تبیان، دستیار زندگی
تقیه نوعی تاکتیک برای مبارزه است. نوعی سپر به دست گرفتن است برای آنکه نیروها حفظ شوند، مومنین قوّت بگیرند، تجهیز بشوند و از سوی دیگر راه هدایت و دیانت باز بماند و حق مداران و مومنین باقی بمانند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاکتیک های مبازره در اسلام

تقیه


تقیّه چیست؟ آیا به معنای سازشکاری و تن آسایی است؟ به معنای رضایتمندی از هر وضعیتی و به رنگ هر جماعتی در آمدن است؟ آیا تقیه حدّ و مرزی دارد یا خیر؟ آیا مورد یا موردی وجود دارد که تقیه حرام و ممنوع باشد؟ در این مکتوب کوتاه می خواهیم به این سوالات پاسخ گوییم.


تقیه در لغت

تقیّه در لغت به معنای حفاظت و صیانت و نگاهداشتن چیزی از بدی و اذیّت آمده است.[1] اما در مورد معنای اصطلاحی آن از شیخ انصاری (قدس سره) بزرگ عرصه فقاهت نقل شده است که :

«التحفظ عن ضرر الغیر بموافقته فی قول او فعل مخالف للحقّ»[2] یعنی تقیّه، نگهداری و حفاظت در قبال ضرر کس دیگر است به این وسیله که انسان خود را موافق گفتار یا رفتار او جلوه دهد و آن گفتار یا رفتار مخالف با حق باشد. مناسب است در همین آغاز مقاله متذکر شویم که تقیه دارای ریشه ای قرآنی است. در آیات 105 و 106 از سوره مبارکه نحل چنین می خوانیم:

انّما یفتری اللکذب الذین لا یومنون بآیات الله و اولئک هم الکاذبون. من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان... (چنین نیست که این کتاب را پیامبر به دروغ به خدا نسبت بدهد یا معانی آن را از دیگران بگیرد و الفاظش را خودش سر هم کند. زیرا) تنها کسانی دروغ پردازی می کنند که به آیات خدا ایمان نمی آورند (نه پیامبر اکرم) و آن ها هستند که دروغگویانند. کسانی که پس از ایمان آوردن کافر شدند، بجز آن ها که تحت فشار و اجبار واقع شدند در حالیکه قلب آن ها به ایمان خودشان، مطمئن و آرام است... .

مشاهده می کنید که این دو آیه شریفه به روشنی می گویند کسانی که در شرایط اکراه و اجبار واقع می شوند، هر چند در ظاهر خود را همراه با کفّار نشان دهند ولی چون قلب آن ها مومن می باشد، لذا در زمره دروغگویان و بدون ایمان ها قرار نمی گیرند. اما آیا تقیة نوعی راحت طلبی و عافیت جویی است؟ و اینکه همه جا باید آرام بود و به اصطلاح دست روی دست گذاشت؟

متاسفانه ظاهراً در ذهن بعضی از ما چنین جا افتاده است که شیعه اهل بیت (علیهم السلام) باید همه جا روشی ساکت و بدون زحمت پیشه سازد و به رنگ هر جماعتی در آید! ولی حقیقت آنست که نه تقیه به هدف عافیت خواهی و طلبی است و نه اگر فرضاً چنین است، بدون حد و مرز می باشد.

تقیه نوعی تاکتیک برای مبارزه است. نوعی سپر به دست گرفتن است برای آنکه نیروها حفظ شوند، مومنین قوّت بگیرند، تجهیز بشوند و از سوی دیگر راه هدایت و دیانت باز بماند و حق مداران و مومنین باقی بمانند

برای درک صحیح و واقعی از آموزه های اسلامی، باید همه آموزه های اسلام و مدارک قرآنی و حدیثی و تاریخی مرتبط با آن آموزه را مورد بررسی و بازخوانی قرار داد و بعد به جمع بندی و سپس به درکی درست و کامل از آن ها نائل شد که البته کسی می تواند این کار را به سامان برساند که مجتهد یعنی متخصص این فنّ باشد. مناسب است در اینجا سخنی از آیت الله شهید مطهری (قدس سرّه) نقل کنیم :

«هر کس با روح اسلامی آشنا باشد می تواند بفهمد که محال است اسلام دستور ضعف بدهد... اگر روش ائمه این طور (ناشی از ضعف و عافیت طلبی) بود چرا یکی از آن ها به مرگ طبیعی از دنیا نرفت؟ درست است که قیام به سیف نکردند اما مبارزه را ادامه دادند. اگر سازش و راحت طلبی مکّارانه را شعار خود قرار می دادند مورد حمایت خلفا قرار می گرفتند و در تشییع جنازه شان صدها هزار نفر را شرکت می دادند.»[3]

ملاحظه می فرمایید که طبق استدلال متین شهید مطهری (قدس سره) مساله تقیه اصلاً مساله سازشگری و تن آسایی نیست. پس واقعاً تقیه چیست؟ یعنی هدف و مقصود از آن چیست؟

به نظر می رسد تقیه نوعی تاکتیک برای مبارزه است. نوعی سپر به دست گرفتن است برای آنکه نیروها حفظ شوند، مومنین قوّت بگیرند، تجهیز بشوند و از سوی دیگر راه هدایت و دیانت باز بماند و حق مداران و مومنین باقی بمانند.

اخلاق مبلّغان از منظر شهید مطهری 1

همانطور که گفتیم برای درک صحیح از آموزه های اسلامی باید همه آن آموزه ها را در کنار هم دید. یکی از این آموزه ها و دستورات صریح آیه 60 سوره مبارکه انفال است، خداوند حکیم می فرماید: واعدوالهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدّوالله و عدّوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم...

هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آن ها (دشمنان) آماده سازید و (همچنین) اسب های ورزیده (برای کارزار) تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خود را و کسان دیگر را که شما آن ها را نمی شناسید و خدا آن ها را می شناسد، بترسانید...

آیه دیگر این توبیخ خداوند متعال است که در آیه 75 سوره نساء می فرماید:

مالکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربّنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها... شما را چه شده است که در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و کودکانی که (به دست ظالمان و ستمگران) ضعیف شده اند، پیکار و مقاتله نمی کنید؟ همان کسانی که می گویند: پروردگارا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ظالمند، بیرون ببر...

احادیث فراوان امر به معروف و نهی از منکر به خوبی نشاندهنده یکی از برنامه های اصیل و زیربنایی اسلام است، تا جایی که از رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) نقل است که:

ان الله عز و جل لیبغص المومن الضعیف الذی لادین له فقیل له: و ما المومن الذی لادین له؟ قال: الذی لا ینهی عن المنکر.[4] همانا خداوند عز و جل دشمن می دارند مومن ضعیف فاقد دین را! عرض شد چنین مومن بدون دین کیست؟ فرمودند: آنکس که نهی از منکر نمی کند.

اگر «تقیه» را در فضای این آموزه های اسلامی مشاهده کنیم، به هیچ وجه آن را به تن آسایی و سازش طلبی، تفسیر نمی کنیم بلکه همانطور که عرض کردیم معنای صحیح آن را که در یک کلام، به کارگیری سپر در میدان کارزار است درک خواهیم نمود.

اگر «تقیه» را در فضای این آموزه های اسلامی مشاهده کنیم، به هیچ وجه آن را به تن آسایی و سازش طلبی، تفسیر نمی کنیم بلکه همانطور که عرض کردیم معنای صحیح آن را که در یک کلام، به کارگیری سپر در میدان کارزار است درک خواهیم نمود

مرز تقیه

محدوده و مرز تقیه تا کجاست؟ آیا برای حفاظت از خود و یا سایر مومنین باید تن به موافقت ظاهری با هر باطل و ناحقی داد؟

برای جواب به این سوال مهم فقط ترجمه عباراتی از یکی از آثار علمی- فقهی حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) را می آوریم البته آن بزرگوار استثنائات دیگری نیز مطرح نموده و حول آن ها بحث کرده اند ولی ما فقط اولین مورد از آن موارد را ذکر می کنیم و البته این مورد گستردگی و شمول  چندان کمی ندارد. می فرمایند: یکی از مواردی که تقیه در آن جایز نیست، بعضی از حرامها و واجباتی است که از دیدگاه شارع مقدّس در نهایت اهمیت است. مانند انهدام کعبه یا حرم های اهل بیت (علیهم السلام) به طوری که آثار آن ها محو شود و امید بازسازی آن ها نرود، و مانند ردّ کردن اسلام و قرآن و تفسیر اسلام و قرآن به صورتی که مطابق الحاد و بی دینی باشد و باعث تباهی و ضایع شدن مذهب شیعه» [5] یعنی اگر چنین حوادثی رخ داد، نمی توان و نباید تقیّه نمود و به هر صورت باید اعتقاد حق و تکلیف شرعی را به انجام رساند.

ایشان روایتی معتبر نیز نقل می کنند که شاهد این مدّعا می باشد. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «و تفسیر ما یتقی: مثل ان یکون قوم سوء ظاهر حکمهم و فعلهم علی غیر حکم الحق و فعله، فکلّ شیء یعمل المومن بینهم لمکان التقیة- ممّا لایودّی الی الفساد فی الدین- فانه جائز» [6] و تفسیر و تبیین موارد تقیه چنین است: مانند آنکه قوم و دسته ای باطل و بد وجود داشته باشد که ظاهر قانون و کردار آن ها بر غیر قانون و رفتار حق باشد. پس هر کاری که مومن، در میان آن ها انجام بدهد- سبب فساد و تباهی دین نشود- آن کار جائز است. آری این، یکی از موارد بسیار مهم بود که تقیه در آن جایز نیست یعنی موردی که تقیه به فساد و نابودی دین منجّر بشود. به همین اندازه بسنده می کنیم اگر چه مباحث تقیه بسیار مفصّل تر از این مقدار اندک می باشد.

پی نوشت:

1 - بر گرفته از «المصباح المنیر» و «لسان العرب»

2- الانصاف فی مسائل دلم فیها الخلاف، ج2، ص 288

3- یادداشتهای استاد مطهری، ج2، ص 244 (با کمی تصرّف) –

4- الکافی، ج 5، ص 59[1] -

5 - الرسائل العشرة، ص 12

6- الکافی،ج 2، ص 168

هاشمی رضوانی  

بخش اعتقادات شیعه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.