیم. همیشه از دشمن داخلی بیشتر نگران ضرر بودیم تا دشمن خارجی. فرازی هم در دعای كمیل هست كه میگوید خدایا من از خودم به تو شكایت میكنم. این احساسی است كه ضدیت آدمی با خودش را نشان میدهد و تنها راه مبارزه با آن مبارزه با ضد استنباطی آدمی است كه در درون و فرهنگ او نهفته است. این مبارزه مقدس، برایم معنی داشت و اسم كتابم را بر همین اساس «ضد» گذاشتم تا واضحتر به دشمن در جانمان اشاره كنم.
چند شعر از نظری / آب طلب نكرده همیشه مراد نیست
بهانه
از باغ میبرند چراغانیات كنند
تا كاج جشنهای زمستانیات كنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه كه بارانیات كنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند كه زندانیات كنند
ای گل گمان مكن به شب جشن میروی
شاید به خاك مردهای ارزانیات كنند
یك نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس كه شیطانیات كنند
آب طلب نكرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است كه قربانیات كنند
***
طلسم
در گذر از عاشقان رسید به فالم
دست مرا خواند و گریه كرد به حالم
روز ازل هم گریست آن ملك مست
نامه تقدیر را كه بست به بالم
مثل اناری كه از درخت بیفتد
در هیجان رسیدن به كمالم
هر رگ من رد یك ترك به تنم شد
منتظر یك اشاره است سفالم
بیشه شیران شرزه بود دو چشمش
كاش به سویش نرفته بود غزالم
هر كه جگرگوشه داشت خون به جگر شد
در جگرم آتش است از كه بنالم
***
دلباخته
ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یكدله كردن، تو به نیرنگ
گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نكوبم سر سودازده بر سنگ
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ
یك روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اكنون تو ز من دلزدهای! من ز تو دلتنگ
***
آهنگ
از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟!
دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند
گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ میخوانند
كنج قفس میمیرم و این خلق بازرگان
چون قصهها مرگ مرا نیرنگ میدانند
سنگم به بدنامی زنند اكنون ولی روزی
نام مرا با اشك روی سنگ میخوانند
این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس كی به آن دریای آبیرنگ میخوانند
فرآوری: منیژه خسروی
بخش ادبیات تبیان
منابع: ایسنا ،مهر، سوره مهر