وزیرى بى وزارت(2)
در ادامه مقاله قبل ، در این مقاله خدمات مرحوم وزیری بازگو می شود.
خدمات مرحوم وزیری
قبل از بیان خدمات وزیرى باید به این نکته اشاره کنیم که از ویژگىهاى منحصر به فرد وزیرى، آینده نگرى و ابداعات فکرى و نوآورىهاى شخصى وى در آن دوران بوده است به طوری که در کنار خدمات عمرانى و وظایف عمومى روحانیون و انسانهاى خدوم، نظیر رسیدگى به فقرا و نیازمندان و رفع حوایج شخصى افراد و ساخت مسجد و مدرسه و درمانگاه، دست به اقداماتى زده است. که در آن عصر هیچگونه سابقه قبلى نداشته و بدیع و نوشمرده مىشود. و کسى دنبال انجام این امور نبوده است. در حالى که هر یک از این خدمات توانسته منشأ آثار وسیعى در سطح استان یزد و کشور بشود. ما در این نوشتار به اقدامات شاخص و ماندگار آن مرحوم اشاره نموده و علاقهمندان به تحقیق بیشتر را به کتب و منابع در دسترس و بازدید از آثار و ابنیه منسوب به وزیرى در استان یزد ارجاع مىدهیم.
1. بازسازى و احیاى مسجد جامع کبیر یزد
مسجد جامع کبیر یزد از بناهاى تاریخى و مهم قرن هشتم هجرى است که طى چند دوره تکمیل شده است. و شروع ساخت آن به قرن ششم هجری برمىگردد. این بنا که در زمان خود در بهترین نقطه شهر احداث گردیده بود و نمادى از تلاش و کوشش و دیندارى مردم این به شمار مىرفت به مرور زمان بر اثر بى توجهى حاکمان و متولیان امر در معرض خرابى کامل قرار گرفته و با توجه به اینکه اکثریت منازل اطراف آن را یهودیان در اختیار گرفته بودند، و به محله جهودها معروف گشته و کمتر مسلمین به آنجا رفت و آمد کرده و تبدیل به زباله دانى محل شده بود. و کلیه موقوفات آن هم به تاراج رفته و درآمدى نداشت. مرحوم دکتر محمود افشار در بازدیدى که در سال 1305 ش از این مسجد داشته در خصوص وضعیت آن روز مسجد جامع مىنویسد.
قسمت عمده کاشىهاى رنگارنگ روحافزا از ستونها، طاق نماها و منارهها افتاده و به جاى آنها آجرهاى خاکى رنگ، منظرة حزن انگیزى نمایش مىدهد. حوض بزرگى که در جلوى آن بود با حالت خرابى و بى آبى خود احساسات رقتآمیزى در انسان برمى انگیزد. خلاصه من از مشاهدة این بناى عظیم مذهبى و ملى که در حال خراب شدن است انگشت حیرت به دندان گزیده به رفیق خود گفتم. مسلمانان باید برابر سایر ملل دنیا خجالت بکشند که مساجد و ابنیة ملیة آنان به این حال ویرانى افتاده است. (سیماى فضیلت، ص 71).
مرحوم سید عباس آیت اللهى در این خصوص مىگوید:
این مسجد با شکوه که روزى در میان شارستان قرار داشت بر اثر گسترش شهر، در این زمان بر کران شمالى دور از مرکز آبادانى و جمعیت غریب وار افتاده بود و کوچههاى تنگ و خاک آلود و پر پیچ و خم، ورود بدان را بر مسافران داخل کشور و جهانگردانى که عظمت و اهمیت آن را در کتابها خوانده و گاه گاه به تماشاى آن از کشورهاى دیگر مىآمدند. بسیار دشوار کرده بود. (سیماى فضیلت، ص 60)
در این شرایط و در حالى که فضاى عمومى کشور مملوّ از بى دینى و هجمه به باورهاى دینى بود و قحطى و فقر و ندارى حاصل از جنگ جهانى دوم و اشغال ایران توسط دولتهای متجاوز فرصت اندیشیدن به یک چنین موضوى به کسى نمىداد. خصوصاً اینکه هزینه و توان بسیار بالایى براى بازسازى این مسجد عظیم مورد نیاز بود و این امر خارج از توان یک فرد و مردم یک شهر کوچک و فقیر به شمار میرفت. ولى مرحوم وزیرى با تشکیل هیئت حامیان مسجد جامع آستین همت به کمر زده و شروع به بازسازى آن مىکند. مرحوم دکتر ایرج افشار مىگوید:
آن وضع و حال شکستگى و ویرانگى مسجد جامع را، عکسى که آرتور اپهام پوپ در کتاب معروف «بررسى هنر ایران» به چاپ رسانده است (حدود سال 1935) خوب مىنمایاند. تا اینکه مرحوم وزیرى پس از شهریور 1320 قد علم کرد و یک تنه با همتى کم مانند به تشکیل هیأتى از اخیار و دوستداران آثار باستانى پرداخت و با جمع آورى اعانههاى مختصر متدرجاً به مرمت و تعمیر مسجد اهتمام کرد. طبعاً ناگزیر شد که دست طلب و تمنى پیش هر کس که مىشناخت دراز کند. با جمع کردن قران قران توانست که خشت به خشت مسجد را به حالت زیباى کنونیاش درآورد. سفرها به اصفهان و قم و نواحى دیگر کرد و در تهیة کاشى و آوردن استاد کاشى ساز حوصلهها به خرج داد. به راستى کارى کرد که یک وزارتخانه و سازمان در طول چند سال نمىکند. در خرج کردن مبالغى که به خون دل جمع مىکرد ملاحظه و دقت تمام مبذول مىکرد که دینارى بیجا خرج نشود. از پاى ننشست تا مسجد را بیاراست و خوب هم آراست، بدان حد که امروز یکى از سه ـ چهار مسجد دیدنى درجه اول ایران به شمار مىآید. (سیماى فضیلت، ص 72)
مرحوم آیت الله سید عباس خاتم یزدى مىگوید:
یاد دارم روزى در همان ایامى که مشغول تعمیر مسجد بودند. جلو مسجد مقدار زیادى آجر براى بنایى ریخته بود، شاید قریب صد هزار آجر بود بعد از آنکه نماز جمعه تمام شد ایشان ابتدا خودش شروع کرد به بغل کشیدن آجرها و بردن آنها به پشت بام مسجد و به تبعیت ایشان مردم مشتاقانه کمک کردند و تمام آجرها را بردند پشت بام (سیماى فضیلت، ص 115)
مرحوم وزیرى در ساخت و تعمیر مسجد جامع فقط به ساختمان مسجد اکتفا ننمود بلکه با همت و پشت کار بالایى که از خود نشان داد. خیابانى در مقابل مسجد احداث نمود که دسترسى به مسجد راحتتر انجام پذیرد. و آن را از داخل کوچه پس کوچه بیرون آورد. و در ابتداى خیابان مسجد جامع نیز یک برج بلندى تأسیس نمود و در بالاى آن ساعت بزرگى نصب کرد تا رأس هر ساعت صداى ساعت مسجد جامع به گوش مردم برسد. همچنین با پیگیرىهاى مداوم و خستگىناپذیر وى کلیه موقوفات این مسجد احیا گردید و چه بسیار موقوفاتى که به کلى از بین رفته و یا دیگران تملک کرده بودند و یا در خیابان افتاده و شهردارى مبلغى بابت آن نداده بود به مصرف اصل خود بازگرداند.
2. حفاظت از میراث فرهنگى
مرحوم وزیرى در حفظ و حراست از میراث فرهنگى بسیار کوشا بود. و هر کجا اثرى از کتب خطى نفیس مىدید سر از پا نمىشناخت تا آن اثر را از خطر نابودى برهاند. جناب آقاى محمدرضا انتظارى مدیر کتابخانه وزیرى یزد مىگوید.
روزى حاجى آقا وزیرى براى عیادت به منزل یکى از دوستانشان که مریض بوده مىروند در تالار منزل او نشسته بودند که فرزند صاحب خانه با بستهاى وارد مىشود. وقتى به حاجى آقا مىرسد حاج آقا آن بسته را که لفافهاش چند برگ کاغذ بوده است مىبینند مىفرمایند فلانى بسته را که باز کردى و چیزهاى داخل آن را به زمین گذاشتى کاغذهایش را براى من بیاور زیرا این کاغذها اوراق یک کتاب خطى است. آن جوان به آشپزخانه مىرود و پس از مراجعت کاغذها را خدمت حاج آقا مىآورد.
ایشان نگاه مىکنند مىبینند کاغذها قدرى چرب و خونى است مىفهمند که گوشت داخل آنها بوده است. سۆال مىکنند گوشت را کجا خریدهاى؟ مىگوید مغازهاى که در بازارچه نزدیک منزل ماست. حاج آقا فوراً از جاى خود برخاسته خداحافظى مىکنند و مىگویند کاغذها سه برگ اوّل یک خطى است مىروم تا اگر بقیه کتاب وجود دارد آن را بخرم جوان مىگوید اجازه بفرمایید من مىروم و کتاب را مىگیرم حاجى آقا مىفرمایند نه خودم باید بروم فوراً به اتفاق جوان مزبور به مغازة قصابى مىروند. حاج آقا به قصّاب مىفرمایند کتابى که سه برگ آن را لفّاف گوشت این جوان کردهاى کجا است؟ آن را مىآورد و به حاج آقا مىدهد ایشان خوشحال مىشوند که فقط همین سه برگ از کتاب کنده شده است مىپرسند قیمت این کتاب چقدر است؟ قصاب جواب مىدهد حاج آقا قابلى ندارد. حاج آقا اصرار مىکنند او مىگوید بنده این کاغذ کهنهها را کیلویى پنج ریال خریدهام. حاج آقا کتاب را برداشته و سه برگ کنده شده را روى آن مىگذارند و به کتابخانه مىآورند و به صحاف کتابخانه سفارش مىکنند که کتاب را به خوبى صحافى کند. صحاف هم پس از صحافى و تجلید به کتابدار تحویل مىدهد که اکنون در مخزن کتب خطى کتابخانه نگهدارى مىشود. (سیماى فضیلت ص 86 ـ 85)
از دیگر خدمات مرحوم وزیرى در حفظ میراث فرهنگى کشور اقدامات همه جانبه و پیگیر آن مرحوم در حفاظت از تکیه امیر چخماق یزد است. که به واسطه قرار گرفتن در مسیر خیابان قرار بود تخریب شود. همان بنایى که هم اکنون نماد شهر یزد شناخته مىشود و در اکثر عکسها و پوسترهاى مربوط به یزد تصویری از آن یافت مىشود. و یکى از میادین زیباى شهر یزد مىباشد. معروف است مرحوم وزیرى وقتى متوجه قصد متولیان و شهردارى و شهر یزد مىشود، همگان را بسیج مىکند و حتى به یونسکو هم نامه مىنویسد و از آنان براى حفظ این بناى تاریخى مدد مىجوید و در نهایت موفق به حفظ ابن میراث ارزشمند مىشود این میدان هم اکنون به صورت میدانى بسیار زیبا و با شکوه باقى مانده است. که دیدارهاى مهم مسئولان کشوری با مردم در این میدان برگزار مىگردد.
3. تشکیل جامعه مسلمین یزددر سال 1327 حادثه هولناکى در شهرستان ابرکوه یزد به وقوع پیوست. که بسیار دلخراش و فجیع بود. بدین صورت که زنى مستمند با پنج فرزند یتیمش مورد تهاجم بهائیان قرار گرفته و ناجوانمردانه با ضربات بیل و کلنگ به قتل مىرسند. به طورى که خون و مغز سر آنان به در و دیوار اتاق محل سکونتشان پاشیده شده بود. در آن روزگار چون بهاییان نفوذ قابل ملاحظهاى در دستگاه دولت و رژیم پهلوى داشته و بسیارى از سران حکومت رسما ادعاى بهایى گرى مىکردند. تلاش مىشود که قاتل یا قاتلین از مجازات رهایى یابند. و حتى زنی بهایى در هندوستان مبلغ بیست میلیون ریال از ثروت خود در آن روزگار را اختصاص به رهایى مجرمین داده بود. ولى مرحوم وزیرى با ایجاد تشکل جامعه مسلمین یزد شروع به مکاتبة و نامه نگارى و تلگراف زدن به بزرگان و علماى سراسر کشور نموده و نامهاى سرگشاده در روزنامه محلى یزد منتشر مىکند و کلیه هیئتهاى مذهبى و اصناف شهر یزد را دعوت نموده و بر علیه حکومت یزد بسیج مىکند. با اقدامات مرحوم وزیرى ده تن از وکلاى مبرز و طراز اوّل دادگسترىتهران وکالت از پرونده مذکور را در دادگاه بر عهده گرفته و با دخالت مستقیم مرحوم آیت الله العظمی بروجردى، حکم به مجازات قاتلین داده مىشود و قاتلین در میدان امیر چخماق یزد در ملاء عام اعدام شده و هواداران آنها نیز مجبور به مهاجرت دائمى از این شهر مىشوند.
منبع: پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران
تهیه و تنظیم: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان