از ازدواج با غیر مسلمان تا قتل کافر...
گفتار پیشین: انسانهای درجه یك ، انسانهای درجه ؟!
در ادامه رد ادعاهای یكی از نویسندگانی كه بر حقانیت حقوق بشر غربی و عدم صلاحیت اسلام برای ارائه حقوق بشر جهان شمول اصرار دارد؛ باید گفت:
اینكه زن مؤمنه بنا بر احتیاط نمیتواند با مرد مسلمان متدین به دیگر مذاهب اسلامی ازدواج كند یا اینكه یكی از اسباب تحریم در ازدواج كفر است، امری است كه هرگز به نفی حقوق بشر نمیانجامد؛ زیرا لازمه این امر جلوگیری از حق ازدواج برای غیرمسلمان نیست، بلكه حدی است كه برای مسلمانان ایجاد شده كه با غیر مسلمانان ازدواج نكنند. كفار حق دارند ازدواج كنند، ولی مسلمانان حق ندارند با غیر مسلمان ازدواج كنند. اگر غیر از این باشد و لازمه پذیرش حق ازدواج این باشد كه مسلمانان بتوانند با غیرمسلمان ازدواج كنند، نظام حقوقی اسلام امكان ادامه حیات نخواهد یافت و به تعبیری پذیرش حقوق بشر به معنای نفی حقوق اسلامی خواهد بود و این یعنی قبول اصل سلطه كه در اعلامیه جهانی نیز مورد پذیرش نیست. چنانكه بیان شد راه جهانشمولی حقوق بشر، احترام به تنوعات فرهنگی در عین احترام به حقوق بشر است.
اگر در اسلام یكی از موانع ارث كفر است، فرع و استثنا بر احكامی است كه در اسلام برای ارث وجود دارد و همه افراد انسانی تقریبا در همه نظامهای حقوقی در احوال خصوصی تابع قانون دولت متبوع خود هستند؛ بنابراین افراد غیرمسلمان نیز از یكدیگر ارث میبرند و در احوال خصوصی تابع قانون دین خود هستند. در جامعه اسلامی هرگز ارمنی از قوانین ارث مربوط به دین خود محروم نیست، اما چون اسلام و كفر یك امر اختیاری است، او با اختیار خود كفر را برگزیده و از اسلام با وجود امتیازی كه برای او به همراه دارد رویگردان است؛ نظیر كسی كه اگر پدر خود را به قتل رساند، ارث به او تعلق نمیگیرد و این حكم را نمیتوان خلاف حقوق بشر دانست. مانعیت كفر نیز خلاف حقوق بشر نمیباشد؛ زیرا چنین كسی همچنان از حقوق انسانی برخوردار است. در حقوق بشر تاكید بر مطابقت نظامهای حقوقی با حقوق بشر است، نه حاكمیت یك نظام حقوقی به بهانه حقوق بشر بر سایر نظامهای حقوقی.
اگر از شرایط اجرای قصاص، چه قصاص نفس چه قصاص عضو، تساوی در دین است یا دیه مرد مسلمان ده هزار درهم است و دیه یك مرد ذمی (مسیحی یا یهودی یا زرتشتی به شرطی كه شرایط ذمه را پذیرفته باشد) هشتصد درهم است، این امر به معنای نفی مجازات جانی در برابر غیرمسلمان نیست و این مفهوم را نمیرساند كه خون غیر مسلمان احترام و ارزش ندارد. [ همچنان که اخیرا برخی از مجتهدین دیه را در هر دو مورد یکسان می دانند.]
دراسلام خون مسلمان و غیرمسلمان هر دو محترم است؛ چنانكه قرآن كریم میفرماید: « …مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا… » در این آیه خداوند قتل یك انسان را، كه آدمی فردی را نكشته باشد یا در روی زمین فسادی برپا نكرده باشد، به مثابه قتل همه آدمیان معرفی كرده است و در روایات آنچنان گناه قتل و آدمكشی مذمت شده است كه هر انسان منصفی را به پیشی گرفتن دین در تكریم حیات آدمی متقاعد میكند. امام باقر (ع) در توضیح آیه بالا فرمودهاند:
برای كسیكه دست به خون انسانی بی گناه میآلاید، جایگاهی در آتش دوزخ مهیا گشته است كه اگر همه آدمیان را نیز كشته بود، در همان جایگاه وارد میگشت.
مطابق روایتی دیگر، حتی قتل خودسرانه انسان بدكار نیز دامن قاتل را آلوده میكند. چنانكه امام صادق (ع) فرمود:
خونریز وارد بهشت نمیشود .
از دیدگاه اسلام خداوندی كه از قتل ظالمانه گربهای درنمیگذرد، چگونه از قتل انسانی هرچند غیرمسلمان درگذرد. امام صادق (ع) فرمود:
«إن امرأة عذبت فی هرة ربطتها حتى ماتت عطشا.»
یعنی زنی را در قیامت بهسبب آنكه گربهای را حبس كرده تا تشنه جان داده است، عذاب میكنند.
مطابق روایتی نه تنها كشتن آدمی گناهی بزرگ است كه بر زبان راندن كلمهای كه به كشتهشدن انسانی بینجامد نیز دامنگیر شخص خواهد شد. در روایتی حتی سقط جنین نیز كه در حد نطفه باشد، ممنوع شده است؛ امام باقر (ع) فرمود:
جزای آمر قتل، حبس ابد است.
در موثقه زراره آمده است كه شكار برای لهو و خوشگذرانی امری ناپسند است و چنین سفری چون مباح نیست سفر حرام بوده و نماز در آن تمام است.
اگر در فقه، شهادت غیرمسلمان علیه مسلمان مسموع نیست، به جهت حرمت فوق العادهای است كه مسلمان دارد و چون اسلام بر هر چیز برتری دارد و هیچ چیز بر آن برتری ندارد، مسلمان نیز با شهادت یك كافر در دادگاه محكوم نمیشود، چون تساوی در شان و جایگاه ارزشی ندارد. اما این مطلب هرگز نباید اقدام خلاف حقوق بشر به حساب آید، چون درعینحال هر دو انسان هستند و از حقوق انسانی برخوردارند و اگر قضاوت آنها برای مسلمانان فاقد اعتبار شرعی است، به این منظور است كه جامعه اسلامی به واسطه این احكام، راه نفوذ و سلطه را بر هویت اسلامی خود بسته است. اما این امر به نفی حقوق انسانی صاحبان دیگر ادیان نمیانجامد. آنها در جامعه اسلامی محترمانه زندگی میكنند، اما شرط بهرهمندی از هرگونه سلطه بر مسلمان، اسلام آوردن است. مسلمان و غیرمسلمان در حقوق شرعی متفاوت هستند و غیرمسلمانان از بسیاری حقوق رایج میان مسلمانان محرومند؛ اما در حقوق بشر همگی شریكند و اینطور نیست كه اهل ذمه در قیاس با مسلمانان و مؤمنان، انسان درجه سه محسوب شوند؛ بلكه آنچه موجب این تفاوتها است، ایمان است و اسلام كه علاوه بر حقوق انسانی شامل حال افراد میشود و ایمان نیز یك حقیقت امتیاز آفرین است، نه یك توهم نظیر آنچه در تبعیضات نژادی و قومی مطرح است.
به عنوان مثال همه انسانها باید در حقوقی انسانی با هم شریك باشند، اما تابعیت نیز باعث بسیاری امتیازات میشود كه در كشورهای مختلف جهان امری پذیرفته شده است. همانگونهكه برای احراز پست ریاست جمهوری اگر تابعیت شرط باشد، هرگز به معنای نفی حقوق بشر نیست؛ همچنین برای ریاست جمهوری در یك كشور اسلامی علاوه بر تابعیت، اسلام نیز شرط است و این امر نباید به معنای نقض حقوق بشر قلمداد شود.
نویسنده: محمدرضا باقرزاده
. مائده (5): 30 – 32.
. وسائل الشیعه، ج 19، ص 2.
. همان، ص 5.
. همان.
. همان، ص 6.
. همان، ص 9.
. همان، ص 15.
. همان، ص 32.
. روحالله الموسوی الخمینی، المكاسب المحرمه، ج 1، ص 238؛ الوسائل (كتاب الصلوه)، الباب 9، من ابواب صلوه المسافر.