سید شرف الدین عاملی منادی وحدت(2)
مبارزه با نظام بهره کشی
علامه شرف الدین در جبل عامل زندگی جدیدی را آغاز کرد و درباره امور دینی و شعائر اسلامی دقت نظر زیادی داشت. اما در اخلاق و رفتار ملایم بود و در دفاع از حق قدرت نشان میداد. او وقتی در آن جا مستقر شد، نتوانست نظام ظالمانه زمینداران استثمارگر را قبول کند و به تنهایی در برابر همه آنها ایستاد و آن نظام نحس را محکوم نمود و پس از مبارزات شدیدی سرانجام به پیروزی رسید.
حضور در عرصههای سیاسی
شرف الدین با توجه به مشکلاتی که سالهای زیادی دامن گیر کشورهای اسلامی بود برای اولین بار وارد میدان مبارزات سیاسی و درگیریهای اجتماعی شد و همگام با گروههای استقلال طلب لبنان حرکت کرد. او در قضیه استقلال طلبی چندین بار با سردمداران حکومت عثمانی برای کسب آزادی و استقلال کشورش به مذاکره نشست.
حضور در سنگر جهاد
او برای شکل دادن به قیام همگانی و هماهنگ کردن حرکتهای ضد استعماری در سرتاسر کشور، علما و رهبران جبل عامل را برای تشکیل یک کنگره عمومی در شهر «وادی الحجیر» فرا خوانده و طی سخنانی بر ضرورت جهاد و قیام همگانی علیه استعمارگران تاکید نموده، فتوای جهاد داد. شرکت کنندگان نیز از فتوای شرف الدین پشتیبانی کردند. او در پایان کنگره، قرآن کریم را در دست گرفته قسم یاد کرد که همچنان که از جان و مال و ناموس خود و مسلمانان دفاع میکند از جان و مال و ناموس مسیحیان لبنان نیز محافظت کند.
کنگره تمام شد و شرکت کنندگان به شهر و دیار خود برگشتند. فتوای شرعی شرف الدین با سرعت منتشر شده، راه مبارزه بر ضد اشغالگران بیش از پیش در لبنان باز شد. البته دشمن هم ساکت ننشست و افراد مسلحی را به خانه شرف الدین فرستاد تا خانهاش را اشغال کرده ایشان را دستگیر کنند، که با هوشیاری و تدبیر او توطئه آنان عقیم ماند. زیرا ایشان قبلا آن جا را ترک کرده بود. دشمنان از روی کینه خانه و کتابخانه ایشان را در آتش سوزاندند و باعث تاسف و غم و اندوه شرف الدین گردیدند. چون کتابخانه ایشان دارای کتابهایی بس نفیس و ارزشمند بود و علاوه بر کتب موجود، تعداد زیادی از نسخههای خطی و چاپ نشده ایشان که قریب به بیست مجلد بود همه در کام آتش سوخت.
پس از این واقعه سید به سوریه مهاجرت کرد و در آن جا علاوه بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی به وضعیت تبعیدیان مسلمان لبنانی و غیرلبنانی رسیدگی مینمود. تا اینکه فرانسویان توسعه طلب دامنه تعدیات خویش را گسترانده، خاک سوریه را نیز اشغال کردند. ایشان نیز خانوادهاش را برداشته از آن جا به فلسطین مهاجرت کرد و در شهر «حیفا» ساکن شد. چون شرایط آن جا هم مناسب نبود پس از مدتی آن جا را به قصد مصر ترک نمود.
خبر ورود ایشان به مصر در همه جای آن کشور پخش شد. علماء، نویسندگان و روشنفکرا ن از اطراف و اکناف مملکت رو به قاهره گذاشتند تا از محضر ایشان استفاده کنند و او همواره مسلمانان را به اتحاد سفارش میکرد.
وی پس از مدتی به وطن مراجعت نمود و بیش از یک سال را در نهایت رنج و مشقت سپری کرده، در سال 1340 ه. ق عزم سفر به بیت الله الحرام را نمود. به خاطر مقام رفیع این عالم شیعی و خدمات ارزنده ایشان، از معظم له خواسته شد تا نماز جماعت مسجدالحرام را اقامه کند و شاید این اولین بار بود که یک عالم شیعی اثنی عشری در این مقام قرار میگرفت. و به خاطر احترامی که در بین مردم داشت از او دعوت کردند که از ارتش عربستان سان ببیند و سپس به وطن خود بازگشت.
او که از حرکت باز نمیایستاد در اولین فرصت برای اصلاح دستگاههای آموزش و پرورش لبنان اقدام به تاسیس مدرسه جعفریه نمود که در آن همزمان با تعلیم و تدریس علوم متداول، معارف و اخلاق اسلامی نیز به دانش آموزان درس داده میشد و در کنار آن محل مناسبی برای اجتماعات گوناگون و کنفرانسهای علمی و اجتماعی و برنامههای تفریحی سالم تدارک دید و نام آن محل را باشگاه امام صادق علیه السلام نهاد.
علاوه بر آن مسجدی در نزدیکی مدرسه جعفریه و باشگاه امام صادق علیه السلام تاسیس کرد تا دانش آموزان و کسانی که به باشگاه میآیند بتوانند فرایض دینی خود را در مسجد انجام دهند.
سه چهار سال از تاسیس مدرسه پسرانه جعفریه در صور نگذشته بود و رفته رفته کار آن درخشانتر میشد، که ایشان به فکر تاسیس مدرسهای دخترانه افتاد و بعد از تکمیل آن که به نام «مدرسة الزهراء علیها السلام» نامیده شد از دختران مسلمان نام نویسی به عمل آورد و شروع به فعالیت نمود.
اقدام دیگر ایشان که در سالهای آخر عمر توفیق انجام آن را پیدا نمود تاسیس «الکلیة الجعفریه» بود که دانشجویان مسلمان را زیر پوشش فکری خود قرار داد.
سرانجام در صبح روز دوشنبه هشتم جمادی الثانی سال 1377 آن شعله فروزان و چشمه همیشه جوشان پس از 87 سال درخشش خاموش گشت و پیکر شریفش با حضور انبوه جمعیت در میان اشک و آه مردم مسلمان لبنان از بیمارستان به سوی فرودگاه تشییع شد، و با هواپیما به اتفاق بعضی از فرزندانش و گروهی از رجال برجسته، به بغداد منتقل شده و از بغداد تا کاظمین بر دوش شیعیان تشییع گردید و در نهایت، در جوار مرقد ملکوتی امیرالمۆمنین علیه السلام در کنار استادش سید کاظم یزدی رحمه الله به خاک سپرده شد.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان
تهیه و تنظیم: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان