تبیان، دستیار زندگی
مسیحیان هرگز نمی گویند عیسی کتابی به نام انجیل آورد. آوردن وحی توسط عیسی به گونه ای که مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلام معتقدند، در مسیحیت جایی ندارد: مسیحیان عیسی را تجسّم وحی الهی می دانند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نویسنده تورات و انجیل کیست؟

تورات


با صرف نظر از تعالیم متقن و منطقی اسلام که ایمان به همه انبیاء الهی را لازم و ضروری اعلام می کند آیا می توان عقلاً و منطقاً به نبوت حضرت موسی و حضرت عیسی(علیهماالسلام) ایمان آورد؟ آیا در این زمان و در آینده و با پیروی از منطق و دلیل، می توان مومن به مسیحیت یا یهودیت شد؟


البته روشن است که منظور ما ، مسیحیت و یهودیت حقیقی و به دور از تحریف است. همین جا و در مقدمه لازم است عرض کنیم که مطالب این نوشتار بر پایه عقلانیت و منطق نوشته شده است. لذا برای کسانی که فقط به دنبال احساسات و عواطف بدون پایه هستند به احتمال فراوان سودی ندارد زیرا به دلایل نقلی و هم به دلایل منطقی، راه کشف حقایق از سنگلاخ احساسات و عواطف عبور نمی کند هر چند که احساسات در جای خود و در موقعیت متناسب با خود، بسیار شریف و کارگشا هستند.

منظور ما

غرض ما اثبات نبوت حضرت موسی و حضرت عیسی(علیهماالسلام) و لزوم ایمان به آن دو رسول الهی با قطع نظر از آموزه‌های اسلام است. بنابر این در همین آغاز مقاله می توان یک پرسش اساسی را مطرح ساخت.

آیا نبوّت آن دو بزرگوار برای ما انسان های این روزگار با فاصله تقریبی بیش از سه هزار سال از میلاد حضرت موسی (علیه السلام) و بیش از دو هزار سال از میلاد حضرت عیسی(علیه السلام) قابل اثبات است؟ اگر واقعاً نبی خداوند بوده اند و برانگیخته الهی بوده اند (که البته طبق آموزه های متقن اسلام، چنین بوده اند) چرا ما باید به دین ایشان بگرویم؟ یعنی غیر از معارف اسلامی چه دلیلی دیگری وجود دارد که موجب ایمان ما به آن دو بزرگوار باشد؟ به بیان دیگر آیا گستره دعوت ایشان و محدوده دین آن ها، انسان زمان ما را شامل می شود؟  آیا در بعد مکانی دین آن دو بزرگوار محدودیت مکانی نداشته است و مثلاً فقط برای زیستگاه قوم بنی اسرائیل یا هر قوم دیگری نبوده است؟

به نظر می رسد اینها سوالات اساسی و پر اهمیتی هستند که دائماً در ذهن انسان جستجوگر و حقیقت خواه خلجان می کنند و پاسخ درستی می طلبند. احتمالاً بعضی خوانندگان محترم خواهند گفت: خوب! کتاب مقدس یعنی تورات و انجیل که در دسترس است آن را ملاحظه می کنیم و پاسخ این پرسش ها را می یابیم.

مسیحیان هرگز نمی گویند عیسی کتابی به نام انجیل آورد. آوردن وحی توسط عیسی به گونه ای که مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلام معتقدند، در مسیحیت جایی ندارد: مسیحیان عیسی را تجسّم وحی الهی می دانند

این راه، به ظاهر منطقی ترین راه است ولی اتفاقاً بزنگاه مساله و نقطه حساس مطلب همین جاست! زیرا حتی اگر فرض کنیم و فقط فرض کنیم در تورات و انجیل موجود و در دسترس ما به صراحت و بدون هیچ ابهامی آمده باشد که این دو دین یعنی یهودیت و مسیحیت جهانی و ابدی هستند باز هم مشکل حل نمی شد! و پاسخی منطقی نیافته بودیم. زیرا ما به چه دلیلی باید بپذیریم که این دو کتاب فعلی، حاوی فرموده های خداوند هستند و از جانب پروردگار متعال می باشند؟ آیا دارای متنی هستند که همانند قرآن مجید، معجزه جاوید است؟ آیا اصلاً این دو کتاب، این ادعا را دارند که از جانب خداوند متعال نازل شده اند؟ بدیهی است که عقل بدون تعصّب و البته حقیقت جو و کاوشگر آدمی، حکم می کند که دستور و فرمان هیچ کس غیر از خداوند عالم را نباید پذیرفت ، مگر آنکه خداوند متعال اجازه داده باشد و اصلاً دلیلی ندارد تا سخن هر کس غیر از خدا را پذیرا باشیم.

نکاتی از کتاب مقدس

در اینجا لازم است در مورد کتاب مقدس، مطالبی تقدیم کنیم که احتمالاً برای خوانندگان محترم، تازگی دارند. البته مطالبی که در اینجا تقدیم می شود، حاصل تحقیقات دانشمندان ادیان است  به جهت اشاره مختصر در این نوشتار ، علاقمندان می توانند به منابع این مباحث مراجعه نمایند.

«کتاب مقدس» عنوان مجموعه ای از نوشته های کوچک و بزرگ است که مسیحیان همه، و یهودیان بخشی از آن را «کتاب آسمانی و الهی» خود می دانند... در زبان های فارسی و عربی، عنوان «عهدین» نیز برای این کتاب به کار می رود... [1]

عهد قدیم، که تنها بخش مورد اعتقاد یهودیان و قسمتی از کتاب مسیحیان است، قریب سه چهارم کتاب مقدس را در بر می گیرد. این مجموعه که گفته می شود طی قرن ها و به دست نویسندگان گوناگون نگاشته شده، در برگیرنده مطالب متنوّعی از قبیل تاریخ، شریعت، حکمت، مناجات، شعر و پیشگویی است. [2]

بخش دوم کتاب مقدس عهد جدید است که تنها مسیحیان آن را قبول دارند و یهودیان آن را معتبر نمی دانند . این بخش نیز مشتمل بر کتاب ها و رسالات متنوع و نیز مطالب گوناگونی است. [3]

پس از معرفی کوتاه و اجمالی، لازم است کمی هم در مورد اعتقاد یهودیان و مسیحیان به کتاب مقدس عرض کنیم. «ایمان یهودیان و مسیحیان به صدق، صحّت، قداست، اعتبار و الهی بودن کتاب عهد عتیق و ایمان مسیحیان به صدق، صحت، قداست، اعتبار و الهی بودن کتاب عهد جدید عیناً مانند ایمان مسلمانان به صدق، صحّت، قداست، اعتبار و الهی بودن قرآن کریم است و هیچ فرقی و تفاوتی در این اعتقاد یافت نمی شود.[4]

هر چند اعتقاد یهودیان و مسیحیان چنین است ولی می دانیم که این اعتقاد، برای ما که به دنبال  پاسخ منطقی به سوالات این مقاله هستیم اصلاً کارساز و گره گشا نمی باشد. اصلا ما با چه منطقی و به چه دلیلی باید ایمان عده ای از انسان ها را به مسلکی و دینی و یا کتابی، صحیح و درست تلقّی کنیم و از آن بدتر و غیر واقع بینانه تر به آن دین و مسلک یا کتاب بگرویم و مومن شویم. البته عین همین مشکل برای یک غیر مسلمان نسبت به ایمان و اعتقاد مسلمانان وجود دارد که البته پاسخ های منطقی و واقع گرایانه ای نیز دارد.

تورات

از این گذشته باز خوانی تاریخ کتاب مقدس ما را با حقیقی بسیار در خور توجّه و دقت مواجه می سازد. ما در اینجا به ذکر دو نمونه در این مساله بسنده می کنیم:

اول در مورد تورات: اعتبار و اقتدار منحصر به فرد کل این مجموعه از کتب مقدس را می توان به بهترین وجه در جریانی که اصطلاحاً «مقدس و قانونی و شرعی کردن» خوانده می شود ملاحظه نمود. واژه قانونی (شرعی) در اصل به قاعده و یا میزانی گفته می شود که با استفاده از آن قاعده و یا معیار، مجموعه ای از نوشته ها را به عنوان متون مقدّس مجاز می شمردند. این جریان به صورت پذیرش تدریجی متون عمل کرده است. به نحوی که بخش و یا مجموعه «قانون شریعت» [تورات] در کتاب مقدس (عهد قدیم) احتمالاً در حدود 400 پیش از میلاد بسته شده است، بدین معنی که دیگر متن جدیدی برای افزودن به آن نمی پذیرفتند و بخش (یا مجموعه) پیامبران نیز در حدود سال 200 پیش از میللاد بسته شده... اصلی که در این جریان رایج بود بیشتر ملاحظه نیازها و احتیاجات مردم و ملت یهود بود تا نوعی انتخاب رسمی.[5]

توجه داریم که تولد و طفولیت حضرت موسی (علیه السلام) در حدود 1250 تا 1300 سال قبل از میلاد، تخمین زده شده است و این یعنی فاصله آن حضرت که احتمالاً در 120 سالگی، رحلت کرده اند تا زمان تدوین قدیمی ترین بخش تورات یعنی 400 سال قبل از میلاد، بین 730 تا 780 سال است. براستی در این زمان نه چندان کوتاه و با توجه به امکانات آن روزگار چه بلایی بر سر تورات آمده است؟ آیا منطقی و عقلانی است که به این کتاب، برای انتخاب دین، رجوع نمود؟ اگر این متن همان متن اولیه و کاملاً اصیل بود، آیا معجزه بود تا همانند اعجاز قران مجید، اعجازی جاویدان باشد. آیا اگر ادعای جهانی و ابدی بودن یهودیت، در این کتاب آمده بود قابل پذیرش بود؟

مطلبی دیگر که در مورد تورات بسیار مهم است و اشکال بزرگ دیگری، غیر از اشکال فوق می باشد اینست که «امروزه حتی بیشتر سنّتی های یهود و مسیحی این را قبول کرده اند که نویسنده تورات نمی تواند حضرت موسی (علیه السلام) باشد. توماس میشل که از فرقه سنت گرای «ژزوئیت» مسیحی است می گوید: تورات پنج قرن قبل از میلاد و به دست نویسنده ای ناشناس نوشته شده، اما به هر حال، این عمل با الهام الهی بوده است.[6] راستی به غیر از تعصّب و جانبداری بدون منطق، با چه دلیلی باید دخالت الهام الهی را پذیرفت؟ این مختصری بود در باره تورات موجود.

«امروزه حتی بیشتر سنّتی های یهود و مسیحی این را قبول کرده اند که نویسنده تورات نمی تواند حضرت موسی (علیه السلام) باشد. توماس میشل که از فرقه سنت گرای «ژزوئیت» مسیحی است می گوید: تورات پنج قرن قبل از میلاد و به دست نویسنده ای ناشناس نوشته شده

اما انجیل نیز وضعیت بهتری ندارد! یکی از دین پژوهان معاصر می نویسد: مجموعه عهد جدید، بخش اصلی کتاب مقدس مسیحیان است. این مجموعه، مشتمل بر تعداد زیادی کتاب و رساله است که به دست افراد متعددی، ده ها سال پس از حیات زمینی حضرت عیسی (علیه السلام) نگاشته شده است.[7]

محقق و اندیشمند دیگری چنین می نگارد: در آغاز مسیحیت تنها کتاب های عهد عتیق الهی بودند [البته واقعیت آن گذشت!] ولی کتب عهد جدید اندک اندک در مجامع مسیحی جنبه الهی یافتند. همه مسیحیان، همیشه و همه جا معتقد بوده و هستند که اناجیل کنونی زندگی نامه و سخنان حضرت عیسی (علیه السلام) است که مقّی، مرقس، لوقا و یوحنّا آن ها را نوشته اند.[8]

در قسمتی دیگر از کتاب آشنایی با ادیان بزرگ و به نقل از یکی از سنت گرایان مسیحی می خوانیم که: مسیحیان هرگز نمی گویند عیسی کتابی به نام انجیل آورد. آوردن وحی توسط عیسی به گونه ای که مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلام معتقدند، در مسیحیت جایی ندارد: مسیحیان عیسی را تجسّم وحی الهی می دانند و به عقیده آنان وی نه حامل پیام، بلکه عین پیام بوده است. بدین سبب ما مسیحیان خواستار انجیلی نیستیم که عیسی آن را نوشته یا به شاگردانش املا کرده باشد» راستی با چه دلیلی و بر طبق کدام عقلانیت، باید ادعاهای فوق، پذیرفته شود؟ آیا دلیلی غیر از تعصّب و جانبداری یا تقلید دارد؟ واقعاً بشر روزگار ما و در آینده، با چه دلیلی و از روی چه منطقی باید اصلاً به نبوت حضرت موسی و حضرت عیسی (علی نبینا و علی آله و علیهماالسلام) ایمان بیاورد؟

نتیجه

اگر موهبت قرآن مجید این آخرین کتاب الهی و معجزه جاویدان حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه واله وسلم) نبود، باب هدایت پروردگار عالم بسته می بود. زیرا ایمان به سایر انبیاء و از جمله حضرت موسی و حضرت عیسی به واسطه ایمان منطقی و عقلانی به قرآن مجید و رسول گرامی اسلام است و نه دلیلی دیگر.           

پی نوشت:

[1] - کتاب مقدس، ص 19

2 - همان مأخذ، ص 20- 21

3- همان مأخذ، ص 33

4- آشنایی با ادیان بزرگ، ص 173

5- کتاب مقدس، ص 190- 191

6- همان مأخذ، ص 65

7- درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص28

8 - آشنایی با ادیان بزرگ، ص 174

                                                                                                                      سید علی محمدهاشمی رضوانی

بخش اعتقادات شیعه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.