5 مرحله برای مبارزه با مستکبران
پیامبران الهى پس از ابلاغ رسالت خویش، معمولاً با مقاومت هایى از ناحیه برخى از مردم و به ویژه مستكبران روبهرو شدهاند.
بررسى آیات قرآن كریم، نشان مىدهد كه دعوت و مبارزه با مستكبران، شامل پنج مرحله بوده است.
مرحله اول، ابلاغ رسالت است، در این مرحله، هر پیامبر به تناسب مأموریت خود پس از دعوت به توحید، پیامهایى را براى مردم مطرح نموده است.
در پى این مرحله، واكنش اولیه قوم آغاز مىشود، در این مرحله، جهلِ مخالفان دعوت پیامبران را رد مىكند و یا نهایتاً درخواست بینه و دلیل مىنمایند.
در مرحله سوم، پیامبران به آوردن دلیل و برهان مىپردازند و معجزات خویش را ارائه مىكنند.
مرحله چهارم، واكنش نهایى قوم است كه مردم دو دسته مىشوند: اغلب انسان هاى پاك نهاد و منصف كه دل به دنیا نبستهاند، ایمان مىآورند و متأسفانه عدهاى مغرور و متكبر و مستكبر، به مخالفت مىپردازند. در بیشتر اقوام گذشته، مانند قوم نوح، هود، صالح، شعیب و قوم موسى چنین بوده است.
مرحله آخر نیز، مرحله فرود آمدن عذاب و بیان عاقبت مستكبران است.
ما در این بخش، ضمن تشریح این پنج مرحله، به نمونههایى از برخورد مستكبران با پیامبران و چگونگى مبارزه پیامبران با آنان مىپردازیم.
1- مرحله ابلاغ رسالت
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ: آن گاه كه برادر (قبیلهاى) آنها نوح به آنها گفت: آیا (از غضب و عذاب خدا) نمىپرهیزید.
إِنِّی لَكُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ: همانا من براى شما فرستادهاى امینم.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ: پس از خدا پروا كنید و مرا فرمان برید.
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ: و من بر این (رسالت) هیچ مزدى از شما نمىطلبم، مزد من جز بر عهده پروردگار جهانیان نیست.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ: پس از خدا پروا كنید و مرا فرمان برید. (شعراء ، آیات 106- 110)
سرانجام، زمان اجراى سنت الهى مبنى بر «فرود آمدن عذاب پس از اتمام حجّت» فرا رسید و اقوام سركش و مستكبران لجوج به عذاب الهى گرفتار آمدند و هم در این جهان به سزاى كار خود رسیدند و هم مستحق عذاب الهى در سراى آخرت گردیدند
و درباره همین مرحله از دعوت حضرت صالح (علیه السلام) مىفرماید:
و به سوى [قوم] ثمود، برادرشان صالح را [فرستادیم]. گفت:
اى قوم من! خدا را بپرستید. براى شما هیچ معبودى جز او نیست. او شما را از زمین پدید آورد و آبادى آن را به شما واگذاشت. پس، از او آمرزش بخواهید، آنگاه به درگاه او توبه كنید كه پروردگارم نزدیك [و] اجابت كننده است.» (هود11، آیه 61)
حضرت شعیب نیز در ابلاغ رسالت خویش به قومش فرمود:
وَ إِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِكْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّیَ أَرَاكُم بِخَیْرٍ وَ إِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْكُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ: و به سوى (مردم) مدین برادر (نسبى یا قبیلهاى) آنها شعیب را (فرستادیم)، گفت: اى قوم من، خداى یكتا را بپرستید، كه شما را جز او خدایى نیست، و پیمانه و ترازو را كم مدهید، حقّا كه من شما را در خوشى (و وسعت نعمت) مىبینم و من بر شما (به خاطر كمفروشى) از عذاب روزى فراگیر و هلاكتبار بیم دارم .
وَ یَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ: و اى قوم من، پیمانه و ترازو را كامل و عادلانه بدهید و از مردم كالاهایشان را (هنگام اداء حقوق در تمام سنجیدنىها) كم مگذارید و تبهكارانه در روى زمین نپویید.
بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّۆْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْكُم بِحَفِیظٍ : آنچه خداوند (پس از اداء حق غیر) برایتان باقى مىگذارد براى شما بهتر است اگر ایمان دارید، و من بر شما گمارده و نگهبان نیستم (تا مواظب ایمان و عمل و متصدى پاداش و كیفر شما باشم.) (همان، آیات 84- 86)
بنابراین، در این مرحله هر پیامبر به بیان توحید و اصلاح انحرافات مربوط به قوم خود پرداخته و آنان را از كارهاى ناشایست نهى نموده است.
2- مرحله واكنش اولیه قوم
فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِینَ:
پس اشراف و سران قوم او كه كفر ورزیدند گفتند: ما تو را جز بشرى مانند خود نمىبینیم (نه فرشته هستى و نه صاحب امتیاز مالى و جاهى) و جز كسانى از فرومایگان ما (آن هم) بىتأمل و به نظر بدوى، كسى را نمىبینیم كه از تو پیروى كرده باشد و براى شما هیچ برترى بر خودمان نمىبینیم، بلكه شما را دروغگو مىپنداری.» ( همان، آیه 27)
مخالفانِ دعوت حضرت شعیب (علیه السلام) نیز به استهزاى او پرداخته و گفتند:
قَالُواْ یَا شُعَیْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا یَعْبُدُ آبَاۆُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ: گفتند: اى شعیب، آیا نمازت تو را دستور مىدهد كه ما آنچه را پدرانمان مىپرستیدند رها كنیم یا آنچه را كه مىخواهیم در اموالمان انجام دهیم ترك نماییم؟ (نمازت از ما سلب آزادى در اعتقاد و عمل مىكند؟) تو كه به راستى بردبار و ره یافتهاى (پس چگونه حرّیت ما را محدود مىكنى) (هود 11، آیه 87)
حضرت هود (علیه السلام) نیز به پاسخگویى قوم خویش پرداخت و گفت: اى قوم من، در من سفاهتى نیست، ولى من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانیانم. پیامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و براى شما خیرخواهى امینم. آیا تعجب كردید كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را هشدار دهد؟ ...
و نیز مخالفان حضرت هود (علیه السلام)، وى را به سفاهت متّهم كردند:
سران قومش كه كافر بودند گفتند: «حقیقتا ما تو را در سفاهت و نادانى مىبینیم و حتما تو را از دروغگویان مىپنداریم.»( اعراف 7، آیه 66)
و فرعون هم در برابر حضرت موسى (علیه السلام) قرار گرفت و خواستار ارائه دلیل از سوى موسى شد:
[فرعون] گفت: « اگر آیه و نشانهاى آوردهاى پس آن را بیاور (و نشان ده) اگر از راستگویانى.»( همان، آیه 106)
3- مرحله دلیل آوردن پیامبران
پس از مرحله گذشته، پیامبران براى اثبات حقانیت دعوت خویش به ارائه دلایل و بیّنات و در موارد لازم به ارائه معجزات پرداختهاند كه براى نمونه به چند مورد اشاره مىكنیم:
قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلاَلَةٌ وَلَكِنِّی رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ :
گفت: اى قوم من، مرا هیچ گمراهى نیست، بلكه من فرستادهاى از سوى پروردگار جهانیانم.
أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ :
كه رسالتها و پیامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و براى شما خیرخواهى مىكنم و از سوى خداوند چیزهایى مىدانم كه شما نمىدانید. ( اعراف 7، آیات 61- 62)
حضرت هود (علیه السلام) نیز به پاسخگویى قوم خویش پرداخت و گفت:
اى قوم من، در من سفاهتى نیست، ولى من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانیانم. پیامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و براى شما خیرخواهى امینم. آیا تعجب كردید كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را هشدار دهد؟ ... (اعراف 7، آیات 67- 69)
حضرت شعیب نیز به نصیحت قومش پرداخت و برایشان استدلال آورد كه:
«اى قوم من، بیندیشید، اگر از جانب پروردگارم دلیل روشنى داشته باشم و او از سوى خود، روزى نیكویى به من داده باشد [آیا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمىخواهم در آنچه شما را از آن باز مىدارم با شما مخالفت كنم [و خود مرتكب آن شوم]. من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم، ندارم، و توفیق من جز به [یارى] خدا نیست. بر او توكل كردهام و به سوى او باز مىگردم.»
«و اى قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا بكشاند كه [بلایى] مانند آنچه به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، به شما [نیز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نیست.» «و از پروردگار خود آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه كنید كه پروردگار من مهربان و دوستدار[بندگان] است.»( هود 11، آیات 88- 90)
حضرت موسى (علیه السلام) هم به ارائه معجزه پرداخت و عصاى خویش را انداخت تا به صورت اژدهایى بزرگ درآمد و نیز دست خود را از لباسش بدر آورد تا روشنى بخش مجلس شود.
4- مرحله واكنش نهایى قوم
این مرحله پس از ارائه ادلّه و معجزات از سوى پیامبران است و مستكبران به لجاجت افتاده و با خیرهسرى تمام از قبول دعوت پیامبران خوددارى ورزیدهاند. آنان در این مرحله، خواستار نزول عذاب شدهاند و گاه به تمسخر پیامبران پرداخته و نیز آنان را به نابودى تهدید كردهاند. و اینك نمونههایى از برخوردهاى مستكبران، پس از ارائه دلیل از سوى پیامبران:
قَالَ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا یَاصَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ:
كسانى كه استكبار مىورزیدند، گفتند: «ما به آنچه شما بدان ایمان آوردهاید كافریم.» پس آن ماده شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند: «اى صالح، اگر از پیامبرانى، آنچه را به ما وعده مىدهى براى ما بیاور.»( اعراف 7، آیات 76، 77)
مستكبران قوم نوح نیز، وى را به سنگسار شدن تهدید كردند و همچنین به استهزاى او به هنگام ساختن كشتى پرداختند.( شعراء 26، آیه 117 و هود 11، آیه 39)
مستكبران قوم هود هم از هود خواستند تا عذابى را كه براى ایشان وعده داده است، بیاورد. (اعراف 7، آیه 70)
امّا واكنش فرعون و مستكبران همراهش نسبت به ارائه معجزه از سوى موسى (علیه السلام) دو گونه بود.
آنها ابتدا ساحرانى را كه به موسى (علیه السلام) ایمان آورده بودند به قطع دست و پا و كشتن تهدید نمودند، سپس در مورد موسى و قومش چنین گفتند:
و سران قوم فرعون گفتند: «آیا موسى و قومش را رها مىكنى تا در این سرزمین فساد كنند و [موسى] تو و خدایانت را رها كند؟» [فرعون] گفت: «به زودى پسرانشان را مىكشیم و زنانشان را زنده نگه مىداریم و ما بر آنان مسلطیم.» (همان، آیه 127)
خلاصه آنكه در هیچ موردى مستكبران در برابر حق، خضوع نشان ندادند و در مقابل، به استهزا و تهدید پیامبران و مۆمنانِ همراهشان روى آوردند. در اینجا بود كه نوبت به مرحله پنجم مىرسید.
5- مرحله فرود آمدن عذاب و هلاكت مستكبران
وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا هُوداً وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ نَجَّیْنَاهُم مِنْ عَذَابٍ غَلِیظٍ وَتِلْكَ عَادٌ حَجَدُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنیدٍ وَأُتْبِعُوا فِی هذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلا إِنَّ عَاداً كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْداً لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ:
و چون فرمان ما در رسید، هود و كسانى را كه با او گرویده بودند، به رحمتى از جانب خود نجات بخشیدیم و آنان را از عذابى سخت رهانیدیم. و این، [قوم] عاد بود كه آیات پروردگارشان را انكار كردند و فرستادگانشان را نافرمانى نمودند و به دنبال فرمان هر زورگوى ستیزهجوى رفتند. و [سرانجام] در این دنیا و روز قیامت، لعنت بدرقه [راه] آنان گردید. آگاه باشید كه عادیان به پروردگارشان كفر ورزیدند. دور باد «عاد»- قوم هود- (از رحمت خدا، و خیر و سعادت)! ( هود 11، آیات 58 – 60)
مستكبران قوم نوح نیز، وى را به سنگسار شدن تهدید كردند و همچنین به استهزاى او به هنگام ساختن كشتى پرداختند
سرانجام، زمان اجراى سنت الهى مبنى بر «فرود آمدن عذاب پس از اتمام حجّت» فرا رسید و اقوام سركش و مستكبران لجوج به عذاب الهى گرفتار آمدند و هم در این جهان به سزاى كار خود رسیدند و هم مستحق عذاب الهى در سراى آخرت گردیدند.
نمونه دیگر این اقوام، قوم نوح بودند كه خداوند درباره آنان مىفرماید:
پس او را تكذیب كردند، و ما او و كسانى را كه با وى در كشتى بودند نجات دادیم؛ و كسانى را كه آیات ما را دروغ پنداشتند غرق كردیم، زیرا آنان گروهى كور [دل] بودند. (اعراف 7، آیه 64)
و درباره مستكبران قوم صالح (علیه السلام) مىفرماید:
آنگاه زمین لرزه آنان را فرو گرفت و در خانههایشان از پا درآمدند، پس [صالح] از ایشان روى برتافت و گفت: «اى قوم من، به راستى، من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولى شما خیر خواهان را دوست نمىدارید.» (همان، آیات 78- 79)
خداوند، فرعون و اطرافیان او را ابتدا به مجازاتهاى دنیوى گرفت تا شاید متنبّه شوند و از راه انحرافى خود دست بردارند، امّا پس از آنكه مشخص گردید این گروه به هیچ عنوان به حقیقت نمىگروند، آنان را دچار عذابى سخت گرداند.
و چون ما را به خشم درآوردند، از آنان انتقام گرفتیم و همه آنان را غرق كردیم. و آنان را پیشینهاى [بد] و عبرتى براى آیندگان گردانیدیم. (زخرف 42، آیات 55 – 56)
بخش قرآن تبیان
منبع: كتاب «استضعاف و استكبار در قرآن» نوشته حجج اسلام محمد سروش و احمد حیدرى