تبیان، دستیار زندگی
این پرسش همیشه مطرح بوده که زنان در متون تاریخی و ادبی فارسی چه مقدار حضور دارند و نقش آنان در حوادث و حکایت‌ها چه بوده است؟ آیا زنان نقشی فعال دارند یا به ‌صورت حاشیه‌ای مطرح‌اند؟ آیا غیبت زنان در متن تاریخ بیهقی نهادی از غیبتشان در عرصه علنی اجتماع آن ز
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جایگاه زنان در تاریخ بیهقی

زن در تاریخ بیهقی و سفرنامه‌ی ابن‌بطوطه


این پرسش همیشه مطرح بوده که زنان در متون تاریخی و ادبی فارسی چه مقدار حضور دارند و نقش آنان در حوادث و حکایت‌ها چه بوده است؟ آیا زنان نقشی فعال دارند یا به ‌صورت حاشیه‌ای مطرح‌اند؟ آیا غیبت زنان در متن تاریخ بیهقی نهادی از غیبتشان در عرصه علنی اجتماع آن زمان است؟ در دیگر متون تاریخی مانند سفرنامه ابن‌بطوطه، زنان چه نقشی دارند؟ این‌ها پرسش‌هایی بود که صلاحی‌مقدم به آن‌ها پاسخ داد.

زنان در تاریخ بیهقی چه جایگاهی دارند؟

سهیلا صلاحی‌مقدم، عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا در ابتدای سخنانش به کتاب ارزشمند بیهقی اشاره کرد و گفت: بیهقی تاریخی نوشته و در کتابش آرزو کرده که «از آن نبشته‌ها نباشد که به یک بار خواندن نیارزد». این آرزوی او برآورده شده و «تاریخ بیهقی» جزو متون والای فارسی است.

جایگاه زنان در تاریخ بیهقی

وی سپس به جایگاه زنان در روزگار بیهقی پرداخت و افزود: حقیقت آن است که زن در دوره‌ی غزنویان جایگاه چندانی نداشته است اما در دوره‌ی تیموریان و صفویان، از نظر اجتماعی و اقتصادی، کارهای ارجمندی را انجام داده است. با این همه، چون بیهقی فلسفه‌ی تاریخ را در نظر گرفته و برای او عبرت‌آموزی و پند گفتن اهمیت داشته، با دقت بسیار کارهای زنانِ روزگارش را آورده است. مثلا از اینکه مهریه زنان چه اندازه بوده، هدیه‌هایی که می‌گرفتند، تاکید بر اهمیت بالای مادر و اینکه هرچه خانواده اصیل‌تر اهمیت عروس بیشتر، همه را آورده است. بیهقی مساله‌ی مهریه‌ی زنان را بیان کرده است. مهریه یکی از همسران مسعود 50 هزار دینار بوده و مهریه همسر مودود 30 هزار دینار. بیهقی یک یک هدایا را ذکر کرده. از آن جمله: دو جام مرصع به جواهر، رشته‌های مروارید، جامه‌های به زر، جامه‌های دیگر از هر دستی: بغدادی و رومی و نیشابوری، و نیز مشک و عود و عنبر و گردنبندهای چند ردیفی. اما درباره‌ی زندگی خصوصی بیهقی باید گفت که او به هیچ وجه علاقه‌ای به گفتن از زندگی خصوصیش نداشته است. البته شاید در جلدهای گمشده‌ی «تاریخ بیهقی» اشاره‌هایی کرده باشد اما برخلاف او، «ابن بطوطه» جزء به جزء رویدادهای زندگیش را آورده است.

ازدواج‌هایی که بیهقی یاد می‌کند، بیشتر بر اساس منافع شخصی صورت گرفته است. یک نمونه‌ی آن ازدواج سلطان مسعود با دختر قدرخان ـ از امرای آل افراسیاب ـ است. مسعود نوه‌ی قدرخان را هم برای پسرش مودود می‌گیرد تا بدین وسیله خیالش از همسایه‌ی شمال شرقی آسوده باشد. به هر حال زنان وسیله‌ای برای ایجاد آرامش سلاطین بوده‌اند. ابن بطوطه هم ازدواج‌هایی انجام داده که برای نزدیک شدن به سلطان یا حاکم بوده است. عروس مسعود، «شاه خاتون» نام داشته است. او را به غزنین می‌آورند. بیهقی از آذین بندی‌ها و تزیین‌ها و درم و دینار پخش کردن‌ها سخن می‌گوید. بعد از همراهان عروس، در حالی که هدایای فراوانی با خود داشتند و به شهرشان بازمی‌گشتند، یاد می‌کند.

خواستگاری مسعود از دختر باکالیجار برای استحکام روابط غزنویان و آل زیار بوده است. این دختر سعی می‌کند روابط این دو دولت را حسنه‌تر کند اما برخورد تندی میان مسعود و باکالیجار پیش می‌آید و باکالیجار از ترس، خود را در قلعه زندانی می‌کند و تا پایان زندگی در آن‌جا می‌ماند. از سرگذشت دختر او اطلاعی در دست نداریم و بیهقی هم از او چیزی نمی‌گوید.

ازدواج دختر عمو‌ها و پسر عمو‌ها هم بوده. ازدواج پسر مسعود با دختر محمد یکی از این ازدواج‌هاست. ازدواج دو دختر امیر یوسف با دو پسر محمود، از وصلت‌های دردناک است. در شب ازدواج محمد، دختر تب می‌کند و می‌میرد. از دیگر ازدواج‌های دردناکی که در «تاریخ بیهقی» آمده، ازدواج کودکان است. این ازدواج‌ها برای انتقال ثروت بوده. برای مثال، ازدواج مردان شاه، پسر مسعود، با دختر سالار بگتغدی. این سالار بسیار ثروتمند بوده است. از این راه ثروت عظیمی به خزانه‌ی مسعود وارد می‌شود. 4 تاج مرصع، 20 طبق میوه‌هایی ساخته شده از جواهر، رشته‌های مروارید. بیهقی می‌گوید: «از هزار یکی گفتم.» تنها زنی هم که در این دوره فعالیت سیاسی می‌کرده، «حُره‌ی خُتلی» عمه‌ی مسعود بوده است. او زنی کاردان و باهوش بوده که در به قدرت رسیدن مسعود نقش داشته است. بیقی می‌گوید: «خود، سوخته‌ی او بود». یعنی بسیار مسعود را دوست داشت.

بیهقی از توطئه‌ی زنان هم یاد می‌کند. سختگیری و بدخویی با آن‌ها و آوردن هوو بر سر ایشان، از جمله دلایل توطئه‌ی زنان بوده است. این را نیز یاد می‌کند که برخی از کنیزان سواد داشته‌اند. درباره‌ی یکی از آن‌ها می‌گوید: «این زن خط نیکو داشت و پارسی سخت نیکو نوشتی». بیهقی خط نویسی را از خصوصیات عالی زن می‌داند. او صفات یک زن شایسته را چنین برمی‌شمارد: پارسایی، دست پخت عالی، خویشتنداری، قرآن‌خوانی، سواد داشتن، قصه‌گویی، خوش‌سخنی و تعبیر خواب اما ابن بطوطه درباره‌ی زنان چنین دیدگاهی ندارد. بیهقی از دید پارسایی فرقی میان زن و مرد نمی‌شناسد. ابن بطوطه چنین سخنی نمی‌گوید اما اشاره می‌کند که در دمشق دو محدثه را دیده که ازدواج هم نکرده بودند.

بیهقی صفات یک زن شایسته را چنین برمی‌شمارد: پارسایی، دست پخت عالی، خویشتنداری، قرآن‌خوانی، سواد داشتن، قصه‌گویی، خوش‌سخنی و تعبیر خواب.

از مواردی که بیهقی مطرح می‌کند و آن را مایه‌ی افتخار زنان می‌داند، شجاعت آن‌هاست. تعبیری هم که برای این شجاعت می‌آورد «سخت جگرآور» است. او درباره‌ی شجاعت مادر حسنک می‌گوید: «و مادر حسنک زنی بود سخت جگرآور. چنان شنودم که دو سه ماه از او این حدیث (: بر دار کشیدن حسنک) نهان داشتند. چون بشنید، جزعی نکرد چنان که زنان کنند. بل که بگریست به درد، چنان که حاضران از درد وی خون گریستند. پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود. که پادشاهی چون محمود این جهان به او داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان».

زنان در «سفرنامه‌ی ابن بطوطه»

اما «سفرنامه‌ی ابن بطوطه»؛ محمد بن عبدالله ابن بطوطه از جهانگردان و قضات قرن هشتم قمری است. او در مراکش به‌دنیا آمد و پس از 30 سال سفر، به کشور خود بازگشت. جهانگردان قدیم به قصد حج راهی سفر می‌شدند و از‌‌ همان جا جهانگردی خود را آغاز می‌کردند. ابن بطوطه هم چنین کرد. به حج رفت و در دل او غوغایی به پا خاست و برای دیدن نادیده‌ها و عجایب، سفری طولانی را آغاز کرد. او را با مارکوپولو می‌توان مقایسه کرد. زمانی که مارکوپولو بدرود حیات گفت، ابن بطوطه سفرش را آغاز کرد. بدون آنکه آهی در بساط داشته باشد. با این همه در سفر به ثروت هنگفتی دست یافت. مصر و سوریه و فلسطین و استانبول و ایران و آسیای صغیر و ماوراء النهر و هندوستان و جاهای دیگر را دید. خیلی هم به وضعیت زنان این کشور‌ها دقت داشت و زرق و برق دنیا و زنان را می‌پسندید.

زنان در تاریخ بیهقی چه جایگاهی دارند؟

ابن بطوطه خود سفرنامه‌اش را ننوشته. بلکه دبیر سلطان مراکش، سلطان ابوعنان، نویسنده‌ی سفرنامه‌ی ابن بطوطه است. نام این دبیر «ابن جوزی» بوده است. هر چرا که ابن بطوطه برای او از حافظه نقل کرده، به عربی ساده و روان نوشته است. ابن جوزی اشعار و ابیاتی را داخل متن کرده است. ابن بطوطه حافظه‌ی قوی داشته و پس از پایان سفر همه‌ی رویداد‌ها را به یاد می‌آورده است. مارکوپولو هم این کار را کرده است. ابن بطوطه به صراحت سخن می‌گوید. از هیچ کس نمی‌ترسد و واقعیت‌های زندگیش را می‌نویسد. می‌گوید نمی‌دانم بچه‌هایم کجا هستند؟ خیلی راحت می‌نویسد که به زهد علاقه داشتم اما شیطان و هوای نفس آن میل ملکوتی را خفه کرد. با این همه فرد متعصبی است. ابن بطوطه عاشق کشف افق‌های مجهول بوده. برخلاف بیهقی، که شخصیت ایستایی دارد. بیهقی خیلی مودب است و تا حدودی عبوس و تابع مقررات. ابن بطوطه یک شخصیت پویاست. یعنی تغییر شخصیت می‌دهد. او مصمم و سنگدل است. در سفرنامه‌اش نشانی از پند و اندرز نیست.

ما از سفرنامه‌ی ابن بطوطه به وضعیت زنان آن دوره پی می‌بریم. وقتی او وارد ایران می‌شود حتا یک نمونه هم نمی‌گوید که کنیز گرفتم. در حالی که در کشورهای دیگر بار‌ها این کار را می‌کند. در شیراز از «تاش خاتون» یاد می‌کند و مدرسه‌ای که وقف کرده است. تاش خاتون هر شب جمعه به مسجد می‌رفته و طعام پخش می‌کرده است. این نمونه‌ای از فعالیت زنان در آن دوره است. بعد‌ها «گوهرشاد بیگم» مسجد گوهرشاد را در دوره‌ی تیموری می‌سازد. «دلآرام خانوم» جده‌ی شاه عباس و «مریم بیگم» نیز از کسانی بوده‌اند که نهضت وقف و شرکت زنان در مسایل اقتصادی کشور را آغاز کرده‌اند.

ابن بطوطه می‌نویسد که در شمال آفریقا زنان برهنه بیرون می‌آمدند. با شوهرانشان هم به سفر نمی‌روند. در چین می‌نویسد که کنیز چینی حاضر نیست از کشورش بیرون برود. در این کشور کنیز بسیار و ارزان بوده است. پدر و مادران چین، فروش دختران و پسرانشان را عیب نمی‌دانستند. باز می‌نویسد که ترکان و مغولان ارزش ویژه‌ای برای زنان قائل بودند. در دمشق از بانوانی یاد می‌کند که در حدیث سرآمد دیگران بودند. ابن بطوطه هنگامی که به خوارزم می‌رسد می‌نویسد که خوارزم شهر پُر رونقی است و زنان لباس‌های ساده‌ای می‌پوشند اما در هند با وضعیت دردناکی روبه‌رو می‌شود. او زنانی را می‌بیند که با مرگ همسرانشان خودسوزی می‌کنند. این آیینی به نام «ساتی» بوده است. ازدواج یک زن با چند مرد هم در آن کشور وجود داشته است.

شخصیت ابن بطوطه و بیهقی

شخصیت ابن بطوطه را این گونه می‌توان دانست: نه سنگین و نه جلف، مردی با روحیه‌ی قوی و با اعتماد به نفس، صبور در سختی، در مصاحبت‌ها بردبار، خوش مشرب، با قدرت جسمانی زیاد، راحت‌طلب نیست، از پلشتی و کثافت بیزار است، کنجکاو است و شوق دیدار عجایب و نادیدنی‌ها را دارد، زندگیش همراه با ریخت و پاش بوده است.

اما شخصیت بیهقی را این گونه دانسته‌اند: دارای جهان‌بینی است، یک پند دهنده است، به هیچ وجه زن‌باره نبوده، خردمند و حرف‌شنو است، به پیران احترام می‌گذارد و آن‌ها را «پیران مُلک» می‌نامد، صادق و صمیمی است، تربیت دیوانی دارد، انسانی جدی و گاهی عبوس است، مودب است، حتا با دشمنان هم مودب رفتار می‌کند، اگر در کسی خوبی ببیند با آب و تاب آن را بیان می‌کند، رعایت امانت می‌کند و اهل طنز نیست.

بخش ادبیات تبیان


منبع: شهر کتاب