تبیان، دستیار زندگی
) در غرب‌ امروز بحث‌ از هم‌جنس‌بازی‌ و سكس‌ كاملاً‌ آشكار و بی‌پرده‌ است‌ و اگر مثلا خانمی‌ در ایران‌ می‌خواهد مقداری‌ از موهایش‌ را بیرون‌ بگذارد و در عین‌ حال‌ بر این‌ باور است‌ كه‌ نمی‌خواهد به‌ شكل‌ افراطی‌ كه‌ در غرب‌ ام...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

‌این‌ جهانی‌ یا آن‌ جهانی؟! (3)


در غرب‌ امروز بحث‌ از هم‌جنس‌بازی‌ و سكس‌ كاملاً‌ آشكار و بی‌پرده‌ است‌ و اگر مثلا خانمی‌ در ایران‌ می‌خواهد مقداری‌ از موهایش‌ را بیرون‌ بگذارد و در عین‌ حال‌ بر این‌ باور است‌ كه‌ نمی‌خواهد به‌ شكل‌ افراطی‌ كه‌ در غرب‌ امروز وجود دارد عمل‌ نماید و استدلال‌ می‌كند كه‌ غربی‌ها خیلی‌ تند می‌روند و فساد علنی‌ می‌كنند این‌ تنها به‌ تاخیرانداختن‌ ماجرا - و نه‌ نفی‌ آن‌ - است‌ و این‌ رویكرد، ماهیتا همان‌ چیزی‌ است‌ كه‌ غرب‌ می‌خواهد منتهی‌ پنج‌ سال‌ بعد، كمی‌ بی‌حیاتر و پنج‌ سال‌ بعد باز بی‌حیاتر می‌شود تابه‌ غرب‌ برسد و چنین‌ جامعه‌ای‌ از همان‌ ابتدا كه‌ زیر بار فرهنگ‌ و سیاست‌ و اقتصاد غرب‌ می‌رود، بداند یا نداند، دیگر وارد بازی‌ شده‌ و كار تمام‌ است. فقط‌ تفاوت‌ رعدوبرق‌ است، برقش‌ را زده‌ و مانده‌ كه‌ صدای‌ رعدش‌ هم‌ برسد.

ما اگر بخواهیم‌ چنین‌ رویكردی‌ داشته‌ باشیم‌ وارد بازی‌ شده‌ایم‌ و در این‌ حال‌ تنها اداهای‌ ده‌ها سال‌ پیش‌ غرب‌ را درمی‌آوریم. اما آنها امروزه‌ خیلی‌ عریان‌ و شفاف‌ درمورد این‌ قوانین‌ می‌اندیشند و تحكم‌ می‌كنند. ما نیز تا چند دهه‌ دیگر!!

شاهكار و هنر انقلاب‌ اسلامی، اینگونه‌ بود كه‌ ما غیر از آنها بیاندیشیم‌ و وارد عالمی‌ كه‌ آنها برای‌ همه‌ پیش‌بینی‌ و مقدر كرده‌اند نشویم‌ و به‌ تبع‌ آن‌ وارد بازی‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ آنها نگردیم‌ و استقلال‌ خود را تا آخر حفظ‌ كنیم‌ و همین‌ نكته‌ را هم‌ آشكارا و علنی‌ به‌ دیگران‌ بگوییم‌ و یك‌ جبهه‌ جهانی‌ تازه‌ بوجود آوریم. حال‌ اگر ما دوباره‌ بخواهیم‌ این‌ لباسی‌ كه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ تن‌ ما كرد، از تنمان‌ بیرون‌ بیاوریم‌ و «این‌ جهانی» فكر كنیم‌ به‌طور جد و بدون‌ هیچ‌ شك‌ و شبهه‌ای‌ وارد این‌ عرصه‌ شده‌ایم‌ و دیر یا زود، خواهیم‌ باخت.

ما تنها به‌شرطی‌ می‌توانیم‌ این‌ پارادایم‌ را كنار بگذاریم‌ و نقد كنیم‌ كه‌ از بیخ‌ و بن، آن‌را رد كنیم‌ و به‌ رسمیت‌ نشناسیم‌ اما اگر بخواهیم‌ روایتی‌ غربی‌ و سكولار از «دین» داشته‌ باشیم‌ و آرمان‌های‌ خود را تابع‌ قواعد این‌ بازی‌ كنیم‌ به‌ محض‌ رویكرد به‌ عالم‌ ماده‌ به‌ عنوان‌ عالمی‌ مستقل، وارد بازی‌ بدسرانجام‌ و شكست‌آلود شده‌ایم.

از انقلاب‌ اسلامی، دو دهه‌ گذشته‌ است‌ و فرایند جهانی‌شدن‌ و غربی‌شدن‌ در این‌ مدت‌ هنوز بر كشور ما مسلط‌ نشده‌ است.

بحث‌ بر سر این‌ است‌ كه‌ آیا از این‌ پس‌ ما می‌خواهیم‌ نسبت‌ خود را با آن‌ حقیقت‌ مقدس‌ كه‌ «انقلاب‌ اسلامی» نام‌ دارد حفظ‌ كنیم، یا می‌خواهیم‌ مقداری‌ از آن‌ را داشته‌ باشیم‌ و از مقداری‌ هم‌ دست‌ بكشیم‌ در كنار دین، این‌ دنیا را هم‌ داشته‌ باشیم؟ در جریان‌ انقلاب‌ بیش‌ از اندازه‌ تحت‌ فشار قدرت‌های‌ خارجی‌ بودیم‌ اما ماندیم. و موج‌ این‌ اتفاق‌ در آن‌ دوران‌ فوق‌العاده‌ حساس‌ به‌ همه‌ جای‌ عالم‌ اسلام‌ رسید و تغییرات‌ عمده‌ در جغرافیای‌ فرهنگی، سیاسی‌ جهان‌ و حتی‌ معادله‌ قوای‌ نظامی‌ و اقتصادی‌ به‌وجود آورد.

مساله‌ این‌ است‌ كه‌ اگر بخواهیم‌ لباس‌ انقلاب‌ را از تن‌ بیرون‌ كنیم‌ دیگر نمی‌توانیم‌ گلوبالیزیشن‌ را نقد كنیم. وقتی‌ كه‌ در جریان‌ بازی‌ باشیم‌ دیگر نمی‌توانیم‌ با آن‌ به‌ گفتمان‌ نپردازیم. زیرا به‌ گونه‌ای‌ از خود آنها و جزء بازی‌ هستیم.

چیزی‌ كه‌ با انقلاب‌ اسلامی‌ بوجود آمد، مساله‌ای‌ غیرقابل‌ توجیه‌ از دیدگاه‌ غربی‌ها بود. غرب‌ باید می‌آمد و این‌ مساله‌ را می‌شناخت‌ چون‌ قابلیت‌ توجیه‌ نداشت‌ و حتی‌ نمی‌شد آن‌را خرید یا تحریك‌ كرد و به‌ دنیا چسباند و حتی‌ از دنیا برداشت. چون‌ تعلقی‌ به دنیا ندارد، دنیایش‌ را از آن‌ بگیری‌ یا به‌ آن‌ بدهی‌ فرق‌ نمی‌كند. چون‌ موضوعاً‌ از بازی‌ بیرون‌ بود.

نظریه‌ من‌ این‌ است‌ كه‌ اكنون‌ ما هیچ‌ راهی‌ نداریم‌ مگر آنكه‌ به‌ همان‌ حقیقتی‌ عودت‌ كنیم‌ كه‌ حقیقت‌ نفس‌ انقلاب‌ و نفس‌ انبیأ و امام‌ بود. محال‌ است‌ كه‌ فرض‌ كنید رسول‌ خدا امروز بیاید و بخواهد در بازی‌ آنها شركت‌ كند. او حقیقتی‌ را می‌آورد و حقایقی‌ را به‌ رخ‌ می‌كشد كه‌ مطلقاً‌ قابل‌ جمع‌ با طرف‌ مقابل‌ نیست.

باید ببینیم‌ كه‌ «این‌ جهانی»شدن‌ بر چه‌ چیز استوار است، اگر بخواهیم‌ یك‌ درصد «این‌ جهانی» باشیم‌ خواه‌ ناخواه‌ تابع‌ همین‌ بازی‌ هستیم‌ و بلافاصله‌ بازنده‌ نیز خواهیم‌ بود. راهی‌ دیگر ندارد.

تنها مساله‌ای‌ كه‌ می‌ماند این‌ است‌ كه‌ آنها 400 سال‌ پیش، یك‌ درصد از این‌ بازی‌ را شروع‌ كردند و 200 سال‌ بعد 30 درصد آن‌را و تا امروز ادامه‌ داشته‌ است. بحث‌ امروز ما باید بحث‌ بر سر بودن‌ یا نبودن‌ در این‌ بازی‌ دنیاخواهانه‌ باشد. مسئله‌ دقیقا مانند این‌ است‌ كه‌ بگوییم‌ آیا ما می‌خواهیم‌ ویروس‌ ایدز در بدن‌ ما باشد یا نه؟ حال‌ اگر این‌ ویروس‌ را پذیرفتیم‌ 20 سال‌ بعد آشكار می‌شود كه‌ ما نه‌ یك‌ درصد بلكه‌ كاملا بیمار شده‌ایم‌ و دیگر در آن‌ زمان، هیچ‌ سیستم‌ دفاعی‌ در بدن‌ ما قابلیت‌ دفاع‌ ندارد.

وقتی‌ اصل‌ بازی‌ و بیماری‌ را قبول‌ كردیم‌ گرچه‌ اكنون‌ متوجه‌ نشویم‌ اما 20 سال‌ بعد بیماری، خود را با زهرخندی‌ تلخ‌ و تحقیرآمیز نشان‌ می‌دهد. همان‌ اصل‌ نیز درخصوص‌ نفس‌ و ماهیت‌ غرب‌ صدق‌ می‌كند كه‌ مرحله‌ از كمون‌ بیرون‌ آمده‌ و رشد یافته‌ آن، "گلوبالیزیشن"‌ است. در غرب، اولین‌ چیزی‌ كه‌ درنظر است‌ و به‌عنوان‌ پارادایم‌ ذهنی‌ شناخته‌ شده، این‌ است‌ كه‌ مگر غیر از این‌ جهان، به‌دنبال‌ چیزی‌ دیگری‌ هم‌ می‌توان‌ بود؟

شاهكار و هنر انقلاب‌ اسلامی، اینگونه‌ بود كه‌ ما غیر از آنها بیاندیشیم‌ و وارد عالمی‌ كه‌ آنها برای‌ همه‌ پیش‌بینی‌ و مقدر كرده‌اند نشویم‌ و به‌ تبع‌ آن‌ وارد بازی‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ آنها نگردیم‌ و استقلال‌ خود را تا آخر حفظ‌ كنیم‌ و همین‌ نكته‌ را هم‌ آشكارا و علنی‌ به‌ دیگران‌ بگوییم‌ و یك‌ جبهه‌ جهانی‌ تازه‌ بوجود آوریم.

ما تنها به‌شرطی‌ می‌توانیم‌ این‌ پارادایم‌ را كنار بگذاریم‌ و نقد كنیم‌ كه‌ از بیخ‌ و بن، آن‌را رد كنیم‌ و به‌ رسمیت‌ نشناسیم‌ اما اگر بخواهیم‌ روایتی‌ غربی‌ و سكولار از «دین» داشته‌ باشیم‌ و آرمان‌های‌ خود را تابع‌ قواعد این‌ بازی‌ كنیم‌ به‌ محض‌ رویكرد به‌ عالم‌ ماده‌ به‌ عنوان‌ عالمی‌ مستقل، وارد بازی‌ بدسرانجام‌ و شكست‌آلود شده‌ایم. هرچند ممكن‌ است‌ این‌ ابتلأ به‌ بازی‌ (بیماری) 20 سال‌ به‌ طول‌ انجامد. بعدها به‌ ما از سر عبرت‌ خواهند نگریست‌ كه‌ چگونه‌ همه‌چیز را از دست‌ دادیم‌ و از موضع‌ برنده، به‌ موضع‌ بازنده‌ رفتیم‌ و متاسفانه‌ با رغبت‌ و با پای‌ خود رفتیم!!

قواعد بازی‌ دنیا را افراد دیگری‌ با دقت‌ پیدا كرده‌اند و بازی‌ می‌كنند. اینگونه‌ نیست‌ كه‌ ما بخواهیم‌ چیزی‌ نو در باب‌ دنیاداری‌ و دنیاپرستی‌ كشف‌ كنیم. مگر آنكه‌ اصلاً‌ این‌ بازی‌ و این‌ غایت‌ را قبول‌ نداشته‌ و از طرح‌ نویی‌ كه‌ انبیأ درانداخته‌اند و انقلاب‌ اسلامی‌ یادآوری‌ كرد پیروی‌ نماییم‌ و من‌ گمان‌ می‌كنم‌ آخرین‌ فرصت‌ برای‌ اندیشیدن‌ و تصمیم‌گرفتن‌ ما همین‌ سال‌ها باشد كه‌ به‌ سرعت‌ می‌گذرند. «فمنكم‌ من‌ یرید الدنیا و منكم‌ من‌ یرید الاخرة»

نویسنده: دكتر رامین‌ خانبگی‌


لینک مطالب مرتبط:

جهان شمولی حقوق بشر

حقوق بشر وفرهنگ های متعدد

حقوق طبیعی، میراث ادیان توحیدی