تبیان، دستیار زندگی
تقابل های غیر منطقی و اشتیاق متوحش پوچگریانه دولتها و ملت ها به مقوله جنگ طلبی وجنگ افروزی ،در کلیه ادوار بشریت از جدال قابیل و هابیل تا دوران جنگ سرد، همچنان برگ هایی از صفحات تاریخ را تشکیل می دهد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پژواک‌هایی در اعماق آدمی

نگاهی به فیلم «هراس و هوس» نخستین ساخته استنلی کوبریک


تقابل های غیر منطقی و اشتیاق متوحش پوچگریانه دولتها و ملت ها به مقوله جنگ طلبی وجنگ افروزی ،در کلیه ادوار بشریت از جدال قابیل و هابیل تا دوران جنگ سرد، همچنان برگ هایی از صفحات تاریخ را تشکیل می دهد.استنلی کوبریک سینماگر نامدار فقید نه از سر هوای جاه طلبانه متفکرنمای فرهنگی ،بلکه با اشتیاقی انسانی هر گاه که مجال یافت در مورد جنگ مولف ترین و موثرترین آثار سینمایی را ساخت.

هراس و هوس

کوبریک با دراماتیزه کردن مصدایق و مفاهیم پوچگرایانه دول و ملل مختلف ابعاد فلسفه جنگ را در چندین اثر متفاوت سینمایی به تصویر کشید.نگرش بارز ضد جنگ استنلی سبب شد که او برای ورود به عرصه سینما،جنگ طلبی،جنگ افروزی و مفاهیم مرتبط با این دو نگره را دستمایه دراماتیک اثرش قرار دهد.اما بزرگ فیلسوف سینما،در دوران بلوغ فیلمسازی نخستین ساخته اش را چندش آور،آماتوری و باسمه ای برشمرد و در گفتگویی در دهه نود میلادی هنگام اکران دوباره فیلم،هراس و هوس( نخستین ساخته اش) را  اثر شاعری ورشکسته برشمرد .

اخیرا فیلم کوبریک در قالب بلوری ودی وی دی در سراسر جهان عرضه شده وبرای  علاقه مندان سینما مجال بازنگری در نخستین ساخته این فیلمساز فقید فراهم آمده است . زمانیکه استنلی این فیلم را ساخت، بیست و چهار ساله بود و بودجه فیلم را عموی ثروتمندش برایش فراهم کرد.با اینکه کوبریک این فیلم را اثری شکست خورده می پنداشت اما نگره های فلسفی ضد جنگ کوبریک از نخستین گام عیان بود وکنکاش در این اثر بسیاری نگره های مورد دستمایه وی در آثاری نظیر دکتر استرنج لاو ،غلاف تمام فلزی و راههای افتخار ،در فیلم هراس و هوس مشهود است .در فیلم «هراس و هوس» نگره های عمیق اما مبتدیانه این فیلمساز و اشتیاقات فلسفی مولف او را در دوران قبل از بلوغ به صورت گل درشتی چشم نوازی می کند.

شاعر تنهایی آدمی،کوبریک،در هزاره سوم مفهوم جنگ را از زوایه ای سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی به بوته نقد نمی کشد بلکه برای وضوح عمیق تفکرات آدمی پژواک هایی در اعماق آدمی را بررسی می کند ،آنهم آدمی در میان فضای عصیان زده جنگ .

فیلمسازانی نظیرکوبریک زمینه بروز دیدگاه های فلسفی مرتبط، در حوزه سینما را فراهم آوردند ،اما هر کدام فیلمسازان فیلسوف سینما، نگره های مولفشان دنبالچه ای بر اندیشه های مولد پیشین بوده است. همانگونه که دیدگاه های شوپنهاوری در آثار کریستف کیشلوفسکی و تام تیکور متجلی است در هر کدام از آثار کوبریک تجمیع نگره های فلسفی متفاوت مشهود است .البته مجال نیست که در مورد نخستین اثر کوبریک تاثیرات کامویی و نگرش های مرتبط در مورد فلسفه جنگ را در این اثر تفسیر کرد .آلبرت کامو می گوید مهم ترین وظیفه آدمی کشف معنای زندگی نیست و به رسمیت شناختن آن است که در واقع بی معنی است.کامو تداوم جنگ در میان ملل و دول مختلف را حاصل وضعیت پوچی و نیافتن معنای جمعی زندگی می داند، در مقابل مذهب نگرشی است که برای وضوح و معنا یافتن تمدن در آثار کوبریک محلی از اعراب ندارد.

نگرش بارز ضد جنگ استنلی سبب شد که او برای ورود به عرصه سینما ،جنگ طلبی ، جنگ افروزی و مفاهیم مرتبط با این دو نگره را دستمایه دراماتیک اثرش قرار دهد .اما بزرگ فیلسوف سینما ،در دوران بلوغ فیلمسازی نخستین ساخته اش را چندش آور،آماتوری و باسمه ای برشمرد و در گفتگویی در دهه نود میلادی هنگام اکران دوباره فیلم،هراس و هوس( نخستین ساخته اش) را اثر شاعری ورشکسته برشمرد

هراس و هوس با رنگ هایی درهم آمیخته و کاملا اکسپرسیونیستی آغاز می شود. روایت با نخستین تصویر از یک جنگل و نریشن غیر متعارف آغاز می شود تا سر آغاز مفهوم فلسفی فیلم و دیدگاه مولف را هویدا کند . مطابق الگوهای سینمای کلاسیک با ارائه داده های دراماتیک توسط راوی مسیر روایت تعیین می شود .

نریشینی با این مضمون ؛جنگی در این جنگل در جریان است ،جنگی که تمام نشده و شاید در آینده اتفاق افتد . دشمنانی در این جنگ وجود ندارند مگر اینکه بخواهیم آنان را به هستی فرابخوانیم.هیچ دشمنی وجود ندارد و مکان رویداد روایت بیرون از تاریخ و زمان است. تنها انگاره های تغییر ناپذیر وحشت ، مرگ و تردید از دنیای ما در جهان فرضی فیلم جاری می شوند. زمان در اختیار پرسوناژهای قصه است اما به غیر از ذهنشان سرزمین دیگری ندارند . یعنی جهان ذهنی درام کاملا مبتنی بر تئوری ذهن گرای کانت ( اشاره به امانوئل کانت فیلسوف آلمانی ) آغاز می شود .هراس و هوس روایتی از استیصال چهار سربازی است که طیاره آنها پشت خطوط دشمن سقوط کرده و تصمیم دارند به جبهه خودی باز گردند .

هراس و هوس

دو سرباز با کرجی باز گشته و دو سرباز دیگر موفق به ربودن طیاره دشمن می شوند . یکی از این چهار سرباز برای اینکه زمینه ربودن طیاره را فراهم کند با دشمن مقابله می کند و کشته می شود . در روایت این چهار سرباز ارجاعی به افسانه سیزیف را می توان جستجو کرد. سیزیف خردمندترین و محتاط ترین موجودات فانی المپ بود. هرچند، بنا بر روایتی دیگر، او مایل بود تاحرفه راهزنی را بیازماید. او در ابتدا کارگر پوچ و عبث جهان زیرین شد و متهم به سبک سری در رفتار با خدایان. پدرش از ناپدید شدن او به هراس آمده و به سیزیف شکایت برد.

او که از جریان ربودن باخبر بود، به این شرط حاضر شد ماجرا را بگویدکه اسوپوس به قلعه کورینث، آب برساند. به خاطر آذرخش های آسمانی، او برکت آب را ترجیح داد. به همین دلیل او در جهان زیرین تنبیه شد. هومر همچنین می گوید که سیزیف، مرگ را در زنجیر کرده بود. تمام آنچه هومر و آلبرت کامو در مورد سیزیف به نگارش در آورده اند به صورت درام در شخصیت این چهار سرباز متجلی و ژنرال دشمنی که توسط افراد خودشان حبس شده عیان است .پرسوناژ گروهبان مک همان ویژگی منحصر به فرد سیزیف را دارد و زندگی بدون جنگ برایش پوچ است و می ترسد پس از جنگ به همان دامنه تسلسل زندگی به مثابه هر روز باز گردد و تنها کامجویی او از جنگ مرگ افتخار آفرین است .او سوار کرجی می شود و با گذر از رودخانه با دشمنان مواجه می شود و موجبات غفلت نیروهای دشمن را فراهم می آورد تا فلچر و کوربی طیاره بربایند و از این جدال و جنگ، تنها نصیبش افتخار بماند برای گروهبان مک و رهایی برای فلچر و کوربی.

هر سرباز در جنگ با دشمن داخلی خویش مواجه خواهد شد. چهار شخصیت اصلی ترس و مواجه با مرگ را در دایره پوچ بی معنایی از جنگ تجربه می کنند . در این تلنگر دیدگاه وجودی فیلم بعدی کوبریک ،استرنج لاو، عیان تر می شود .مطالعه در ترس، صورت جمعی تری در استرنج لاو دارد اما شکل فردی تر ترس در هراس و هوس بروز پیدا می کند

یکی از ویژگی های فیلم، ترس و هوس(1953)،که در عمده آثار کوبریک جاری است حقیرانه برشمردن جدال بر سر بودن است ، اشاره به صحنه ای که چهار مرد به کلبه دشمن حمله می کنند و اطعام کردن از باقیمانده غذای مردان کشته شده با نورپردازی خاص منتسب به سینمای کلاسیک، اشارتی عمیق به ویژگیهای فردی کشتن در لایه های پنهان آدمی دارد.سیدنی با چشمان نافذش کشتن را در وجودش حس می کند و برانگیخته شدن غرایز دیگر در وجودش میل به کشتن دخترک اسیر را در او برمی انگیزد .

اشاره دیگر مورد توجه در فیلم به مفهوم دشمنان شخصی کامو باز می گردد و از ابتدای روایت تا پایان فیلم، ترس های در بطن وجودی آدمی به بوته آزمون درام گذاشته می شود .در این سفر تردید هدف از زندگی و مرگ برخلاف فیلم تکامل یافته استرنج لاو در نهایت یک پیام در این فیلم را هویدا می سازد ، هر سرباز در جنگ با دشمن داخلی خویش مواجه خواهد شد. چهار شخصیت اصلی ترس و مواجه با مرگ را  در دایره پوچ بی معنایی از جنگ تجربه می کنند . در این تلنگر دیدگاه وجودی فیلم بعدی کوبریک ،استرنج لاو، عیان تر می شود .مطالعه در ترس، صورت جمعی تری در استرنج لاو دارد اما شکل فردی تر ترس در هراس و هوس بروز پیدا می کند . کوبریک رویکرد ترس معکوس را در داستان سیدنی و دخترک اسیر شده واکاوی می کند و به درام جنبه های عمومی تری اعطا می کند. دیالوگ های مضحک سیدنی با تلاشی برای برقراری ارتباط، درک و یا رسیدن به توافق با اسیر مونث شکست مطلق است و درنهایت به روش نهادی حذف فرد منجر می شود .این مهمترین تاثیر جنگ از دیدگاه کوبریک است که شجاعت برای دست یازیدن به افتخار همچون گروهبان مک و تاثیرجنون جنگ، در سرباز سیدنی به پوچی متاثر از جنگ می انجامد .به هر روی نخستین فیلم کوبریک که خود فیلمساز دوستش نمی داشت می توان علاقه مندان فلسفه و سینما رامجذوب خویش کند .

علیرضا پورصباغ

بخش سینما و تلویزیون تبیان