اگر فاطمه علیهاالسلام نبود...
اگر فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نبود، آیات و روایاتی که درباره زن آمده است، معنایی متفاوت به خود میگرفت. زن، انسان مستقلی محسوب نمیشد و کسی باور نمیکرد که زنان هم بتوانند مانند مردان کامل شوند.
ما مفتخر هستیم که روز بزرگداشت مقام زن در کشور ما، همان سالروز میلاد پرسعادت دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. این در حالی است که در مناسبتهایی که در بعضی کشورها مرسوم است، هشتم مارس را روز زن میدانند. در این نوشته به بهانه این روز میخواهیم برای این سوال پاسخی بیابیم که اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، چه میشد؟
در دوران کنونی مرسوم است که روزها را به نام گروههای اجتماعی نامگذاری میکنند. روز معلم، روز زن، روز کارگر از این نمونه است و در نگاه اولیه این اقدامی پسندیده به نظر میآید زیرا میتوان به بهانه این نامگذاری توجه مردم را به خدمات اقشار مختلف جلب نمود و در کنار سپاسگزاری از فعالیتهای مفید آنها، به طرح مشکلات و ناراحتیهای خاص آنان و ارائه راهکار برای رفع آن پرداخته شود. هشتم مارس در تقویم مناسبتهای بسیاری از کشورها به عنوان روز زن ثبت شده است که در کشور ما شهرتی ندارد؛ با این حال بعضی از رسانهها در فرصت به دست آمده از این روز تلاش میکنند تا تفکرات جهت دار خود را ضد اسلام مطرح کنند و با شگردهای فنی خود به تخریب احکام دینی مانند حجاب بپردازند. جدا از غرض ورزیهای رسانهای که در این باره مشهود استٰ، گویا اینان برای زنان هویتی بجز خود را در "معرض دیدهها قرار دادن" سراغ ندارند که اینقدر درباره آن به بحث مینشینند. این در حالی است که شایسته است در این روز درباره حقیقت زن به عنوان مخلوقی مستقل از مردان و دارای هویتی جمعی و مقبول پرداخته شود.
در اینجا به بهانه روز جهانی زن و به یاد الگوی جاودانه زن در اسلام یعنی فاطمه زهرا سلام الله علیها درباره این سوال میاندیشیم که به لحاظ اجتماعی، اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود چه میشد.
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، جهان بدون زنانگی تفسیر میشد. قوانین تنها از دید صلابت و خشک بودنشان لحاظ میشد و تاریخ و قانونمندی بیمحبت جایگزین تعالیم همه جانبهنگر اسلام میشد. صفات جلالی خدا متبلور میشد اما صفات جمالی خدا نادیده گرفته میشد. در آن صورت سبک اندیشه را بالاجبار از گذشتههای تاریخی میگرفتیم و از محبت و زیبایی بیبهره میشدیم.
الگو دانستن فاطمه زهرا سلام الله علیها باعث میشود که معتقد شویم که زن، برای اثبات هویت خویش نیاز به همسانی با مردان ندارد؛ بلکه خود دارای اصل و هویت متفاوت و خاص زنانه است که مخلوق خدا و مستقل و مقبول است.
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، زن نماد نداشت و یک انسان کامل مۆنث که بتوان به عنوان نمونه زنان معرفی کرد، وجود نمیداشت. فقدان این نمونه برای زن، مسلمانان را دچار آشفتگی فراوانی میکرد و دست آنان را به دامن تفکرات شرقی و یا غربی دراز مینمود. این در حالی است که اسلام دینی متعادل است و تعلیماتش به هیچیک از شرق یا غرب وابسته نیست؛ یعنی ما مسلمانان به تاریخ شرق و غرب در دنیای کنونی و گذشته اعتراض داریم و معتقدیم که حق زن در دنیای کنونی به شکلی مدرن نادیده گرفته میشود.
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، آیات و روایاتی که درباره زن آمده است، معنایی متفاوت به خود میگرفت. زن، انسان مستقلی محسوب نمیشد و کسی باور نمیکرد که زنان هم بتوانند مانند مردان کامل شوند. آموزههای دینی که درباره زنان آمده به اشتباه فهمیده میشد و معنای درست آنها فهمیده نمیشد؛ زیرا وقتی الگویی مانند فاطمه زهرا از نظر اسلامی زن کامل باشد، معلوم میشود که روایاتی که درباره نقص زنان آمده است، مربوط به همه زنان نیست؛ بلکه ویژگیهایی مخصوص به جنس زن است و زنانی که در ایمان و تقوا و انجام عمل صالح پیشروی کنند از این نقصها بیرون میروند؛ همان گونه که مردها هم اشکالات و نواقصی مربوط به جنس مردانه خود دارند که با پیشروی در ایمان و تقوا و انجام عمل صالح از آن بیرون میآیند.
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، زن جنس دوم میبود و حتی عاقلانی که عاطفی- محور بودن زن را به رسمیت میشناسند زنان را محدود و تحت همین جبر میدانستند. اعتقاد بر این میشد که چون عواطف نقش اساسی را در تفکر و رفتار زن ایفا میکند، زنان به هنگام فشارهای عاطفی نمیتوانند به هیچ عهد دینی و اجتماعی پایدار بمانند. وجود فاطمه زهرا علیها سلام ثابت کرد که زن میتواند در تعهدات الهی و اجتماعی پایدار بماند زیرا زنان میتوانند در عین عاطفی بودن، دایره عطوفت خود را به حدی گسترش دهند که روح بزرگشان بتواند بر اثر بزرگ شدن دامنه عواطف، به عهدهای الهی و اجتماعی پایبند بماند و از کاملین روزگار شود.
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، زن نماد نداشت و یک انسان کامل مۆنث که بتوان به عنوان نمونه زنان معرفی کرد، وجود نمیداشت. فقدان این نمونه برای زن، مسلمانان را دچار آشفتگی فراوانی میکرد و دست آنان را به دامن تفکرات شرقی و یا غربی دراز مینمود.
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، امام حسن و امام حسین و بقیه ائمه علیهم السلام نبودند. تنها ولی معصوم بعد از پیامبر، همان علی علیه السلام میبود. در نتیجه تعالیم پیامبر از طریق صحابه و تابعان در نسلهای بعدی به مسلمانان منتقل میشد و در اثر ظلمها و فشارهای حاکمان و رسانههای تبلیغاتی زمان، به تدریج سبک فکری پیامبر محو میشد و عادات و رسوم بیمبنا جای آن را میگرفت و از قرآن هم بجز ظاهرش هیچ چیز نمیماند. دیگر هیچ ریسمان محکمی پیدا نمیشد که از جنس بشر باشد و به کمک آن بتوانیم روش درک معنای قرآن را بیاموزیم و نیز در تحولات اجتماعی رفتار درست و بدون افراط و تفریط را تشخیص دهیم و راهی برای شناخت صحیح از شخصیت پیامبر و علی علیهما السلام که در تاریخ تحریف شده است، نمیداشتیم.
اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، زن تحت مالکیت فردی قرار میگرفت. به یمن وجود فاطمه زهراست که در آیه 61 آل عمران(آیه مباهله)، زنان هم دارای هویت جمعی و پذیرفته شده هستند:
فَمَنْ حَاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبینَ
الگو دانستن فاطمه زهرا سلام الله علیها باعث میشود که معتقد شویم که زن، برای اثبات هویت خویش نیاز به همسانی با مردان ندارد؛ بلکه خود دارای اصل و هویت متفاوت و خاص زنانه است که مخلوق خدا و مستقل و مقبول است. زنانی که فاطمه زهرا سلام الله علیها را دوست میدارند برای کسب هویت، رفتارهای خود را به مردها شبیه نمیکنند زیرا در زن بودن خود کاستی نمیبینند؛ بلکه انجام کارهایی مثل رقابتهای مردانه را نوعی خروج از تعادل زنانه و باعث تخریب روحیه و آشفتگی روان محسوب میکنند. آرامشی را که از یکپارچگی طبیعی زنانه خود میبرند با زحمات فرساینده برای "تر" و "ترین" بودن بر هم نمیزنند. به عبارت دیگر زنی که فاطمه زهرا را بشناسد هرگز آرزو نمیکند که خدا او را مرد آفریده بود.
روح الله رستگارصفت
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان