تبیان، دستیار زندگی
پروردگارا؛ اگر بنا براین باشد كه رحمت تو فقط شاملِ حالِ بندگانِ خوبت گردد، پس گنهكاران و فریب شیطان خوردگان به كجا بروند و از درِ خانه‌ی چه كسی عفو و رحمت بخواهند .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آغاز و پایان یک حكومت با عصا !!


پروردگارا؛ اگر بنا بر این باشد كه رحمت تو فقط شاملِ حالِ بندگانِ خوبت گردد، پس گنهكاران و فریب شیطان خوردگان به كجا بروند و از درِ خانه‌ی چه كسی عفو و رحمت بخواهند .


حضرت موسی

تحلیل زیبای قرآن از عصای موسی(علیه السلام) و سلیمان(علیه السلام)

قرآن حكیم، چه زیبا تحلیل می‌كند حكومت و سلطنتی را كه با یك عصا آغاز شد و با یك عصا هم به پایان رسید! حكومت حضرت موسی(علیه السلام) منشأ پیدایشش یك عصا بود؛ همان عصایی كه صاحبش می‌گفت:

“ هِی عَصای أتَوَكَّۆُا عَلَیها وَ أهُشُّ بِها عَلی غَنَمِی ... “ ؛ (طه ، 18)

«این عصای من است، هنگام راه رفتن به آن تكیه می‌كنم و برای گوسفندانم از درختان برگ می‌ریزم

فرمود:

“ ... ألْقِها یا مُوسی “ ؛(طه ، 19) «آن را بینداز، ای موسی»

وقتی كه انداخت تبدیل به جانور عظیم‌الجثّه‌ای شد كه تمام مظاهر قدرت فرعونی را بلعید و سرانجام، خودش را هم به قعر دریا كشانید. دنبالش حكومت سلیمانی بوجود آمد؛ سلطنتی عظیم و بی‌نظیر در عالم كه عوامل طبیعی و غیر طبیعی مسخّر فرمان او بود! امّا او چه شد؟ سرانجام او هم در روزی كه به همین عصا تكیه داده بود و از غرفه‌ای، مُلك عظیم خود را تماشا می‌كرد، در همان حال قبض روح شد و جسد بی روحش مدتی روی عصا ماند. لشكریانش نمی‌دانستند او از دنیا رفته و از ترسش مشغول كار بودند تا وقتی یك حشره كوچك، به نام موریانه داخل عصا رفت و عصا را خورد و عصا شكست و بدنِ بی روحِ سلیمان روی زمین افتاد و آن سلطنت بی‌نظیر هم با شكستن یك عصا به پایان رسید كه قرآن می‌فرماید:

“ فَلَمَّا قَضَینا عَلَیهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلی مَوْتِهِ إلاّ دَابَّةُ اْلاَرْضِ تَأكُلُ مِنْسَأتَهُ ... “ ؛(سباء ، 14)

«هنگام مرگش كه رسید جانوری كوچك بر عصایش مسلّط گشت و آن را خورد و دیگران را از مرگش با خبر ساخت

مـلك  سلیـمان  مطـلب كـان   هبـاست                                       مُـلك هـمان  اسـت  سلـیمان   كجاست

صحــبت   گـــیتی كــه    تمــنّا   كـند                                           بـــا كـه  وفـا  كـرد كــه  بـا  مـا  كـند

خـاك، هـمان خـصمِ قـوی گردن است                                         چـرخ، هـمان ظـالمِ گــردن  زن اسـت

خاك  شد آن كس كه در این خاك  زیست                                     خـاك چه داند كـه  در  این  خاك  چیست

هــر    ورقــی  چـهره‌ی   آزاده  ایــست                                     هــر قــدمی  فـرق  ملـك  زاده  ایـست

گــه       مَــلِك      جـــانورانـت     كـنند                                       گـاه   گِـلِ     كــوزه   گــرانت     كـــنند

اگر پوستین، قسمت پشمینه‌اش، به سمت بدن باشد هم گرم می‌كند و هم ظاهرش زیباست. امّا وقتی كه وارونه شد، هم ظاهرش نازیبا می‌شود و هم گرمی ندارد. اسلام در آن زمان این چنین می‌شود! ظاهر آن طوری نشان داده می‌شود كه مردم از آن می‌ترسند؛ زیرا می‌بینند امانت و صداقت در آن نیست، دروغگویی و كلاه برداری فراوان است. در نتیجه اسلام در نظرشان منفور و مثل پوستینِ وارونه می‌شود و برای خودِ مسلمانان نیز اثر بخش نمی‌باشد

ترسیم مولای متّقیان از آینده‌ی اسلام

حال مولای ما می‌فرماید:

(فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبّانِیتِكُمْ)؛  «از عالم ربّانی خود بشنوید

(وَ أحْضِرُوهُ قُلُوبَكُمْ)؛ «دل های خود را در نزد او حاضر كنید [هم گوش كنید، هم دل بدهید]

(وَ اسْتَیقِظُوا إنْ هَتَفَ بِكُمْ)؛ «وقتی شما را صدا می‌كند از خواب بیدار شوید [و به ندایش جواب دهید]

اگر به همین روش كه دارید و با غفلت زندگی می‌كنید ادامه دهید روزگاری برای شما پیش می‌آید كه:

(صالَ الدَّهْرُ صِیالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ)؛ «دنیا مانند حیوان درنده به شما حمله‌ور می‌شود

(تَواخـَی النّاسُ عَلَی الْفُجُورِ)؛

«در این روزگار، مردم در راه‌های گناه و عصیان باهم برادر می‌شوند [یكی مۆسّس سازمان گناه می‌شود و دیگری مروّج آن]

(وَ تَهاجَرُوا عَلَی الدِّینِ)؛ «در مسیر دین از هم فاصله می‌گیرند [و كارشكنی می‌كنند]

(وَ تَباغَضُوا عَلَی الصِّدْقِ)؛ «در راه راستی و راستگویی با هم دشمنی می‌نمایند

(فَإِذَا كانَ ذَلِكَ كانَ الْوَلَدُ غَیظاً وَ الْمَطَرُ قَیظاً)؛

«در چنین زمانی فرزند، مایه‌ی خشم والدین می‌گردد و باران، تولید گرما می‌كند

(وَ تَفِیضُ اللِّئامُ فَیضاً)؛ «مردمِ پست فراوان می‌شوند

(وَ تَغِیضُ الْكِرامُ غَیضاً)؛ «مردمِ بزرگوار كمیاب می‌شوند

(وَ كانَ أهْلُ ذلِكَ الزَّمانِ ذِئاباً وَ سَلاطِینُهُ سِباعاً وَ أوْساطُهُ اُكّالاً)؛

«در آن زمان، مردم مثل گرگ می‌شوند و می‌خواهند همدیگر را پاره كنند. سلاطینِ زمان درندگانی می‌شوند و به جان هم می‌افتند. مردم متوسط الحالِ بیچاره هم خوراك آنان می‌گردند

(وَ فُقَرَاۆُهُ أمْوَاتاً)؛ «و بی‌نوایانشان چون مردگانی بی‌حسّ و بی‌رمق می‌شوند

(وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسانِ)؛ «مردم به هم كه می‌رسند با زبان، اظهار مودّت می‌كنند و تملّق می‌گویند

(وَ تَشاجَرَ النّاسُ بِالْقُلُوبِ)؛ «امّا در دل با هم مشاجره می‌كنند [و كینه می‌ورزند]

آخرش هم فرمود:

(لُبِسَ اْلاِسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً)؛ «در آن زمان اسلام، مانند پوستینی می‌شود كه آن را وارونه پوشیده باشند

اگر پوستین، قسمت پشمینه‌اش، به سمت بدن باشد هم گرم می‌كند و هم ظاهرش زیباست. امّا وقتی كه وارونه شد، هم ظاهرش نازیبا می‌شود و هم گرمی ندارد. اسلام در آن زمان این چنین می‌شود! ظاهر آن طوری نشان داده می‌شود كه مردم از آن می‌ترسند؛ زیرا می‌بینند امانت و صداقت در آن نیست، دروغگویی و كلاه برداری فراوان است. در نتیجه اسلام در نظرشان منفور و مثل پوستینِ وارونه می‌شود و برای خودِ مسلمانان نیز اثر بخش نمی‌باشد.

از حضرت امام صادق(علیه السلام) منقول است:

(طُوبى لِعَبْدٍ لَمْ یغْبِطِ الْخاطِئِینَ عَلی ما اُوتُوا مِنْ نَعِیمِ الدُّنْیا)؛ «خوشا به حال بنده‌ای كه غبطه به زندگی دنیاداران خطاكار نمی‌برد

آنها را الگوی خود قرار نمی‌دهد بلكه با رهبری عقلش پیروی از صالحان می‌كند.

اسلام

مناجات زیبای امام سید السّاجدین(علیه السلام)

از طاووس یمانی نقل شده است كه: من در مكّه، امام سجاد(علیه السلام) را زیارت كردم، مدتها آرزو داشتم كه شبی از نزدیك، حالِ مناجات آن حضرت را ببینیم . این فرصت را مغتنم دانستم. پس از آنكه پاسی از شب گذشت، آنها كه رفتنی بودند، رفتند و جمعی هم در حول و حوش حرم خوابیدند. من در گوشه‌ای از مسجد در حالی كه مراقب حالِ امام(علیه السلام) بودم به دعا و نماز ایستادم. شب مهتابی بود، دیدم امام وارد مطاف شد و به طواف بیت پرداخت و پس از آن به نماز ایستاد و پس از نماز دست به دعا و مناجات با خدا برداشت كه:

یا مَنْ یجِیبُ دُعَا الْمُضْطَرِّ  فِی الظُّلَمِ

یا  كاشِفَ الضُّرِّ  وَ الْبَلْوَی مَعَ السَّقَمِ

«ای خدایی كه به دادِ دل بندگانت در دل شب می‌رسی، ای خدایی كه غصّه و اندوه از جان پریشان حالان می‌زدایی

قَـدْ نـامَ وَفْـدُكَ حَوْلَ الْبَیتِ قـاطِبَةً

وَ أنـْتَ وَحْـدَكَ  یـا قَـیومُ لَـمْ تَـنَمْ

«خدایا؛ اینها كه در اطراف خانه‌ات خوابیده‌اند، همه مهمان‌های تو هستند و از راههای دور آمده‌ و سر به آستانت نهاده‌اند. تنها تویی، ای حی قیوّم كه بیداری و هرگز به خواب نمی‌روی

أدْعُـوكَ رَبِّ دُعـاءً  قَـدْ أمَـرْتَ بِـهِ

فَارْحَمْ بُكائِی  بِحَقِّ الْبَـیتِ وَ الْحَـرَمِ

«خدایا؛ امر به دعا كرده‌ای و من نیز امتثال امر كرده‌ام . به گدایی در خانه‌ات آمده‌ام به حقّ این بیت و این حرم به درماندگی من ترحّم فرما

إنْ كانَ عَـفْوُكَ لا یـرْجُوهُ ذُو سَـرَفٍ

فَـمَنْ یجُودُ عَـلَی  الْعـاصِینَ بِـالْكَرَمِ

«پروردگارا؛ اگر بنا براین باشد كه رحمت تو فقط شاملِ حالِ بندگانِ خوبت گردد، پس گنهكاران و فریب شیطان خوردگان به كجا بروند و از درِ خانه‌ی چه كسی عفو و رحمت بخواهند

این قدر گفت و گریست تا صدا قطع شد. من نزدیكتر رفتم، دیدم پای دیوار كعبه بیهوش افتاده است. نشستم و سرش را به دامن گرفتم. از رقّت به حالش اشكم جاری شد و بر صورتش ریخت، چشم باز كرد و گفت:

(مَنِ الَّذِی شَغَلَنِی عَنْ ذِكْرِ رَبِّی)؛

«كه بود كه از ذكر خدایم مشغولم كرد

اگر پوستین، قسمت پشمینه‌اش، به سمت بدن باشد هم گرم می‌كند و هم ظاهرش زیباست . امّا وقتی كه وارونه شد، هم ظاهرش نازیبا می‌شود و هم گرمی ندارد. اسلام در آن زمان این چنین می‌شود! ظاهر آن طوری نشان داده می‌شود كه مردم از آن می‌ترسند؛ زیرا می‌بینند امانت و صداقت در آن نیست، دروغگویی و كلاه برداری فراوان است. در نتیجه اسلام در نظرشان منفور و مثل پوستینِ وارونه می‌شود و برای خودِ مسلمانان نیز اثر بخش نمی‌باشد

گفتم: من، غلام شما، طاووس یمانیم. مولایم؛ چرا این قدر به خودتان رنج می‌دهید؟ شما كه جدّتان، رسول خدا و علی مرتضی، مادرتان صدیقه‌ی كبری، پدرتان امام سیدالشهداعلیهم السلام است. چرا این قدر ناراحتید؟! فرمود:

(هَیهاتَ دَعْ عَنِّی حَدِیثَ جَدِّی وَ أبِی وَ اُمِّی)؛

«سخن از جدّ و پدر و مادر به میان نیاور [مگر این آیه‌ی قرآن نیست كه:]»

“ فَإذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أنْسابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ ... “ ؛

«وقتی كه در صور دمیده شد دیگر از انساب و جدّ و پدر و مادر نمی‌پرسند و جز عمل چیز ی نمی‌پذیرند.»

(إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ خَلَقَ الْجَنَّةَ لِمْنَ أطاعَهُ وَ لَوْ كانَ عَبْداً حَبَشِیاً وَ خَلَقَ النّارَ لِمَنْ عَصاهُ وَ لَوْ كانَ سَیداً قُرَشِیاً) ؛

«خداوند عزوجل، بهشت را برای اطاعت كاران و جهنّم را برای گنهكاران آفریده است.»

باز سر به سجده نهاد و در حالی كه می‌گریست، شنیدم كه می‌گفت:

(عُبَیدُكَ بِفِناءِ‌كَ فَقِیرُكَ بِفِناءِ‌كَ سائِلُكَ بِفِناءِ‌‌كَ)؛

«خدایا؛ بنده‌ی كوچكت درِ خانه‌ات آمده، سائل مسكینت، سر به آستانت نهاده است

و امّا مصیبت امام سجّاد(علیه السلام)

این حال عبادتش بود و آن هم مصیبتش كه از خودِ حضرتش نقل شده، فرمود:

(رَبَطُونا كَاْلاَغْنامِ)؛

«ما را [در شام] مانند گوسفندان به یك ریسمان بسته بودند

و به مجلسِ شوم یزید وارد كردند. در حالی كه یك سر ریسمان به بازوی من بود و سر دیگرش به بازوی عمّه‌ام، زینب! بچّه‌ها كه نمی‌توانستند پا به پای بزرگترها بیایند، زمین می‌خوردند؛ با تازیانه از زمین بلندشان می‌كردند!!

فرآوری: زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان   


منبع: بیانات آیت الله ضیاء آبادی