الهی ...
الهى ! به كبریائیت سوگند كه از ثیاب فقر فخر دارم و از فاخر شرم ، كه در آن همرنگ بینواى دل شكستهام و در این ؛ بیم دل شكستن است چه كنم كه در این اوان بى اساس " لولا اللباس لا لتبس الامر على اكثر الناس " .
الهى ! لذت گرسنگى را در كامم بركت ده .
الهى ! حشر با عالم خیال كه اینقدر لذیذ است حشر با عالم عقل چه خواهد بود .
الهى ! آمدم ردم مكن ، آتشینم كردهاى سردم مكن .
الهى ! اگر تا قیامت براى یك صغیره استغفار كنم از شرمندگى تقصیر بندگى به در نخواهم شد.
الهى ! سخن در عفو و رحمتت نیست گیرم كه تو بخشیم من از شرمندگى چه كنم تو خود گواهى كه از استغفار شرم دارم.
الهى ! استغفار ، خواستن غفران تست ، با خاطره گناه چه كنیم.
الهى ! چه باید كرد كه گناه فراموش شود ، و گرنه با یاد گناه اگر برانى ، شرمنده ، و اگر نوازى شرمنده ترم.
الهى ! دیگر از بهشت لذت نتوانم برد ؛ چه عفو احسان درازاى جرم و عصیان ، انفعال بیشتر
الهى ! واى بر آنكه در شب قدر ، فرشته بر او فرود نیامده با دیو همدم و همنشین گردد.
الهى ! یقینم را زیاد گردان و اضطرابم را به اطمینان مبدل كن و آنى را در آخر خواهى كنى در اول كن ، كه شفاعت آخرین از آن ِ ارحم الراحمین است.
الهى ! دل خوش بودم كه گاهى گریه سوزناك داشتم و دانههاى اشك آتشین میریختم ولى این فیض هم از من بریده شد كه بیم زوال بصر است و امور مهمى كه در آنها امتثال فرمان تو است در نظر، ولى بارآلها عاشق نگرید چه كند و بنده فرمان نبرد چه كند.
الهى ! مرا در سایه ی خاتم صلى الله علیه و آله و سلم داشتى كه تو را یابم و بندگانت را دریابم ؛ شكر این موهبت چگونه گذارم . بارالها ، ناپاك را به سویت بار نیست و با بندگانت كار نیست ، دستم را بدار تا در راهم استوار باشم .
" برگرفته از الهی نامه ی استاد حسن زاده آملی "