تبیان، دستیار زندگی
این مقاله را با اشاره به این موضوع آغاز می‌کنیم که در آمریکا یک دگرگونی عمیق و گسترده و تحولی فرا‌گیر در مفاهیم القایی حاصل از کاربرد استعارات و کنایات موجود در ذات وسایل ارتباط جمعی صورت گرفته است. این دگرگونی به گونه‌ای اس...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وسایل ارتباط جمعی ستون بنیادین معرفت‌شناسی ( شماره اول )


اینمقاله را با اشاره به این موضوع آغاز می‌کنیم که در آمریکا یک دگرگونی عمیق و گسترده و تحولی فرا‌گیر در مفاهیم القایی حاصل از کاربرد استعارات و کنایات موجود در ذاتوسایل ارتباط جمعی صورت گرفته است. این دگرگونی به گونه‌ای است که محتوای بخش وسیعی از ادبیات عامّه و افکار عمومی این جامعه را به بیهودگی خطرناکی‌ سوق داده است.

این دگرگونی به گونه‌ای است که محتوای بخش وسیعی از ادبیات عامّه و افکار عمومی این جامعه را به بیهودگی خطرناکی‌ سوق داده.

در ابتدا باید مشخص شود کهافکار عمومی و محاورات عامّه، در زمانی که صنعت چاپ و فرهنگ کتابخوانی زیربنای افکار و مبادلات فکری انسان‌ها را شکل می‌دهد، چه تفاوت‌هایی با زمانی دارد که تلویزیون حاکم است. در حالت اول، گفتگو‌های عامه و مناظرات مردمی غالباً هماهنگ و برخوردار از انسجام و منطقی و عاقلانه است؛ در صورتی که در عصر حاضر و در دوران سیطره تلویزیون، سراسر، ناهماهنگ و بی محتوی می‌نماید.

در مخالفت با برنامه و اعتراض به مزخرفات‌ی که از تلویزیون پخش می‌شود، شاید در اینجا حرفی برای گفتن نباشد،چرا که بهترین کاربرد آن همین است و کسی یا چیزی از این بابت به مخاطره و آسیب جدی نمی‌افتد؛ در حالی که برای ارزیابی و نقد یک فرهنگ می‌بایست آنچه را که همان فرهنگ برای آن احترام و اعتبار و اهمیّت قائل است ملاک قرار داد و نه روز مرگی‌های آشکار و عوام زدگی‌ها مشهود آن را.

برای ارزیابی و نقد یک فرهنگ می‌بایست آنچه را که همان فرهنگ برای آن احترام و اعتبار و اهمیّت قائل است ملاک قرار داد و نه روز مرگی‌های آشکار و عوام زدگی‌ها مشهود آن را.

مشکل اساسی ما نیز در همین جا است؛ زیراتلویزیون به عنوان رایج‌ترین وسیله، زمانی خطرناکتر است که واسطه انتقال و ابزار مبادله پیام‌های مهم فرهنگی قرارمی گیرد. اگر بخواهیم بطور جدی در باره تلویزیون چیزی بگوییم؛ باید ابتدا معرفت‌شناسی آن را مورد گفتگو قرار دهیم و بعد به دیگر ابعاد آن بپردازیم.

معرفت‌شناسی، دانشی است بسیار پیچیده؛ علاوه بر آن، در برخی موارد، وضوح کافی ندارد. موضوع این علم، بررسی مبانی و سرچشمه‌ها و طبیعت علوم و معارف است.

معرفت‌شناسی، دانشی است بسیار پیچیده؛ علاوه بر آن، در برخی موارد، وضوح کافی ندارد. موضوع این علم، بررسی مبانی و سرچشمه‌ها و طبیعت علوم و معارف است.

در این جا معرفت‌شناسی از آن رو حایز اهمیت است که هم تعریف و توصیف حقیقت را و هم مبانی و سرچشمه‌هایی را که این تعریف و توصیف از آن نشأت می‌گیرد، مورد مداقّه قرار می‌دهد. هدف این است که نشان داده شود که برداشت‌ها و توصیف‌هایی که از حقیقت عرضه می‌شود، حداقل در پاره‌ای موارد از خصلت ذاتی وسایل ارتباطی و ابزارهایی سرچشمه می‌گیرد که وسیله انتقال اطلاعات و پیام‌رسانی به ما هستند؛ لذا به بررسی ارتباط و قرابت اساسی و بنیادین میان معرفت‌شناسی، و ابزار و وسایل ارتباطی و رسانه‌های جمعی موجود می‌پردازیم.

برای روشن‌تر شدن مفهوم عنوان این بخش (معرفت‌شناسی) واژه‌ رزنانس یا بازتاب می‌تواند مفید باشد. مثلاً هنرپیشگان و اشخاص یک پرده نمایش نظیر هاملت یا قهرمانان یک تاریخ، نظیر کارولزآلیس (CARROLLS ALICE)، نیز می‌توانند دارای بازتاب باشند. اشیا و سرزمین‌ها نیز همین‌طور: «کوچک‌ترین جزئیات جغرافیایی دو کشوری که از هم فاصله دارند، یونان و اسرائیل، آن‌چنان در ذهن و حوزه خود آگاهی ما نقش بسته است که گویی این دو کشور بخشی از جغرافیای جهان ذهنی و تخیلی ما شده‌اند، خواه به این کشورها سفر کرده باشیم خواه نه.»

بنابراین می‌توان گفت مبنای بازتاب و نیروی محرکه آن، در بعد کتابی و استعاری آن نهفته است. از قدرت استعاری یک عبارت، یک کتاب، یک چهره، یا یک مقطع تاریخی می‌توان برداشت‌ها و تجربیات فراوانی فراهم آورد و به آنها معنا و مفهوم بخشید.

از قدرت استعاری یک عبارت، یک کتاب، یک چهره، یا یک مقطع تاریخی می‌توان برداشت‌ها و تجربیات فراوانی فراهم آورد و به آنها معنا و مفهوم بخشید.

از این طریق است که آتن مرادف و کنایه از بزرگان علم و روشنفکری می‌شود و هرگاه در هر کجا که به چنین بزرگانی بر می‌خوریم بلافاصله آتن به ذهن ما خطور می‌کند؛ یا هاملت مظهری می‌شود از سست ارادگی و بی‌فکر و خیالی و هم‌چنین یورش‌های آلیس کنایه‌ای می‌شود از نظم و انضباط جویی در جهانی که مملوّ از بیهودگی‌ها و پوچی‌ها و عاری از مفاهیم معنوی است.

اینطور می‌توان گفت که هر وسیله ارتباط جمعی از نوعی بازتاب برخوردار است. هر وسیله و ابزاری، قدرت آن را دارد که خود را از آن محدوده نخستین جدا کند و سیطره خود را در چارچوبی نوین و غیرقابل پیش‌بینی گسترش دهد. از آنجا که هر کدام از ابزارها و وسایل ارتباط جمعی به نوعی معیّن، نظم و سامان‌دهی تفکر و اندیشیدن و نیز جذب و هضم تجربیات ما را هدایت می‌کند، لذا در شکل‌گیری حوزه‌های خود‌آگاهی و همچنین در شکل‌دهی به نهادهای اجتماعی ما نقشی گسترده و گوناگون دارد. این نقش تا آنجا پیش می‌رود که نه تنها در برداشت و استنباط ما از مفاهیمی نظیر پارسایی و نیکی و زیبایی اثر می‌گذارد؛ بلکه حتی بال‌های تأثیر خود را بر نوع و چگونگی برداشت و بیان ما از هستی و نگرش و باورمان نسبت به حقیقت می‌گستراند. حتی نوع رفتاری که ما نسبت به استنباط‌ها و تصورات خود داریم متأثر از این ابزارها و وسایل است.

برای روشن‌تر ساختن کیفیت تأثیر ملموس اما نامرئی خصلت‌های ذاتی وسایل و ابزارهای ارتباط جمعی بر محتوای یک فرهنگ، به ذکر دو مثال می‌پردازیم که موضوع در هر سه مورد، بر محور بیان حقیقت دور می‌زند.در مقاله بعدی به طور مفصل به ذکر این مثالها و توضیح هر کدام می پردازیم.

منبع: کتاب زندگی در عیش ، مردن در خوشی- نیل پستمن