تبیان، دستیار زندگی
پس از ساخته موفق و پرطرفدار رضا میرکریمی - فیلم «یک حبه قند»- «حوض نقاشی» دومین اثر سینمایی است که سعی دارد تا این روزهای خانواده ایرانی را به تصویر بکشد و حال و روز آنان را نشان دهد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانواده‌ی ایرانی

نگاهی به فیلم «حوض نقاشی»، سومین فیلم پرفروش اکران نوروزی


پس از ساخته موفق و پرطرفدار رضا میرکریمی - فیلم «یک حبه قند»- «حوض نقاشی» دومین اثر سینمایی است که سعی دارد تا این روزهای خانواده ایرانی را به تصویر بکشد و حال و روز آنان را نشان دهد.

حوض نقاشی

اما هرچه قدر که میرکریمی سعی داشت تا در فیلمش شیرینی اندکی حتی به اندازه یک حبه قند را به مذاق بیننده بنشاند، مازیار میری تلخی ها را البته در کنار شیرینی ها و سادگی های یک زوج کم توان ذهنی به روی پرده آورده تا این نهاد اجتماعی را این بار از منظری دیگر به نظاره بنشینیم.

فیلم میرکریمی، پیشکشی بود به خانواده های ایرانی که در کشاکش گذار از سنت به مدرنیته و از بین رفتن ساختارها و نهادهای اجتماعی بزرگتری که جامعه را نظام می بخشد، تنها نهاد اجتماعی باشد که باقی مانده است؛ خانواده ای که در گردباد این گذار، همه چیز در خانه شان در حال خراب شدن است و نیز در حال از دست دادن تنها عضو باقی مانده از خانواده شان -یعنی خواهر کوچکترشان-هستند؛ اما نکته این جاست که همه هستند؛ دور هم، در کنار هم و عاشقانه تا دست کم گاه گاهی مامن خانواده بماند و باشد؛ عشق و محبتی که در حوض نقاشی جای خود را به یک سازش داده است.

حوض نقاشی داستان زندگی دو کم توان ذهنی (با بازی خوب و قابل تحسین شهاب حسینی و نگار جواهریان) است که با هم ازدواج می کنند تا خانواده تشکیل دهند و حاصل این خانواده نیز پسری به نام سهیل است که اکنون از داشتن چنین پدر و مادری ناراضی است و دوست دارد پدر و مادری همچون پدر و مادر دوستانش داشته باشد. بنابراین چند روزی به خانه خانم ناظم مدرسه شان می رود و با آن ها زندگی می کند و در نهایت با دیدن زندگی سرد آن ها و دلتنگی برای پدر و مادرش، به خانه باز می گردد تا با خانواده همان زندگی ساده اما دلنشین را داشته باشد.

مازیار میری در کنار زندگی مریم و رضا قصه را از پشت چشمان خانواده دیگری که سهیل (فرزند مریم و رضا) آن را خانواده رویایی خود می داند روایت می کند که اتفاقا با مشکلات جامعه دست به گریبان هستند و آنچنان غرق در این مشکلات و محدود به آن ها می شوند که زیبایی و لطافت خانواده را که همان عشق و علاقه متقابل است، از دست می دهند و همچون آدم های ماشینی بی روح و بی احساس، تنها در کنار هم زندگی می کنند و با هم می سازند تا تنها نباشند.

نکته فیلم در این نهفته است که داستان آن، روایت مشکلاتی همچون بیکاری، گرانی، تحریم و مانند آن هاست که به نوعی آن را عامل سردی خانواده ها و از هم پاشیدن آن معرفی می‌کند؛ هرچند در فیلم نشان داده می شود که خانواده ایرانی به خودی خود از اصالت و قوامی برخوردار است که به راحتی از هم نمی پاشد. آن چنان که روابط سرد خانواده خانم ناظم که به خاطر بیکاری پدر به وجود آمده، با یک گفت و گوی صمیمی پدر و مادر دوباره گرم تر می شود و خانواده دوباره دور هم جمع می شوند و یا سهیل نیز بعد از چند روز دوری و دیدن سردی و بی روحی خانواده خانم ناظم آن چنان دلتنگ سادگی و محبت پدر و مادرش می شود که شبانه به خانه باز می گردد.

آری، خانواده ایرانی هنوز از چنان قدرت و قوامی برخوردار است که به این سادگی به خاطر مشکلات اجتماعی از هم نمی پاشد؛ بلکه در نهایت نیز پابرجا می ماند و دست کم، سازش را جایگزین عشق و علاقه می کند. آن چنان که افراد آن حتی اگر همچون دو کم توان ذهنی حوض نقاشی، هویتی خارج از خانواده شان نیابند، دور تا دور همان حوض نقاشی شان می چرخند و همدیگر را محکم می چسبند تا نیفتند.

از منظری دیگر، در شرایطی که مشکلات اجتماعی، خانواده های ایرانی را به عنوان مبنایی ترین نهاد اجتماعی هدف قرار داده و تحت فشار گذاشته است، ساخت چنین فیلم های خانواده محوری همچون حوض نقاشی و یک حبه قند، اثرات اجتماعی مفیدی بر اجتماع و مخاطبان خود خواهد داشت و از این منظر شایسته قدردانی است. این که حوض نقاشی از منظر تماشاچیان جشنواره فیلم فجر مورد توجه قرار می گیرد و پر مخاطب می شود نیز دلیلی برهمین مدعاست و اثرگذاری بالای این دست موضوعات را برای فیلم سازی در سینمای بومی نشان می دهد.

حوض نقاشی داستان زندگی دو کم توان ذهنی (با بازی خوب و قابل تحسین شهاب حسینی و نگار جواهریان) است که با هم ازدواج می کنند تا خانواده تشکیل دهند و حاصل این خانواده نیز پسری به نام سهیل است که اکنون از داشتن چنین پدر و مادری ناراضی است و دوست دارد پدر و مادری همچون پدر و مادر دوستانش داشته باشد

مازیار میری در این فیلم نیز همچون ساخته های گذشته اش، اما با سبک و سیاقی متفاوت تر که نشان از رشد فیلم سازی او دارد، نوک پیکان را به سمت جامعه می گیرد؛ جامعه ای که گذار جسته و گریخته اش از سنت های ریشه دار گذشته به مدرنیته و شهری شدن، عامل تمام مشکلاتش است. او در حوض نقاشی، برخلاف ساخته های قبلی اش همچون «سعادت آباد» که سبکی تقلیدی از ساخته های اصغر فرهادی با ژانر ملودرام و روایت گر داشت، این بار به سبکی از آن خود نزدیک می شود و در عین حال، به واقعیت جامعه امروز ایران نیز نزدیکتر شده و نگاهی وسیع‌تر و جامع نگرانه تر یافته است. البته نباید از نقش منوچهر محمدی، تهیه کننده فیلم نیز غافل بود؛ چرا که فیلم های منوچهر محمدی معمولا بیش از آن که فیلم کارگردان و یا فیلم نامه نویس باشد، فیلم تهیه کننده است و او به عنوان تهیه کننده (به معنای واقعی کلمه)، نقش محوری در تمام فیلم هایش دارد. بنابراین شاید بتوان بسیاری از تفاوت های این کار مازیار میری با کارهای قبلی اش را ناشی از همین اثر گذاری از جانب تهیه کننده دانست. البته اثرگذاری میری در این فیلم هم به وضوح قابل مشاهده است.

با همه این ها، حوض نقاشی نیز همچون اکثر فیلم های سینمای ایران با مشکل ضعف داستان و فیلم نامه دست به گریبان است و با همه خوبی هایش، از ضعف اساسی در داستان و شخصیت پردازی رنج می برد. حوض نقاشی یک ملودرام یا یک فیلم روایت گر غیر داستانی نیست – آنچنان که در وهله اول به نظر می رسد- بلکه تنها مجموعه ای از برش های تلخ و شیرین از زندگی دو شخصیت اصلی خود یعنی مریم و رضاست که به شدت به آن ها وابسته است و از این نظر نتوانسته با شخصیت پردازی درست و ارائه یک سیر منطقی برای داستانش، فیلم را جریان ببخشد. بنابراین گاه به شدت کلیشه ای و کسالت بار می شود. اما به هر حال هرچه باشد دغدغه شیرینی است به تصویر کشیدن حال و روز این روزهای خانواده های ایرانی در بین سینما گران ما ؛که باید قدر دانست و البته دیدن آن را از دست نداد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: خراسان