سرمایه بزرگ و بیداری قلب ها
آرامش روحی مهمتر از آرامش جسم است و اعتراف میکند كه با پیدا کردن قرآن و خدا تمام سالهای از دست رفته خود را پیدا کرده است.
آنا لنا خانم تازه مسلمان شده
آنا لنا از اهالی سوئد میباشد و در خانوادهای مسیحی متولد و بزرگ شده است. زندگی او مثل همه آدمهای دیگر، پستی و بلندیهای زیادی داشته، اما هیچكدام به اندازه این مرحله برایش دلچسب و به یاد ماندنی نبوده است. 64 سالگی برای او آغاز تحول بزرگی میباشد كه بابت این، همیشه خدا را شاكر است. آنا لنا چند روز از مسلمان شدنش در سوئد میگذشته كه با پیشنهادی كه دوستش میدهد قصد سفر به ایران و مشهد را میكند. هر چند به خاطر بیماری سرطان این سفر به نظرش سخت میرسد اما سفر به ایران با همه مشكلاتی كه داشته برایش جذاب و به یاد ماندنی است.
از روزی که به ایران آمده روابط عاطفی و صمیمی مردم این كشور، مجذوبش کرده است. به نظر آنا، دین شرقیها با همه ادیان دیگر فرق دارد.
البته مسلمان شدن در کشورهای اروپایی با یک سری مشکلات همراه است، اما مطمئن است با تغییراتی که در او ایجاد شده، آنها هم آنای امروزی را با تغییرات مثبت معنوی به جای آنای دیروزی پذیراترند . چشمهای آنا وقت بردن نام خدا خیس میشود. او میگوید: من امروز اگر همه آنچه را كه دوست دارم از دست بدهم، احساس تنهایی نمیکنم، چون خدا را دارم و این احساس زیبایی است.
آنا لنا از زمان اسلام آوردنش حال خوشی دارد؛ حالی كه به هیچ كلمه و وصفی نمیآید. او از جریان مسلمانشدنش می گوید: «از مدتها قبل به توصیه یكی از دوستان با موسسه اسلامی در سوئد آشنا شده و قبل از اسلام آوردنم اصول اعتقادی دینی را كم و بیش یاد گرفتم، اما همیشه دنبال بیشتر دانستن بودم».
او اعترافهای دیگری هم دارد، اعترافهایی كه در حرم امام رضا(ع) و مقابل گنبد طلایی آقا به زبانش میآید:
حتی تعریف میکند یافتن خدا و شیرینی واقعی که امروز آن را ذره ذره حس می کند چنان دلچسب و لذت بخش است که حتی تحمل دردش را زیاد میکند.
آنا لنا مدتهاست از سرطان رنج میبرد اما معتقد است درد روح، سختتر از درد جسم است. او میگوید: آرامش روحی مهمتر از آرامش جسم است و اعتراف میکند كه با پیدا کردن قرآن و خدا تمام سالهای از دست رفته خود را پیدا کرده است.
این زن تازه مسلمان شده به توصیه همان دوستش برای شفا به ایران و حرم آمده است. شفا به اعتقاد خیلیها یعنی بهبود وضع جسمانی، اما او بیشتر از اینكه از وضعیت جسمانی خود دلگیر باشد حیران این است كه آدمها چرا به خیلی چیزها فکر نمیکنند اینكه برای چه به دنیا آمدهاند، اصلا چرا زندگی میکنند؟ آخر خط این زندگی چیست و پرسشهایی كه همیشه سرگردانیاش را زیاد میكرده است و دوست داشته یک جایی پاسخ آنها رابیابد و حالا اینجا بین آدمهایی که در این فضای معنوی غیرقابل وصف وارد میبیند. همه آنها قلبهایشان برای یک نفر میتپد. خودش این حال را این جور تعریف میكند:«وقتی میآیم حرم و میبینم تنها چیزی که اهمیت ندارد، ملیت است و آنچه این همه آدم را به این زیبایی کنار هم جمع کرده اعتقاد به خداست، این بزرگی مرا مجذوب میكند.»
او حتی اعتراف میکند: «با پیدا کردن قرآن در حرم امام رضا، تمام سالهای از دست رفته را پیدا کردهام و امروز با این سرمایه بزرگ بر میگردم سوئد، شاید قلبهای دیگری را هم بیدار كنم.»
بخش حریم رضوی