تبیان، دستیار زندگی
آفتاب امروز غوغا می‌كند آتشی در كوچه برپا می‌كند مادرم می‌آید و از لای در بازی ما را تماشا می‌كند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفتاب امروز غوغا می‌کند
بازی

آفتاب امروز غوغا می‌كند

آتشی در كوچه برپا می‌كند

مادرم می‌آید و از لای در

بازی ما را تماشا می‌كند

خوب می‌دانم، مرا می‌خواهد او

چون كه هی این پا و آن پا می‌كند

باز شیطان می‌رسد، با شیطنت

توی گوشم نرم نجوا می‌كند

می‌روم یك گوشه ی دنج و مرا

هر كه در كوچه است، حاشا می‌كند

از ته دل خنده‌ای سر می‌دهم

خنده‌ام مشت مرا وا می‌كند

عاقبت مادر، مرا در كنج در

پشت یك لبخند، پیدا می‌كند

با نگاه مهربانش، باز هم

مِهر خود را در دلم جا می‌كند

چشمهای او برایم عشق را

با زبانی ساده معنا می‌كند

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: avaxnet

بیوک ملکی

مطالب مرتبط:

بی خدا نمی‌شود

لحظه آغاز

معلم، مثل باران

مادر مهربان

شعرتان پر از پرنده است

درس باران

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.