تبیان، دستیار زندگی
گرچه رجعت از ضروریات مذهب شیعه به شمار می‌رود ولی از اصول و ارکان عقاید آنان نیست، بلکه اعتقاد به امور غیبی است که آیات قرآن و ائمه معصومین (علیهم السّلام) از وقوع آن در آینده خبر داده‌اند؛ و اعتقاد به رجعت از مظاهر ایمان به قدرت الهی به حساب می‌آید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معنای رجعت در امت اسلام

رجعت چیست و در قرآن چگونه مورد بررسی قرار گرفته است؟ این سوالی که در رابطه با رجعت پرسیده می شود که در این مقاله به این سوال پاسخ داده می شود.

رجعت

1. «وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا» (1)؛روزی (فرا خواهد رسید) که از هر امّتی گروهی را محشور می‌کنیم.

1.حشر پیش از قیامت

2.حشر پس از قیامت

3.حشر در قیامت.

و طبق حصر عقلی، صورت چهارمی ندارد، و البته بطلان صورت سوم واضح است، زیرا که در قیامت کبری، تمام امت‌ها زنده و محشور می‌شوند نه از هر امتی گروهی، چنان که قرآن می‌فرماید:

«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (2)؛ آنان را محشور می‌کنیم و احدی را وانمی گذاریم.

و صورت دوم نیز به حکم آیه مبارکه «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیر» (3)؛ گروهی در بهشت و گروهی در آتش خواهند بود باطل است؛ چون حشر و رجعت بعد از قیامت مفهومی ندارد. پس با قاطعیت می‌گوییم: مُراد از حشر در این آیه صورت اول، یعنی برگشت پیش از قیامت است.

استدلال علمی

استدلال مدعی رجعت به این آیه: از آمدن «مِنْ» تبعیضیه در آیه است که خداوند بعضی از مردم را زنده می‌گرداند و البته این صفت با قیامت سازگار نیست؛ زیرا در قیامت تمام مردم محشور می‌شوند: «وَ حَشَرناهُم...» بنابراین مفهوم حشر در این آیه فقط با رجعت سازگار است.( 4)

مرحوم قمی: این آیه را دلالت بر رجعت می‌داند، و در این زمینه روایاتی نیز نقل می‌کند. (5)

علامه طباطبایی: پس از بحث و بررسی فراوان می‌فرماید: این آیه ظاهر است در این که مرگ از حشر، پیش از قیامت (رجعت) است. (6)

3. «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبیل» (7)؛«پروردگارا! ما را دوباره میراندی و دوباره زنده کردی و به گناهانمان اعتراف نمودیم، آیا راهی بر نجات و بیرون آمدن از آتش جهنم هست!؟»

استدلال: خداوند در مقام نقل قوم کفّار، دو زندگی و مرگ را از آنان نقل می‌کند، و اگر در همین دنیا زندگی دیگر و پس از آن، مرگِ دیگر باشد، مفاد آیه واضح نخواهد بود، زیرا هر انسانی یک زندگی و یک مرگ بیشتر ندارد.

اهل سنت اعتقاد به رجعت را به شدت انکار نموده و قبل از درک و آشنایی با مفهوم و معنای آن، تصمیمشان را گرفته و آن را جزء عقاید اعراب جاهلی، یهود و نصاری عقیده‌ی هواپرستان و بدعت گذاران و ... دانسته‌اند؛ و هر کسی به آن معتقد باشد او را کافر، کذّاب، فاسق، خبیث و ... معرّفی نموده و مستحق انواع عذاب‌های دنیایی و آخرتی می‌دانند

3. «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون» (8)؛ به خدا سوگند یاد می‌کنند بر این که پروردگار بر نمی‌انگیزد مردگان را، چنین نیست، این وعده‌ی حقی است، اما اکثر مردم نمی‌دانند.

استدلال: در این آیه به گروهی که برانگیختن و زنده شدن را انکار می‌کنند اشاره شده است که، برای تأیید انکار خود، به خدا سوگند یاد می‌کنند. ولی آیا این گروه زنده شدن در قیامت را انکار نموده‌اند و یا زنده شدن در دنیا را انکار می‌کنند.

از ظاهر آیه چنین برداشت می‌شود که مقصود آنان انکار قیامت نیست، زیرا کسی که به معاد معتقد نباشد قطعاً به مبدأ نیز اعتقادی نخواهد داشت. در این صورت سوگند به خداوند نیز بی معنی است پس مراد از زنده شدن همان رجعت است، و گروهی از مسلمین سوگند یاد می‌کنند که خداوند در همین دنیا کسانی را برنمی‌انگیزد. شیخ کلینی که زمان غیبت صغری را درک کرده است و علی بن ابراهیم قمی، این آیه‌ی مبارکه را اشاره به رجعت می‌دانند. (9)

معاد

تأویل روایت رجعت، مستلزم خروج از تشیع نیست

گرچه رجعت از ضروریات مذهب شیعه به شمار می‌رود ولی از اصول و ارکان عقاید آنان نیست، بلکه اعتقاد به امور غیبی است که آیات قرآن و ائمه معصومین (علیهم السّلام) از وقوع آن در آینده خبر داده‌اند؛ و اعتقاد به رجعت از مظاهر ایمان به قدرت الهی به حساب می‌آید؛ لذا شیعیانی که نتوانسته‌اند رجعت افراد و اشخاص را تصور کنند، از تشیع خارج نمی‌شوند و این‌ها به خاطر شبهه، کل روایات رجعت را به رجوع دولت و قدرت برای اهل بیت (علیهم السّلام) تأویل و تفسیر نموده‌اند. (10) اما اینکه تأویل کنندگان چه کسانی بوده‌اند و شخصیت حقیقی و حقوقی آنان از چه جایگاهی برخوردار بوده است؟ چیزی در کتاب‌های کلامی، حدیثی، تفسیری و ... گفته نشده است، اولین بار مرحوم شیخ مفید فرموده: گرچه در معنای رجعت بین امامیه اختلاف است. (11) سپس سید مرتضی فرمود: قومی از شیعیان چون از تفسیر رجعت و بیان امکان آن عاجز مانده‌اند و تصوّر کرده‌اند که رجعت با تکلیف منافات دارد، روایات رجعت را به رجوع و برگشت قدرت و دولت به اهل بیت «علیهم السلام» و شیعیان آنان تفسیر و تأویل کرده‌اند. سپس در کتاب‌های کلامی، تفسیری و ... راه پیدا کرده و به عنوان اختلاف بین شیعه ذکر شده است.

به هر صورت این‌ها افراد قابل اعتمادی نبوده‌اند لذا خود مرحوم مفید و سید مرتضی، مرحوم طبرسی و ... که این اختلاف را نقل کرده‌اند اجماع و اتفاق امامیه را بر رجعت اشخاص هم ذکر نموده‌اند.

مرحوم شیخ حر عاملی می‌فرماید: احدی از شیعه امامیه را نمی‌توان یافت که، شناخته شده و یا دارای تصنیفی باشد که تصریح به انکار و یا تأویل رجعت کرده باشد. (12) در جای دیگر می‌فرماید: حقّانیت رجعت به اجماع امامیه ثابت شده است. حتّی احدی از علمای امامیه را نیافتیم که رجعت را انکار و یا احادیث آن را تضعیف و یا تأویل کرده باشد. البته اعتقاد اجمالی و تصدیق به اصل رجعت، آن گونه که هست و واقع می‌شود کافی است. (13) اما اعتقاد به تفاصیل و جزئیات آن مثل بسیاری از اعتقادات و امور غیبی که در آینده واقع می‌شود، نه لازم است و نه ممکن. (14)

رجعت از دیدگاه اهل سنت

برادران اهل سنت اعتقاد به رجعت را به شدت انکار نموده و قبل از درک و آشنایی با مفهوم و معنای آن، تصمیمشان را گرفته و آن را جزء عقاید اعراب جاهلی، یهود و نصاری عقیده‌ی هواپرستان و بدعت گذاران و ... دانسته‌اند؛ و هر کسی به آن معتقد باشد او را کافر، کذّاب، فاسق، خبیث و ... معرّفی نموده و مستحق انواع عذاب‌های دنیایی و آخرتی می‌دانند.

به نظر اینان هیچ گناهی بالاتر از اعتقاد به رجعت نیست . کشندگان امام حسین (علیه‌السلام) (عمر سعد) را عادل و ثقه می‌دانند ولی معتقدان به رجعت را فاسق و غیر ثقه و... معرفی می‌کنند؛ و لذا رجعتی که شیعه‌ی امامیه معتقد است اهل سنت هیچ گاه درصدد فهم و درک صحیح آن برنیامده‌اند و در منابع آن‌ها هم تعریف نشده است.

ابوالحسن خیاط معتزلی عدم اطلاع خودش نسبت به مفهوم رجعت را این گونه توجیه می‌کند: «إنَّ الرِّجعة سِرُّ مِن أسرارِ المَذهَبِ الشِیعی بأنّهم قد تَوَاصَوا بکتِمانِها و إلاّ یذکُروها فی مَجالِسِهم وَ لافی کُتبِهِم الاّ فیما قد أسرّوا مِنَ الکُتُبِ وَ لَم یَظهَرُوه» (15)؛ همانا رجعت از اسرار مذهب شیعه که همدیگر را به کتمان و اختفای آن سفارش می‌کنند و این که در مجالس و کتاب‌هایشان ذکر نکنند مگر در کتاب‌هایی که مخفی می‌ماند و ظاهر نشود!

اگر ایشان و پس از آن، امثال دکتر قفازی و ... به خودشان زحمت می‌دادند و به کتاب‌های کلامی و حدیثی شیعه که در طول تاریخ، حتی در همان سده های اوّل تدوین و تصنیف شده و در اطراف عالم پخش و منتشر شده است مراجعه می‌کردند چنین دروغی را از خودشان به یادگار نمی‌گذاشتند!

علمای رجالی اهل سنت در مقام جرح و تعدیل راویان حدیث به دوستداران و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) که می‌رسند در مقام معرفی آنان می‌گویند: او ضعیف است، کذّاب است، غیر ثقه است و ... علت لطمه به این اوصاف و بی اعتباری احادیث آنان را ایمان و اعتقادشان به «رجعت» ذکر می‌کنند. بدون این که درباره‌ی مفهوم رجعت چیزی بگویند و توضیحی بدهند. گویا مفهوم رجعت مثل شرک به خدا، بت پرستی انکار ضروریات دین و ... برای مسلمانان از بدیهی‌ترین مفاهیم است که هیچ شرح و توضیحی نیاز ندارد! و اگر احیاناً توضیحی داده باشند هم به صورت غیر واقعی و تحریف شده که هیچ ربطی به رجعت مورد اعتقاد شیعه‌ی امامیه ندارد. (16)

ما ابتدا به چند نمونه از اظهار نظرهای علمای رجالی اهل سنت درباره‌ی دوستان و اصحاب ائمه (علیهم السلام) اشاره می‌کنیم، سپس به تعریف آنان از رجعت خواهیم پرداخت.

گرچه رجعت از ضروریات مذهب شیعه به شمار می‌رود ولی از اصول و ارکان عقاید آنان نیست، بلکه اعتقاد به امور غیبی است که آیات قرآن و ائمه معصومین (علیهم السّلام) از وقوع آن در آینده خبر داده‌اند؛ و اعتقاد به رجعت از مظاهر ایمان به قدرت الهی به حساب می‌آید

مۆمن به رجعت کذّاب است

ابوالحجاج می‌گوید: «أمّا جابِرِ الجُعفی فکانَ ضَعیفاً وَ کانَ و اللهِ کَذِباً! یُومِنُ بِالَّرجعَه» (17)؛ اما جابر جعفی، حدیثش ضعیف است. قسم به خدا! او بسیار دروغ گو است، چون ایمان به رجعت دارد.

ابن حجر می‌گوید: «عثمان بن عمیرة ردّی المذهبَ غالٍ فِی التَشَیُع، یُۆمِنُ بِالَرجعَة» (18)؛ عثمان بن عمیرة، مذهب پست و بی‌ارزشی دارد، غلو کننده‌ی در شیعه  است، ایمان به رجعت دارد.

عقیلی می‌گوید: «اصبغ بن نباته لیس به شیءٍ، کان یقول بالرجعة» (19)؛ «اصبغ بن نباته هیچ ارزشی ندارد، ایمان به رجعت داشته است

شمس الدین حسنی می‌گوید: «قال ابن حبّان: کانَ رشید الهجری یُۆمِنُ بِالرّجعَةِ فَقَطَعَ زیاد لِسانِهِ و صُلبِهِ علی دارعمروبن حریث» (20)؛ ابن حبان می‌گفت: رُشید هجری ایمان به رجعت داشت، پس زیاد بن امیه زبانش را قطع نموده و او را به دارش زدند.

المزسی می‌گوید: داوود بن یزید کان یُۆمِنُ بالرّجعَةِ و کانَ الشیعی یَقُولُ لَهُ وَ الجابر الجُعفی لوکان لی عَلیکُما سُلطانِ ثُمَّ لَم أجدُ إلاّ إبرة لشبکتکما ثُمَّ غَلَتُکُما (21)؛ داوود بن یزید (مثل جابر) به رجعت ایمان داشت، شعبی به آن هر دو می‌گفت : اگر من بر شما مسلّط می‌شدم و هیچ چیزی پیدا نمی‌کردم مگر نخی، هر دو تای شما را دوخته، سپس به زنجیر نموده و می‌آویختم! و...

اگر کسی از مفهوم رجعت اطلاعی نداشته باشد و این عبارت‌ها را بخواند برایش علم یقینی حاصل می‌شود که اعتقاد به رجعت یک منکر و گناه نابخشیدنی، در حدّ انکار خداوند و یا شرک به خداست که مستحق این توهین‌ها و تحقیرها و عذاب‌ها است؛ و هر کسی این عقیده را داشته باشد مرتکب هر گناهی خواهد شد و باید زبانش قطع و به دار مجازات آویخته شود.(22)

پی نوشت:

1. نمل، آیه 83.

2. کهف، آیه 47.

3. شوری، آیه 7 .

4.تفسیر مجمع‌البیان، ج 7، ص 233.

5. تفسیر قمی، ج 2، ص 130.

6. المیزان، ج 15، ص 398.

7. غافر، آیه 11.

8. نحل، آیه 38 و 39.

9. رجعت از نظر شیعه، ص 46.

10. بحارالأنوار، ج 53 ف ص 138.

11. همان ...

12. رک: الایقا1 ص 33.

13. رجعت یا حیات دوباره، ص 64ـ63.

14. همان، ص 64.

15. رجعت یا حیات دوباره، ص 65؛ به نقل از اصول مذهب الشیعه، ج 2، ص 916.

17. رجعت یا حیات دوباره، ص 66.

18. تهذیب الکمال، ج 4، ص 470.

19. تهذیب التهذیب، ج 7، ص 133.

20. الضعفاء الکبیر، ج 1، ص 130.

21. کتاب المجرحین، ج 1، ص 298.

22. همان، ص 299.

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع: سایت راسخون

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.