صبری از عُمق عقل
حضرت زینب علیهاالسلام در خانواده ای به دنیا آمد كه به طهارت و پاكی شهرت داشت، در خانواده ای دیده به جهان گشود كه آیه "انّما یرید الله لیذهب عنكم الرّجس اهل البیتِ و یطهّركم تطهیرا"(1) بر عصمتش صحّه میگذارد، خانواده ای كه ملائكه غبار در و دیوارش را به تبرّك بر دیدگان میمالند و به آن مباهات میكنند.
گفتنی است كه مورّخان، زمان دقیق این تولّد را علیرغم اهمیتی كه دارد ضبط نكردهاند و آراء و اقوال چنان متشتت و گونهگون است كه جز با قراین و حوادث تاریخی نمیتوان آن را حدس زد، با این حال، عالمانی چون علاّمه مجلسی این ولادت را در سال پنجم هجری دانستهاند.(2)
اما این كه چرا او را «زینب» نامیدند باید گفت هنگامی كه عقیله بنیهاشم متولد شد. پیامبر صلی الله علیه واله در سفر بود، از این رو مادرش فاطمه علیهاالسلام از امام علی علیه السلام خواست نامی برای این نوزاد معین كند. اما امام امتناع نمود و این امر را به بازگشت پیامبر صلی الله علیه واله واگذار كرد. وقتی پیامبر صلی الله علیه واله از سفر برگشت ضمن ابراز خشنودی و خرسندی فرمود: "فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند درباره آن تصمیم میگیرد".(3) بعد جبرائیل نازل شد، ضمن ابلاغ سلامِ خداوند گفت باری تعالی میفرماید: "نام این دختر را زینب بگذار كه این نام را در لوح محفوظ نوشتهام"(4) آن گاه رسول خدا صلی الله علیه واله زینب علیهاالسلام را گرفت و بوسید و فرمود: "توصیه میكنم همه این دختر را احترام كنند كه او مانند خدیجه است".(5) یعنی حضرت زینب علیهاالسلام بسان خدیجه كبری علیهاالسلام در راه اعتلا و سرافرازی اسلام همه مصائب و بلایا را تحمّل خواهد كرد و با صبر و استقامت و ایثار موجب رشد و تعالی این دین مقدّس خواهد شد.
زینب و بزرگترین درس تاریخ
جهان آدمیزادگان بدون درد و رنج متصور نیست. پیمانه ی هر كسی تا بدانجا كه گنجایش و وسع داشته باشد، با گرفتاریها در هم آمیخته است؛ «لقد خلقنا الانسان فی كبد» (6)
مصیبت ها كیمیا صفت، مس وجود آدمیان را به طلا مبدل می كنند، ولی اگر مقیاس كربلا نبود و اگر زینب علیهاالسلام نبود چه بسیار مردان و زنانی كه در نیمه راه باز می ماندند. كربلا تا قیامت مقیاس همگان است تا گرفتاری ها و مشقات خود را با آن توزین كرده و از فشار روحی بر خود بكاهند.
صبر زینب علیهاالسلام یك شورش بر اساس حیاتی معقول است كه همواره در بحرانی ترین شرایط، بهترین جهت را برای تاریخ و زمانه ساخته و پرداخته كرده و عالمی را درس داده است
اما صبر چیست؟ صبر در چنان موضعی نشستن حالتی در آدمی است كه در اولین مواجهه اش با گرفتاری بتواند تعادل روحی خود را بازیابد و آن گاه واكنش مناسب و به جا اتخاذ نماید.
بسیاری از مردم در دو حالت ، فرصت های گرانبها را از كف داده اند ؛ یكی در هیجانات شادی آور مفرط و دیگری در اوج غم های جان فزا. صبر بهترین وسیله برای رسیدن به موازنه روانی و استفاده از فرصت ها در این دو حالت است ولی زینب علیهاالسلام به بهترین شكل از فرصت ها بهره جست. برای بیان این منظور كلام خود را با استمداد از تاریخ توسعه می دهیم:
كربلا در دو نگاه؛ بانو و دو مخاطب
حضرت زینب علیهاالسلام دو نگاه به كربلا دارد. در یك نگاه ، كربلا دریای خون و لخته مصیبت است: أتدَرون أیَّ كبد لمحمّد فریتم وأیَّ دم له سفكتم، وأیَّ ...؟ آیا می دانید چه جگری از پیغمبر پاره پاره كردید و چه خونی از او ریختید؟ (7)
مصیبت آن قدر بزرگ است كه رگ و پی ستون دیانت را از هم گسیخته و افلاك و زمین بر اساس شعور باطنی خود كه نور وجودشان را از نور وجود او ستانده اند، نزدیك است كه عنان وجود از كف بدهند.(8)
در این نگاه دل دریایی زینب علیهاالسلام سخت طوفانی است و كلام جانگداز او در پاسخ عبیدالله ملعون از ژرفای غم او حكایت دارد:
« لقد قتلت كهلی و قطعت فرعی و اجتثثت اصلی فان یشفك هذا فقد اشتفیت یابن مرجانه(9)؛ به راستی كه بزرگم را كشتی و شاخه ام را قطع كردی و ریشه ام را كندی ، اگر این تو را شفا می دهد شفا بگیر ، ای پسر مرجانه »
این جا او به صبر نیاز دارد چرا كه تنها رسول توانای دیار ثارالله است. او صبر پیشه می كند و بعد بهترین كلام را بر زبان می راند، بهترین سكوت را عملی می سازد، بهترین نگاه ، بهترین گریه، بهترین فریاد و بهترین مرثیه را شیوه خود می سازد.
این درس صبر زینب علیهاالسلام است. نه آن كه در بایگانی عواطف خود ، از زینب صبور سپیدموی غصه داری بسازیم كه در گوشه تاریخ كز كرده ، بر برادران و فرزندان ... مویه می كند.
صبر زینب علیهاالسلام یك شورش بر اساس حیاتی معقول است كه همواره در بحرانی ترین شرایط، بهترین جهت را برای تاریخ و زمانه ساخته و پرداخته كرده و عالمی را درس داده است.
ولی این صبر چگونه ممكن است؟ چگونه آن دل طوفان زده را می توان به اختیار عقل و خرد درآورد؟
چرا دستگاه ادراك ما از چشم و گوش و دل و عقل ، همه و همه در مواقعی نه این چنین كه مواقعی نازل تر، دیگر در اختیار هیچ فرماندهی نیست: «من عشق شیئاً اعشی بصره و اعمی قلبه فهو ینظر بعین غیر صحیحة و یسمع باذن غیر سمیعة قد خرقت الشهوات و عقله …» (10)
سرّ این صبوری در نگاه دیگر زینب علیهاالسلام به كربلاست كه مخاطبی دیگر دارد. بانویی كه وقتی بر عمرسعد خطابه می خواند مصیبت را بزرگ تر از فهم و عقل او می شمرد. اویی كه وقتی ندبه می كند و مویه می سازد، اسبان نیز طاقت شنیدن ناله اش را ندارند...(11)
خداوند در جان زینب علیهاالسلام بسی بزرگ است. در مقیاس با خداست كه حجت او كم است. دیده خدابین زینب علیهاالسلام است كه در جوار خداوند هیچ بزرگی را نمی بیند. این ایمان و باور است كه زینب علیهاالسلام را به چنان صبوری فرا می خواند و صبوری او عین علم اوست ، نه به مانند كسی كه از روی جهل و عدم آگاهی از عمق مصیبت، صبوری به خرج دهد
زمانی كه فقط خود اوست و خدا و كشته غرقه به خونش، دستان خود را به زیر آن پاره پاره تن می برد و تمام وجودش غرق در محبت و معرفت به خداوند التماس می كند: «ربنا تقبل منا هذا القربان»(12)
شاگرد درس توحید
حضرت زینب علیهاالسلام شاگرد كلاس خطابه امام علی علیه السلام است. او شاگرد زیرك و فطن مكتب امام علی علیه السلام ، كه از الف الفبای آن كلاس احدیّت را فهمیده است. او بارها و بارها از پدر شنیده و از رفتارش خوانده و حتی فكر و اندیشه علی علیه السلام را گمانه زده كه: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر مادونه فی أعینهم» (13) اگر خدا در جان كسی بزرگ شد؛ غیر خدا هر آنچه كه هست در مشاعر او كوچك است.
و خداوند در جان زینب علیهاالسلام بسی بزرگ است. در مقیاس با خداست كه حجت او كم است. دیده خدابین زینب علیهاالسلام است كه در جوار خداوند هیچ بزرگی را نمی بیند. این ایمان و باور است كه زینب علیهاالسلام را به چنان صبوری فرا می خواند و صبوری او عین علم اوست ، نه به مانند كسی كه از روی جهل و عدم آگاهی از عمق مصیبت، صبوری به خرج دهد.
در این بین توجه به این مهم، اساسی است كه زینب علیهاالسلام آن چنان در بستر تربیت فاطمی و علوی به تعادل قوا رسیده كه همه ظرفیت های انسانی و زنانگی او یكی جا و متوازن رشد نموده است.
به امید آنروز که اگر روزی برای این اسوه صبر و استقامت اشکی ریختیم، اشکی باشد مملو از شناخت و بیداری! و شاگرد نمونه درس او باشیم.
پی نوشت:
1. احزاب (33) آیه33.
2. نقدی، زینب الكبری ، علی قائمی، زندگانی حضرت زینب، ص23، انتشارات امیری، چاپ دوم.
3. ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج3، ص38 ،دارالكتب الاسلامیه.
4. همان، ص38.
5. همان، ص38.
6. بلد (90): 4
7. شیخ مفید، كتاب الامالی، ص 323
8. اشاره به حدیث شریف «حسین منی و انا من حسین» از رسول مكرم اسلام صلی الله علیه واله است كه بر اساس آن می توان استنباط كرد اگر همه وجود، شعاع نور پیغمبر اكرم صلی الله علیه واله و كلمه نوریه محمدیه و صادر اول است ، پس هستی خود را از هست حسین بن علی علیهماالسلام نیز عاریت گرفته است چرا كه نور وجود حسین علیه السلام همان نور وجود پیامبر صلی الله علیه واله است.
9. منهاج الدموع، ص 370
10. نهج البلاغه، خ 109
11. ... حتی رأینا دموع الخیل ینحدر علی حوافرها؛ مقتل خوارزمی، ج 2، ص 39
12. سیدرضا صدر، پیشوای شهیدان، ص 225
13. فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 185 (خطبه متقین)
فرآوری: فاطمه زین الدینی
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
زندگانی حضرت زینب علیه السلام، علی قائمی
زینب علیها السلام ، قهرمان صبر ، عباس جباری مقدم
نامه جامعه حوزه ، شماره هشتم ، ص 49 ، فریبا علاسوند
سایت emamhossein
سایت aviny