عباداتی که باید برای آن ها توبه کرد!!
از نظر آموزههای قرآن و عترت، عبادات مشتمل بر سه مرحلهاند. مرحله اوّل، مقدّمه است که قبل از انجام عبادت محقّق میشود. مرحله دوّم خود عبادت است و مرحله سوّم، مۆخّره و تعقیب عبادت است که پس از اتمام آن واقع میشود.
تفاوت عبادت خواص با عبادت عوام در مراعات مراحل عبادات و تلاش در راستای تحقّق صحّت ظاهری و باطنی اعمال است. یعنی عبادت خواص باید همراه با مقدّمه باشد و با آمادگی کامل، وارد عبادت شوند. خود عبادت را نیز باید با توجّه و حضور قلب و صرفاً برای رضای خداوند متعال به جا آورند. پس از عبادت نیز تعقیبات و مۆخّرات لازم را انجام دهند و از ارتکاب اعمالی که از ارزش عبادت آنان میکاهد، خودداری کنند.
به عنوان مثال، نماز خواص در وقت فضیلت و به شکل جماعت و در مسجد است. در نماز حضور قلب دارند و به هیچچیز و هیچکس دیگری جز خداوند تعالی توجّه ندارند و پس از نماز نیز تعقیبات آن، مانند تسبیحات حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» و سایر تعقیبات را میخوانند. همچنین خواندن نوافل یومیّه نزد خواص، از اهمیّت شایان ذکری برخوردار است و ترک نوافل به خصوص نماز شب، آنان را پریشان و اندوهگین میسازد و از اینکه فیض ارتباط با خدای سبحان را از دست دادهاند، توبه میکنند.
مرحوم آیتالله میرزا علیآقا شیرازی«ره» که از علمای وارسته اصفهان بود، زمانی از اصفهان به قم رفته بودند. یک شب تعدادی از فضلا به دیدن ایشان آمده و گفت و شنود آنان طول کشید. ایشان آن شب دیرتر از معمول به استراحت پرداختند و همین موضوع توفیق تهجّد و نماز شب را در آن شب از ایشان سلب کرده و آن عالم ربّانی، هنگام اذان صبح از خواب بیدار شده بودند. فردای آن شب، از شدّت تأثّر و اندوه، مثل کسی که فرزند خود را از دست داده است، گریه و زاری میکرده و میگفتند: من از شانزده سالگی نماز شبم ترک نشده است! شاید آن شب که برای نماز شب توفیق نیافتند، به خاطر شنیدن حرفهای بیفایده در شب قبل بوده است. در روایات هم این مطلب وجود دارد که اینگونه کارها ـ چه رسد به گناهان ـ انسان را از نماز شب محروم میکند.
اهل معرفت و خواص، اینگونه نماز خواندن و اهتمام به نوافل را وظیفه خود میشمارند و اگر زمانی توفیق آن را از دست بدهند، خاضعانه به درگاه خداوند متعال توبه میکنند.
مراعات صورت ظاهری عبادات و به جای آوردن شرایط صحّت عبادات، وظیفه عوام و عموم مۆمنین است، ولی خواصِّ اهل ایمان باید علاوه بر صحّت ظاهری، به صحّت باطنی و میزان مقبولیّت، یعنی به شرایط قبول و شرایط کمال عبادت خویش بیندیشند که بسیار فراتر از شرایط صحّت ظاهری است؛ زیرا رعایت صحّت ظاهری و به جای آوردن شراط صحّت عبادات، صرفاً موجب رفع تکلیف میشود و انسان را به مراتب معنوی و کمالات روحی نمیرساند.
عالمی را میآورند که یک عمر قال الباقر و قال الصادق میگفته است. از او میپرسند تو چه میکردی؟ پاسخ میدهد: من علم میآموختم و دیگران علم یاد میدادم. به او گفته میشود: دروغ میگویی! تو دنبال علم بودی تا به تو بگویند برای خودت کسی هستی! خطاب میشود او را در آتش جهنّم بیندازید
نماز و سایر عبادات انسان، باید او را به مقام لقای الهی واصل نماید، حتّی بهشت و نعمتهای بهشتی در نظر سالک حقیقی جلوهای ندارد، بلکه او طالب مقامات معنوی و کمالات روحانی بالاتر و والاتر است. بنابر این برای خواصِّ اهل ایمان، نماز همراه با خطورات، توهّم و تخیّل، نیاز به توبه دارد. در برخی روایات، «صیغه توبه» به عنوان تعقیب نماز بیان شده است. شاید حکمت این استحباب آن است که نماز بسیاری از نمازگزاران، نماز حقیقی نیست و نیاز به توبه دارد.
در حج و عمره نیز باید آمادگی لازم، ایجاد و مقدّمات و مراتب آن دو سفر روحانی و معنوی فراهم گردد. به جا آوردن حج و عمره مقبول و کامل که مورد پذیرش خدای سبحان واقع شود، نیاز به مقدّمات و مۆخّراتی دارد و اعمال عبادی حج و عمره نیز باید خالصانه و با حضور قلب انجام شود.
مشکل برخی از مردم این است که وظیفه خویش را اشتباه تشخیص میدهند و به اهداف متعالی و تعالی بخش عبادات توجّهی ندارند. امروزه رایج شده است که بعضی از مردم صرفاً برای تفریح و خوشگذرانی، به حجّ و عمره میروند و از ارزش حجّ و عمره خود میکاهند. اینگونه عبادات، ارزش معنوی لازم را ندارند و باید نسبت به آن توبه شود.
محرومیّت از توفیق نماز جماعت، نماز اوّل وقت، نماز شب، حج و عمره مقبول و نیز روزه حقیقی، به جهت غفلتهای انسان از یاد خداوند منّان و بیوفائیهایی است که نسبت به خدای تعالی دارد و همه این موارد برای خواص، معصیت محسوب شده و توبه را بر آنان واجب میسازد.
نتیجه عبادت بدون اخلاص
مردی بود که هر کار میکرد نمیتوانست اخلاص خود را حفظ کند و ریاکاری نکند، روزی چاره اندیشی کرد و با خود گفت: در گوشهی شهر مسجدی متروک هست که کسی به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمیکند، خوبست شبانه به آن مسجد بروم تا کسی مرا ندیده خالصانه خدا را عبادت کنم در نیمههای شب تاریک، مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب باران میآمد و رعد و برق و بارش شدت داشت. او در آن مسجد مشغول عبادت شد در وسطهای عبادت، ناگهان صدائی شنید با خود گفت: حتماً شخصی وارد مسجد شد، خوشحال گردید که آن شخص فردا میرود و به مردم میگوید این آدم چقدر خداشناس وارستهای است که در نیمههای شب به مسجد متروک آمده و مشغول نماز و عبادت است.
مشکل برخی از مردم این است که وظیفة خویش را اشتباه تشخیص میدهند و به اهداف متعالی و تعالی بخش عبادات توجّهی ندارند. امروزه رایج شده است که بعضی از مردم صرفاً برای تفریح و خوشگذرانی، به حجّ و عمره میروند و از ارزش حجّ و عمرة خود میکاهند. اینگونه عبادات، ارزش معنوی لازم را ندارند و باید نسبت به آن توبه شود
او بر کیفیت و کمیت عبادتش افزود و همچنان با کمال خوشحالی تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتی که هوا روشن شد و به آن کسی که وارد شده بود، زیر چشمی نگاه کرد دید آدم نیست بلکه سگ سیاهی است که بر اثر رعد و برق و بارندگی شدید، نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده است. بسیار ناراحت شد و اظهار پشیمانی میکرد و پیش خود شرمنده بود که ساعتها برای سگ عبادت میکرده است خطاب به خود کرد و گفت: ای نفس، من فرار کردم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خود، اَحدی را شریک خدا قرار ندهم، اینک میبینم سگ سیاهی را در عبادتم شریک خدا قرار دادهام، وای بر من چقدر مایهی تأسف است که این حالت را پیدا کردهام.
روایتی تأمل برانگیز
مرحوم شهید ثانی«رضواناللهتعالیعلیه» در مورد اهمیّت اخلاص، روایتی را نقل میکنند که بسیار قابل توجّه و تأمّل است. ایشان نقل میکنند که در روز قیامت، بندهاى را مىآورند و از او سۆال میکنند در دنیا چه کارهایی انجام میدادی؟ او مىگوید: من براى رضاى خدا جهاد كردم. به او مىگویند: نه، اینگونه نیست! تو جهاد كردى تا بگویند فلانى چقدر شجاع است! سپس امر میشود که او را با صورت در آتش جنهّم بیندازید. سپس عالمی را میآورند که یک عمر قال الباقر و قال الصادق میگفته است. از او میپرسند تو چه میکردی؟ پاسخ میدهد: من علم میآموختم و دیگران علم یاد میدادم. به او گفته میشود: دروغ میگویی! تو دنبال علم بودی تا به تو بگویند برای خودت کسی هستی! خطاب میشود او را در آتش جهنّم بیندازید. پس از آن فردی را میآورند که قاری قرآن بوده و قرآن میخوانده است. از او میپرسند تو چه کاره بودهای؟ او پاسخ میدهد: برای خدا، قرآن میخواندم. به او نیز میگویند: تو قرآن میخواندی تا به تو لقب قاری قرآن داده شود و بگویند که صدای خوبی برای قرائت قرآن داری! پس مانند نفرات قبلی، دستور میدهند او را نیز به رو در آتش جهنّم بیندازند.( منیة المرید، ص 134)
فرآوری : محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منابع: سایت آیت الله مظاهری
خبرگزاری فردا
وبلاگ صلاة 133