امپریالیسم و رسانههای عالمگیر (1)
اشاره:
یکی از مهمترین ابزار ایالات متحده برای گسترش نفوذ خود در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع دیگر، توسل به رسانهها است.در دنیای کنونی، رسانههای عالمگیر که غالباًدر جهت منافع ایالات متحده حرکت میکنند، روز به روز بر دامنه و نوع فعالیتهای خودر میافزایند؛ به طوری که جوامع سنتی و ریشهدار شرق و غرب را نیز سخت متاثر از خود ساختهاند.
بیشک تداوم چنین جریانی در گروی گسترش و تقویت بیشتر رسانهها است؛ رسانههایی که به طور پنهانی در خدمت سیاستها و اندیشههای دولتمردان غربی هستند.
1- در چنین عصری که مردم سکوت کردهاند و صرفاً به خریدارانی تبدیل شده و اجازه دادهاند تا بازار و تکنولوژیهای موجود، خود را به رخ جامعه کشند، مفهوم جهانیسازی، آن گونه که معمولاً تعریف میشود، مفهومی گمراه کننده است و باید آن را به نامی مناسبتر یعنی «نئولیبرالیسم» بنامیم.
عموماً عصر حاضر با مشخصههایی چون جهانیسازی، انقلاب تکنولوژیکی و اعطای آزادی شناخته میشود. در چنین شرایطی، رسانهها و ابزار ارتباطی نقشی مهم و شاید هم تعیین کننده دارند. بیشک جهانیسازی اقتصاد و فرهنگ، بدون حضور رسانههای تجارتمآب عالمگیر که در جریان فعالیتشان به مبلغین بازار تبدیل شدهاند و به مصرفزدگی دامن میزنند، میسر نمیباشد.
ماهیت واقعی انقلاب تکنولوژیکی نیز توسعه بنیادین در عرصه ارتباطات دیجیتالی و گسترش دامنه و حوزه توانایی کامپیوترها است. همواره این گونه استدلال میشود که با حضور تکنولوژیهای نوین ارتباطی و نیز بازارهای جهانی، دیگر دوران سخت حکومتهای خودکامه و پلیسی احیا نخواهد شد.
در نظر شیپورچیان نظام سرمایهسالاری، از جمله توماس فریدمن نویسنده نشریه نیویورک تایمز، همه این مشخصهها مبین ورود نسل بشر به عصر طلایی است. به نظر من، در چنین عصری که مردم سکوت کردهاند و صرفاً به خریدارانی تبدیل شده و اجازه دادهاند تا بازار و تکنولوژیهای موجود، خود را به رخ جامعه کشند، مفهوم جهانیسازی، آن گونه که معمولاً تعریف میشود، مفهومی گمراه کننده است و باید آن را به نامی مناسبتر یعنی «نئولیبرالیسم» بنامیم. مفهومی که میتوان آن را به مجموعهای از سیاستهای داخلی و بینالمللی که خواستار استیلای اقتصادی بر همه امور اجتماعی و با صرف کمترین نیرو و هزینه ممکن است، تعریف نمود. همواره نئولیبرالیسم با مفهومی عمیق یعنی توانایی بازارها برای استفاده از تکنولوژیهای نوین پیوند خورده است و از همین روست که هسته سیاستهای نئولیبرالیستی، بازسازی و نظام بخشیدن به بازارهای تجاری و رسانههای تجارتمآب است.
در اینجا من برآنم تا مهمترین رویدادهایی را که در نتیجه ظهور رسانههای عالمگیر اتفاق افتاده است، به تصویر کشم و معتقدم که با نگاه دقیق به اقتصاد سیاسی چنین رسانهها و صنایع ارتباطیای است که میتوان از شرایط حاکم بر جامعه مطلع شد و از آنچه در حال اتفاق افتادن است، آگاه شد.
نظام رسانههای عالمگیر
تا پیش از دهههای هشتاد و نود، نظام رسانههای داخلی با رادیوها و تلویزیونهای محلی و نیز نشریات محلی شناخته میشد. در همین دوره بود که بازارهایی برای فیلمها، برنامههای تلویزیونی، موسیقی و کتاب شکل گرفت و شرکتهای آمریکایی را بر آن داشت تا این بازار را به دست گیرند؛ اما ناگهان شرایط تغییر کرد. در حالی که تا همین چند سال پیش، نظام رسانهای عمدتاً نظامی داخلی بود، در عرض چند سال، بازار رسانههای تجارت مآب عالمگیر شکل گرفت و به نوعی نظام رسانهای انحصاری انجامید. این نظام، دو جنبه دارد:
جنبه اول آنکه شرکتهای رسانهای غالب که عمدتاًهم آمریکایی هستند، با سرعتی سرسامآور همه نقاط زمین را در مینوردند و به واسطه شرایط داخلی آمریکا، تقریباً همه رقبای خود را در دیگر کشورها غافلگیر کردهاند.
دومین جنبه، ادغام و تحکیم موقعیت آنها است. صنایع رسانهای بیش از پیش در حال تجمیع و تمرکزند و بازیگران اصلی این عرصه نیز شرکتهای متبوع این غولهای رسانهای هستند. به عنوان نمونه، بازار نشر کتابهای آموزشی آمریکا، هم اینک در اختیار چهار شرکت اصلی است که همین بازار در سال 1980 در دست دهها مؤسسه و شرکت بوده است. روند ادغام و تجمیع نیز روندی سریع است؛ تنها در نیمه نخست سال 2000، میزان ادغام رسانهها، شرکتهای ارائه خدمات اینترنتی، شرکتهای ارتباطی و مخابراتی، ارزشی معادل 300 میلیارد دلار داشته است که این رقم سه برابر میزان ارزش در دوره مشابه سال 1999 و بسیار فراتر از ده سال پیش بوده است. منطق نهفته در چنین رویکردی مشخص است: «یا هر چه زودتر بزرگ شو و یا توسط دیگری بلعیده شو» و این دقیقاً مشابه همان شرایطی است که در دیگر صنایع تجاری نیز وجود دارد.
سرعت ادغام در کمتر صنایعی به این میزان بوده است؛ به طوری که هم اکنون بازار رسانههای جهانی در دستان هفت شرکت چند ملیتی است: دیزنی، تایم وارنر، سونی، نیوزکورپورشین، ویاکام، ویوندی و برتلزمن و البته هیچ یک از این شرکتها، شرایط پانزده سال پیش خود یعنی تنها یک شرکت بودن را ندارند. از این هفت شرکت تنها سه شرکت، واقعاً آمریکاییاند و البته هسته اصلی همه آنها از آمریکا هدایت میشود. این شرکتها عمده استودیوهای فیلمسازی را در اختیار دارند؛ مدیریت همه شبکههای آمریکایی را عهده دارند و 80 تا 85 درصد بازار جهانی موسیقی را در اختیار دارند و حجم قابل توجهی از بازار نشر کتاب و مجلات اقتصادی و نیز بخش زیادی از کانالهای تلویزیونی و نیز قسمت قابل توجهی از شرکتهای اروپایی را تصاحب نمودهاند.
با مشاهده چنین شرایطی است که من سخت بر این باورم که ما عملاً در حال ورود به دنیایی هستیم که در دستان تعدادی از شرکتهای عظیم است. نشریه «بیزنس ویک» در این باره مینویسد: «سرعت اساس بقاست. وقت کم است. در دنیایی که به اتکای پنچ، شش یا هفت شرکت پیش میرود، نباید به دیگران متکی شد».
شکلگیری چنین شرایطی، محصول چیست؟ پاسخ معمول آن به ظهور تکنولوژیهای جدید خلاصه میشود. یعنی این که بهبود تکنولوژی ارتباطات سبب میشود تا رسانههای جهانی نسبت به گذشته عملیتر و سودآورتر شوند، اما این تنها بخشی از پاسخ است. عامل اصلی این جریان، سودجویی بیپایانی است که مشخصه نظام سرمایهسالاری میباشد.
منبع: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 20
لینک مطالب مرتبط:
رد پای سطحی نگری در رسانه ها(مطبوعات)