تبیان، دستیار زندگی
در نزد زنان گوناگون شاهنامه خردورزی آشکاری می‌توان یافت. اما آن مایه از خردورزی، یکسان و به یک شیوه نیست. بلکه برپایه‌ی روند داستان و نقش‌ورزی شخصیت‌های زن داستان‌هاست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دانایی و خردورزی، ویژگی زنان شاهنامه


در نزد زنان گوناگون شاهنامه خردورزی آشکاری می‌توان یافت. اما آن مایه از خردورزی، یکسان و به یک شیوه نیست. بلکه برپایه‌ی روند داستان و نقش‌ورزی شخصیت‌های زن داستان‌هاست.

شاهنامه  فردوسی

پوران‌دخت برومند :

در نزد زنان گوناگون شاهنامه خردورزی آشکاری می‌توان یافت. اما آن مایه از خردورزی، یکسان و به یک شیوه نیست. بلکه برپایه‌ی روند داستان و نقش‌ورزی شخصیت‌های زن داستان‌هاست. برای نمونه، زنی همانند فرانک، خردمندی‌اش را در جایی آشکار می‌کند که می‌شنود فرزندش فریدون دست‌خوش خطر و مرگ است. پس تدبیرش را بکار می‌برد و به آب و آتش می‌زند تا او را نگهداری کند و این امکان را برایش فراهم بیاورد که رشد کند و ببالد و به جایی برسد که بتواند نجات‌بخش ایران باشد. یا سیندخت کاردانی‌اش را آن‌جای نشان می‌دهد که بتواند مرد تندخویی همانند مهراب را آرام کند و بستری فراهم بیاورد تا پیوند عاشقانه‌ی زال و رودابه به سرانجامی نیک برسد و از آن رهگذر کسی گزند و آسیبی نبیند. این خردمندی‌ها در درون داستان‌ها و شخصیت‌هایی داستان‌ها نهفته است و نشانه‌هایش آن‌جایی آشکار می‌شود که بایسته و ضرورت داستان و سرگذشت شخصیت‌هاست.

زنان شاهنامه چهره‌ای نمونه‌وار و درخشان‌ دارند

به باور من، هنگامی که می‌خواهیم درباره‌ی نقش زنان در شاهنامه سخن بگوییم، باید همه‌ی شاهنامه را پیش چشم داشته باشیم، نه یک بخش را. در این صورت خواهیم دید که بیشتر زنان شاهنامه نمونه‌وار و درخشان‌اند. همانند سیندخت، گردآفرید، فرانک، رودابه، تهمینه و منیژه. این زنان جنبه‌های مثبت فراوانی دارند. از شرم و آهستگی و خردمندی گرفته تا دانایی و بیان دیدگاه‌های راهبردی. برای نمونه، هنگامی که کتایون، اسفندیار را از جنگ با رستم پرهیز می‌دهد، یا هنگامی که گردآفرید رودرروی سهراب می‌ایستد، جنبه‌های مثبت شخصیتی آن‌ها به روشنی دیده می‌شود. یا فرنگیس و گلشهر و جریره هر کدام راه و روشی را بکار می‌برند که پیش‌برنده است.

با این همه، در داستان سیاوش، به زنی برمی‌خوریم به نام سودابه که چندان چهره‌ی دلپسندی ندارد. البته در آن بخش از شاهنامه که سودابه دختر شاه هاماوران است‏ و به یاری کی‌کاووس می‌آید و او را از نیرنگ پدرش آگاه می‌کند، چهره‌اش زیبا و پسندیده است. در این بخش نقش او منفی نیست؛ اما بعد که رودرروی سیاوش می‌ایستد، منش او نیز دگرگون می‌شود.

ایرانیان سیاوش را سرچشمه‌ی پاکی می‌دانند. خودخواهی سودابه، پلیدی این زن را پر رنگ می‌کند و کار را به جایی می‌کشد که کی‌کاووس را در برابر سیاوش قرار می‌دهد. آن‌گاه که سیاوش کشته می‌شود، این گمان برای ایرانیان پیش می‌آید که رفتار سودابه انگیزه‌ی پناه‌جویی سیاوش به توران و مرگ او بوده است. این فراز و نشیب‌هاست که ناپاکی و پلیدی شخصیت سودابه را رو می‌کند. پس نباید آنقدرها حساس بود که چرا این زن در داستان سیاوش نکوهش شده است. فردوسی بازتاب‌دهنده‌ی دیدگاه مردم است. مردمی که سال‌ها پس از کشته شدن سیاوش به جنگ تورانیان رفته‌اند تا کین او را بخواهند.

به باور من، هنگامی که می‌خواهیم درباره‌ی نقش زنان در شاهنامه سخن بگوییم، باید همه‌ی شاهنامه را پیش چشم داشته باشیم، نه یک بخش را. در این صورت خواهیم دید که بیشتر زنان شاهنامه نمونه‌وار و درخشان‌اند. همانند سیندخت، گردآفرید، فرانک، رودابه، تهمینه و منیژه. این زنان جنبه‌های مثبت فراوانی دارند. از شرم و آهستگی و خردمندی گرفته تا دانایی و بیان دیدگاه‌های راهبردی.

زنان بخش پایانی شاهنامه

راست آن است که برخی از زنان بخش تاریخی و پایانی شاهنامه، درخشندگی و زیبایی زنان روزگار پهلوانی را ندارند. هرگز شیرین زمان خسرو پرویز با هیچ‌کدام از زنان پهلوانی و اساتیری شاهنامه سنجیدنی نیست. البته در بخش تاریخی شاهنامه به زنان پُرآوازه و نقش‌آفرین برمی‌خوریم. همانند گلنار و گردیه، خواهر بهرام چوبین. ولی آن‌ها رنگ و بوی زنان دوران اساتیری و پهلوانی را ندارند. شاید از آن‌رو که تنگناهایی برای طرح شخصیت‌های زن وجود داشته است. برای این که ما، در بخش تاریخی، نام زنان بسیاری را می‌بینیم که نمونه‌وارند، ولی برجستگی ویژه‌ای ندارند و چندان توصیف نمی‌شوند. این هم هست که کم‌توجهی تاریخ‌نویسان و جامعه به زن سبب شده که رفتار آن‌ها بازتاب آشکاری پیدا نکند.

شرم و آزرم زنان شاهنامه

شرم و آزرم یکی از ویژگی‌های زنان شاهنامه است. در شاهنامه، پرده‌دری پسندیده نیست. در مقابل، نژاده بودن و نیک‌گوهری در سراسر شاهنامه ستوده می‌شود. شخصیت خود فردوسی هم به‌گونه‌ای است که زبان‌اش پاکیزه است و واژه‌های روشن و تابناک بکار می‌برد. فردوسی هیچ‌گاه سر سازگاری با سخن پرده‌درانه ندارد. البته به عشق و لطافت عاشقانه توجه می‌کند. حتا توصیف زیبایی زنان را از یاد نمی‌برد. بی‌آن‌که در سخن او پرده‌دری‌ای باشد. بی‌گمان چنین نگاهی برخاسته از اندیشه‌ی روشن فردوسی و شخصیت برجسته‌ی اوست.

بخش ادبیات تبیان


منبع: امرداد