عجب عالَم بیحسابی؟!
مقدمه:
می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.
به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:
اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.
دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.
یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.
در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد.
در این مقاله برخی از آیات سوره طه مورد بررسی قرار می گیرد...
آیات 38 تا 51 سوره طه( صفحه 314) ، مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.
شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.
جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.
همه ی چهارده آیه ی 38 تا 51 سوره طه از صفحه ی 314 ، به دو ملاقات موسی(ع) با فرعون جبّار اشاره میكنند كه یكی، مربوط به دوران كودكی او و نجات اعجاز آمیزش از چنگال فرعون بهدست خود فرعون است و دیگری، مربوط به زمان نبوّت اوست. كه ما به جملهای ازكلام موسی(ع) در گفتوگو با فرعون كه در سیزدهمین آیه ی این صفحه آمده، میپردازیم.
قرآن، در آیه ی 50، از زبان موسی(ع)، در پاسخ این سۆال فرعون كه «پروردگار شما كیست ای موسی؟ میفرماید: پروردگار ما، آن كسی است كه هرچیزی را آفریده و هرچه كه لازمه ی حركت او بهسوی كمال مطلوبش بوده، به او داده» و راه رسیدن به آن كمال را نیز نشانش دادهاست.
درحقیقت، این آیه، به یكی از اصول اعتقادی ما كه در ردیف اصل توحید، نبوّت، امامت و معاد است، اشاره دارد كه همان اصل عدل است. یعنی، در نظام آفرینش، خداوند، در ساختمان هر موجودی، نظم و حساب و توازن و تناسب و تعادل برقراركرده و در هیچ جای عالمِ خلق، هرج و مرج و بیحسابی و بیاعتدالی راه ندارد.
هرجا هم كه به نظر ما، ناموزونیآمده، برای ایناست كه ما، به مجموعه ی عالم احاطه نداریم. داوری در زشتی و زیباییِ جزئی از اجزای یك مجموعه، نیاز به احاطه ی بركلّ آن مجموعه دارد. وگرنه، داوری، ناتمام است.
مثلاً تصوّر بفرمایید كه جوانی زیبارو خوابیده و مورچهای كه فقط، زیر پایش را میبیند و فراتر از آن، جایی را نمیبیند، روی پیشانی اینشخصِ خوابیده، راه میرود. طبعاً میپنداردكه تمام راهش، جادّه ی صاف و مسطّح و بدون درّه و تپّه، و خالی از دستانداز است و از این جهت، خیلی خوشحال است. ناگهان، به ابرو بر میخورَد كه بهنظر او، جنگلی انبوه از درختان بههمپیوسته میآیدكه راه را بر او میبندد! از اینپیشآمد نابههنگام، سخت بر میآشوبد و هزاران ناسزا به طرّاح نقشه ی جادّه و راه میگوید كه آخر، مگر وسط جادّه، جنگل میكارند؟!
پس از تقلاّ و تلاش فراوان، خود را از لابهلای موهای ابرو نجات میدهد و تا میآید نفَسی بهراحتی بكشد، دفعتاً درگودی چشم پرت میشود و چند كلّه مُعَلّق میزند و سخت، ناراحت میشودكه: این، چه نقشه ی ناقصی است! مگر كنار جنگل هم درّه میسازند و پرتگاه درست میكنند؟! این،كمال بیعَدالتی و ناحسابی است.
هم چنان، نالهكنان و افتان و خیزان، درگودی چشم راه میرود كه ناگهان، به دیواره بینی بر میخورد كه همچون كوهِ دماوند، سر به فلككشیده و مانند دیوار چین، پیریزی محكم شدهاست! اینجاست كه یكباره، ازكوره در میرود و خون در مغزش به جوش میآید كه: دیگر، چه ظلمی از این بالاتر میشود؟! آیا سر راه، دیواركشیدن و سدّ معبرنمودن، ظلم نیست؟
ناچار، بنا میكند از پای دیوار بینی راهرفتن و به طرّاح ایننقشه ی بههم ریخته و نامناسب مَتَلَك گفتن و خندیدن تا مقابل سوراخ بینی میرسد كه ناگهان،آدمِ خوابیده، نفسی میكشد و پُف میكند و اینمورچه ی بینوا را بلندكرده و به گوشهای پرت میكند و آن بیچاره، با حیرت تمام، میگوید: ای عجب! این طوفان مهیب، از كجا آمد و این چنین، بیسر و سامانمكرد؟!
حال، یك عدّه مردمی كه جهل و نادانی، سراپای وجودشان را فرا گرفته و همچونمورچه، فقط، زیر پای خود را میبینند و تنها، منطقه ی محدود زندگیشان را مشاهده میكنند و نمیتوانند مجموعه ی عالم هستی را كه با نظام حكیمانهای بهوجود آمده، مطالعه كنند، به بعضی حوادث كه میرسند، طبعاً بهنظرشان نارسا و جنگل و درّه و تپّه و طوفانِ نابهجا میآید و اَلعیاذُبالله، نسبت نقص و بیعدالتی به آفریدگار جهان میدهند.
یا در عالم تشریع، بعض احكام دین، از قبیل تعدّد زوجات و دو برابربودن سهمالارث مرد نسبت به زن و بهدست مردبودن حقّ طلاق و نظایر اینها را كه میشنوند، بدون اینكه از سایر احكام دین آگاه باشند و همه را با هم بسنجند و كسر و انكسار قوانین را درككنند تا توازن و تعادل احكام را بفهمند، با كمال جَهالت و وقاحت، دهان به خردهگیری از شریعت میگشایند و گاه، حجاب زن را خلاف مُقتَضیات زمان میپندارند وگاه، حكم تعدّد زوجات و چند همسر بودن مرد را ظالمانه میشمارند و بعضاً مسأله ی تحریم ربا را مانع پیشرفت در امور اقتصادی بهحساب میآورند.
اینمردم، مَثَلشان، درست، مَثَل همان مورچه استكه چون نمیتواند تمام صورت را یكجا ببیند، از این رو، ابرو را جنگل ناهموار میبیند و چشم را درّه ی نابهجا و بینی را تپّه ی بیمورد.
اگر اینان میتوانستند به مجموعه ی جهان تكوین احاطه پیدا كنند و از روابط احكام عالم تشریع آگاه شوند، میفهمیدند كه همهجای عالم تكوین منظّم است و تمام عالم تشریع روی حساب است.
آنكس كه خالق انسان است، همو خالق جهان است. در پیكر انسان بنگرید كه چه زیبا آفریده شده؛ چشم بهجا، ابرو بهجا، لب و دندان و بینی بهجا و ریه وكلیه وكبد بهجا، همه ی اعضای داخل و خارج بهجا.آنكسیكه انسان را اینچنین زیبا و منظّم ساخته، همانكس، مجموعه ی جهان را نیز این چنین زیبا و منظّم ساختهاست. عالم، انسانكبیر و انسان، جهان صغیر است. آن چه را كه كلّ عالم دارد، نمونه ی همان را انسان دارد و آن چه را كه انسان دارد، كلّ آن را عالم دارد. خالق انسان، خالق جهان است و خالق جهان، شارع احكام اسلام. یك ذات اقدس استكه هم خالق طبیعت است و هم شارع شریعت. آیا خالق انسان، در اینصورتگری اشتباه كرده است؟ شارع اسلام نیز در تنظیم و تشریع احكام اشتباه ننمودهاست.
جهان چون خطّ و خال و چشم و ابروست كه هرچیزی بهجای خویش نیكوست
ایـن زمیــن و آسمــان، یــك سیــب دان كـز درخـت قـدرت حـق شـد عیــان
تــو، چــو كِرمـــی در میـــان سیـــب در از درخـــت و باغبانـــی بـــیخبــــر
پشه كی دانـد كـه ایـن بـاغ از كِـی اسـت در بهاران، زاد و مرگش در دِی است