کشور زندانبان و زندانیان
احمد محمود؛ خورشید جنوب بر فراز داستاننویسی ایران
در رمان همسایهها که داستان در شهر اهواز جریان دارد، محمود روایتکنندهی پائینترین اقشار جامعه است؛ مردمی که اکثریت بیکارند، مردها از زور بیکاری راهی کویت میشوند تا شاید آنجا کاری دستوپا کنند، پولی جمع کنند و بفرستند برای زن و بچههایشان تا زنها مجبور به کلفتی در خانههای نظمیهچیها و دولتیها نباشند .فقر، اعتیاد و فحشا در بین مردم بیداد می کند. دستان مادر خالد، نوجوانی که راوی داستان است، از شستوشوی زیاد پیر شده، پدرش ساعتش را میفروشد که برود کویت کار کند و خرجی بفرستد و خودش با پانزده سال سن میشود شاگرد قهوهچی، تا شاید روزی امانآقا (صاحب قهوهخانه) یک سیخ کباب بخرد و بدهد خالد که او ببردش خانه و با خواهر هشتسالهاش نصف کند. دستان پیر مادر که در اثر شستوشوی لباس ساییده شده، دل کوچک خالد که یک سیخ کباب هم بدون خواهرش نمیتواند بخورد، اعتیاد مردهای همسایه، بیکاری و رفتن پدر خالد به کویت، همه و همه در برابر شاهی قرار میگیرد که حتی حاضر نیست نفتی را که از سرزمین همین جنوبیها استخراج میکند ملی کند. با تمام این مشکلات خالد مرتب یاد حرفهای شفق میافتد؛ مبارزی سیاسی که برای ملی کردن صنعت نفت و بریدن پای انگلیسیها اعلامیه پخش میکند و دیوارنویسی میکند: «خالد همیشه یادت باشه اگه آدمهای تهیدست کمک هم نکنند نابود میشوند» همین است که خالد هم به فکر خودش نیست. به فکر جماعت مثل خودش است. به فکر درد جامعه ای است که محکوم به درد کشیدن است. به فکر حسنی بارکش.
خالد و پندار دو شخصیت همسایهها با دستان خالی زندان را زیرورو میکنند. از قاتلها و دزدها و خفتگیرها، مبارزان سیاسی میسازند. مبارزانی که تن به اعتصاب غذا میدهند و انفرادی و پابند و دستبند را به جان میخرند و حتی تن به گلوله میسپارند. خود محمود میگفت: «ایران کشور زندانبان و زندانیان است. وقتی به این صد سال نگاه کنید همیشه این چنین بوده است» همین نگاه محمود به جامعهاش باعث میشود که در داستانهای او رئالیسم اجتماعی با ادبیات زندان پیوند بخورد. در همسایهها قلم زیبای نویسنده چنان در روح خواننده فرو میرود که گویی خود خواننده هم، همبند این زندانیان است و زندان را با قلم قوی نویسنده تجربه میکند. در انتهای داستان خالد شخصیت اصلی از زندان آزاد میشود اما کسی چه میداند چه بر سر پندار خواهد آمد؟ علاوه بر این ابراهیم که همسایه قدیم خالد است راهی زندان میشود. خود خالد هم باید راهی خدمت نظام وظیفه شود یعنی در هر زندان، زندانی است دیگر.
توصیفات دقیق احمد محمود از درون و تأثرات خالد و خاطرههایی که گله به گله از ذهنش میگذرد با سیر حوادث داستان پیوند میخورد تا داستانی خارقالعاده در ادبیات داستانی کشورمان خلق شود. محمود در مصاحبه ای با لیلی گلستان میگوید: «به اینجا رسیدهام که داستان، تعریف حرکت، تعریف اشیاء و یا حوادث نیست بلکه تعریف است در حرکت. رمان موجودی است زنده» تعریفی که بیش از همه در داستانهای خودش نمود دارد. هریک از داستانهایش را که بخوانی با شخصیتها حرکت میکنی و با تکتک حوادث داستان برانگیخته میشوی. با آنها تجربه میکنی، زجر میکشی و زندگی میکنی. گویی نبض قلب خواننده با جریان داستان پیوند میخورد. در همسایهها خواننده همگام با خالد پانزدهساله و نابالغ رشد میکند و ناظر رشد جسمی و بلوغ فکری راوی داستان است. گویی خواننده خودش میشود خالد. با او کتاب میخواند. با او در قهوهخانه کار می کند و می میریزد. با او فعالیت سیاسی میکند. به زندان میرود و شکنجه و انفرادی را تحمل میکند. این یعنی همان چیزی که خود محمود میگوید: «تعریف در حرکت». بله، خواننده همگام با نویسنده در مسیر داستان حرکت میکند و داستان تنها روایت واقعهای یا تاریخی نیست. شخصیتها در داستانهای محمود واقعیاند. گاه کار درست را انجام میدهند و گاه به راه خطا میروند. شخصیتها در داستان او حد و اندازههای خود را میشناسند و حرفهایی نمیزنند که برازنده قامتشان نباشد. خودش میگفت من شخصیتهای داستانهایم را از میان مردم میگیرم و رویشان کار میکنم. همین ساختار و ذات واقعی شخصیتها و همین تعریف در حرکت است که رئالیسم اجتماعی احمد محمود را میسازد.
محمود هم راوی مردمی است که گاه مثل آب کارون روان و پرخروش هستند و گاه مثل برگهای نوک تیز نخل برنده. محمود راوی مردمی است که گاه میشوند «پندار»ی که برای مردمشان از خود میگذرند و گاه میشوند «علی شیطان» با آن چشمهای دریده و روح پلیدش. ترجمه و چاپ 53 هزار نسخه از همسایههای محمود در کشوری که بزرگانی چون تولستوی، داستایوفسکی، گوگول را در رئالیسم اجتماعی دارد و در این زمینه صاحب سبک است گواه قدرت قلم او و رئالیسم تاثیرگذارش است. جالب آنکه بسیاری از کتابهای محمود هنوز آنقدر خوانده نشدهاند. مثلاً دریا هنوز آرام است او که در سه هزار نسخه در 1339 چاپ شد، فروش نرفت و ناشر قانونی قرار را بر این گذاشت که هر کس یک کیلو کتاب بخرد یک دریا هنوز آرام است جایزه بگیرد!
استفاده از گویش محلی در داستانهای احمد محمود یکی دیگر از عواملی است که به اثرش اصالت میبخشد. در مدار صفر درجه و همسایهها محمود از گویش دزفولی به زیبایی استفاه میکند. گاهی در قالب یک بیت شعر از زبان یکی از شخصیتها و گاهی با استفاده از کلماتی از این گویش که ریشه فارسی دارد اما در فارسی امروز به کار نمیرود. خودش در اینباره چنین میگوید: «لفظ جنوبی بکار گرفتهام؟ نه، فارسی است. منتها برای دیگر مناطق ممکن است ناآشنا باشد. خب چه عیبی دارد آشنا میشود»
روایت و توصیفات دقیق محمود از زندان و سختیهای شخصیتهای داستانهایش بیشک متاثر از تجارب سخت اوست. احمد محمود بعد از 22 سالگی دو بار به زندان میافتد که یکبارش حدود 6 ماه طول میکشد. بعد هم تبعید میشود تا سال 1336, از تبعید که باز میگردد آنطور که خود میگوید از نظر حاکمیت فاقد حقوق اجتماعی بوده و جایی استخدامش نمیکردند. همین می شود که مرتب شغل عوض میکند .محمد علی دستغیب، نویسنده و منتقد ادبی، در کتاب نقد آثار احمد محمود مینویسد: «محمود دیگر حساب مشاغل گوناگونی که از ده سالگی به بعد تجربه کرده از دستش در رفته. از کارگری و آجرتراشی تا بندکشی، بارنویسی، منشی تجارتخانه، سرکارگر، پارچه فروشی و .. » همین تجربههای عینی محمود است که او را یاری کرده تا شخصیتهای داستانهایش زنده باشند و بشود آنها را لمس کرد. گرچه محور اصلی داستانهای محمود گرد فقر و زندگی فلاکتبار قشر ضعیف جامعه و جنگ و زندان و… میگردد اما ستایشگر اینها نبود و میگفت: «بسیاری از نیروهای کوری که قدرت نامیمون خود را به انسان تحمیل کردهاند ضرورتاً جزو زندگی نیستند. بیسوادی ضرورتاً جزو زندگی نیست، گرسنگی هم، بیکاری هم، فقر هم، جنگ هم»
محمود در کتاب حکایت دل در پاسخ لیلی گلستان که چرا پس از گذشته دو سال از انتشار رمان مدار صفر درجه هنوز نقدی بر آن نوشته نشده میگوید: «کسی که میخواهد کتابی را در دو صفحه مجله نقد کند، اگر وجهی هم بابت این دو صفحه بگیرد هیچ است. با این درآمدها امر زندگی نمیگذرد، زندگی نویسنده هم از راه نوشتن نمیگذرد» با توجه به این شرایط تنها توصیهاش به نویسندههای جوان این است: «ارتباطت را با مردم حفظ کن، بخوان و بنویس»
محمود، راوی خروش کارون، نویسنده توانای اهوازی در دوازدهم مهر 1381 در اثر یک بیماری ریوی در بیمارستان مهراد تهران درگذشت تا با شخصیتهای همیشه زندهی داستانهایش، با فضای حزنآور و پرمصیبت روایتش از مردمان جنوب بر فراز ادب داستانی ایران بدرخشد.
منبع: آدم برفی ها- نادر نینوایی