وداع با فریده لاشایی نقاش نوگرای ایران
فریده لاشایی، از مهم ترین و مطرحترین نقاشان نوگرای زن ایران و نویسنده و مترجم سرشناس معاصر عصر روز یکشنبه ششم اسفند ماه ، در پی یک دوره طولانی بیماری و به خاطر ابتلا به سرطان در سن 68 سالگی درگذشت.
فریده لاشایی در سال 1323 در رشت به دنیا آمد. پدرش فرماندار لنگرود بود و کودکی اش آکنده از تلاطمهای نهضت ملی شدن نفت و حوادث پس از آن.
پس از پایان دوران دبیرستان مدتی نزد جعفر پتگر نقاشی آموخت و بعد، راهی آلمان شد و در مونیخ در مدرسه مترجمی ثبت نام کرد.
او سپس راهی وین شد و در دانشگاه هنرهای زیبای وین به تحصیل در رشته نقاشی پرداخت.
پس از تحصیل، در اتریش مشغول کار طراحی کریستال شد و قبل از آنکه به ایران بازگردد، نقاشیهایش را در دو نمایشگاه انفرادی در ایتالیا و آلمان و یک نمایشگاه گروهی در بلژیک به نمایش گذاشت.
فریده لاشایی، برای نخستین بار نقاشیهایش را در ایران، در سال 1350 در یک نمایشگاه گروهی عرضه کرد و دو سال بعد، اولین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری سیحون برپا کرد.
لاشایی، عموما نقاشی اکسپرسیونیست است با رگههایی بسیار قوی از خیالی انتزاعی؛ چنان که گاه کارهایش، به ویژه در دورههایی در سه دهه گذشته به سوررئالیسم پهلو می زنند.
رنگهای اغراق شده ای که در کنتراستی شدید کنار هم نشسته اند و خطوط بی قرار و بی تاب مهم ترین ویژگیهای تابلوهای فریده لاشایی هستند.
از نظر تماتیک، طبیعت بیش از هر چیز دیگر در کارهای فریده لاشایی حاضر است: طبیعت بی جان، گل ها و البته درخت ها. درخت عنصری همیشگی و تکرار شونده، همچون ملودی نامکرری است که هربار در هر تابلو، از نو جلوه میکند.
شاید دلیل این توجه به طبیعت و حضور نامحسوس حیواناتی چون گاو در پس زمینه آثار چنان که ادلگارد بولر، منتقد سرشناس نقاشی در آلمان گفته است باید به تاثیر مذهب بر هنر چه در گذشته و چه در حال اندیشید.
ادلگارد بولر، در تیرماه سال 1368، در افتتاح نمایشگاهی از آثار فریده لاشایی در گالری لیبرتاس دوسلدورف گفت:"برای آنکه بتوان جهان تصویری فریده لاشایی را که ساده جلوه میکند درست ارج نهاد، تماشاگر باید در نظر داشته باشد که مذهب در هنر اسلامی نقش مهمی ایفا میکند. مذهب هم در گذشته و هم در حال حاضر بر نحوه تجلی این هنر اثر نهاده است، هم بر شکل آن و هم بر محتوایش. این امر موجب شده که هنرمندان در حوزه اسلام به آرایشهای انتزاعی روی بیاورند. به همین خاطر به گیاهان دست انداختند، به نمایش درخت ها و حیوانات پرداختند و وقتی بن مایههایی چون گیاهان و حیوانات را با هم آمیختند، اغلب چیزهایی خاص و عجیب پدید آوردند."
در هم تنیدگی رنگها و نقشها، سیالیتی به نقاشیهای فریده لاشایی میبخشد که در واقع چیزی نیست جز بازتاب احساس شخصی نقاش و درک و برداشت او از طبیعت؛ طبیعتی سیال که جلوه ای متافیزیکی یافته و در آن مرزها کمرنگ شده است. به سخن دیگر، نقاشی فریده لاشایی، بازنمایاندن طبیعت به بیینده از چشم اندازی درونی است. نقاشی او، بیانی تصویری است از تعریف هگل از هنر: طبیعت عبور کرده از صافی ذهن هنرمند.
فریده لاشایی اما در بیش از چهار دهه آفرینش، تنها به قلم مو و رنگ و بوم اکتفا نکرد، مجسمه ساخت، از شیشه و سرامیک و آهن بهره گرفت تا به دنیای پیرامون خود چیزی بیفزاید. در دهها نمایشگاه انفرادی و گروهی در ایران و نقاط مختلف جهان شرکت کرد و در سال 1380 یکی از موسسان گروه "دنا" شد که دربرگیرنده نقاشان زن ایرانی از چند نسل مختلف است.
آخرین نمایشگاه فریده لاشایی هفته پیش با عنوان "گرفتن ماه" در دبی برپا شده بود.
برای آنکه بتوان جهان تصویری فریده لاشایی را که ساده جلوه میکند درست ارج نهاد، تماشاگر باید در نظر داشته باشد که مذهب در هنر اسلامی نقش مهمی ایفا میکند. مذهب هم در گذشته و هم در حال حاضر بر نحوه تجلی این هنر اثر نهاده است، هم بر شکل آن و هم بر محتوایش. این امر موجب شده که هنرمندان در حوزه اسلام به آرایشهای انتزاعی روی بیاورند. به همین خاطر به گیاهان دست انداختند، به نمایش درخت ها و حیوانات پرداختند و وقتی بن مایههایی چون گیاهان و حیوانات را با هم آمیختند، اغلب چیزهایی خاص و عجیب پدید آوردند."
از نقاشی تا ادبیات
فریده لاشایی، در کنار نقاشی، در حوزه ادبیات هم فعال بود.
مترجمی بود با انتخابهایی سنجیده و حساب شده و نویسنده ای بود با قلمی روان و توانا در توصیف.
نخستین ترجمه او که در سال 1347 منتشر شد، نمایشنامه "زن نیک سچوان" نوشته برتولت برشت بود.
او دو نمایشنامه دیگر نیز از برشت با نامهای "ارباب پونتیلا و نوکرش ماتی" (1347) و "روزهای کمون" (1357) ترجمه کرد.
"گلهای هیروشیما" نوشته اوا هریس،"لبخند فروخته شده"، از جیمز کروتس، "نجواهای شبانه"و "تمامی دیروزها" از ناتالیا گینز بورگ و «زد» نوشته واسیلی واسیلیکوس، دیگر آثاری هستند که خوانندگان فارسی زبان آنها را به ترجمه فریده لاشایی خوانده اند.
در هنر معاصر، نقاشان شاعر یا شاعران نقاش کم نبوده اند، هرمندانی چون منوچهر شیبانی و سهراب سپهری؛ اما فریده لاشایی از این جهت، نمونه ای نادر محسوب میشود.
او در کنار نقاشی و ترجمه، نویسنده هم بود.
اولین رمانش با نام " شال بامو" چهره ای نویسنده ای جا افتاده از وی را به مخاطبانش معرفی کرد. کتابی که در آن راوی زن، به روایت چهار نسل میپردازد و تلاشها و دغدغههای زن ایرانی را وا مینماید. عنوان کتاب به معنی "شغال آمد" از یک ترانه محلی گیلکی گرفته شده است.
لاشایی در این رمان، توصیفاتی درخشان از زادگاهش رشت به دست میدهد. کتاب به نوعی روایت زندگی نویسنده است از نگاه مادرش. فریده لاشایی در این رمان، به شیوه ای سیال زمان را در نوردیده و نه تنها از کودکیهایش نوشته، بلکه دیدارها و زندگی اش با بسیاری از چهرههای هنر و ادب معاصر ایران مثل سهراب سپهری و احمد رضا احمدی و ... را روایت کرده است.
او به عنوان یک نقاش، در باره رمانش گفته است:"می خواستم یک کلاژ درست کنم. مثل کارهای مدرن نقاشی. من بیشکل بودن راوی را دوست داشتم. اصلاً ساختارش هم شبیه نقاشیهایم است. تیکه تیکه بودن و بی ربطی،مانند لحظات بدون ربط زندگی درعین ربط داشتن. یک نوع کلاژ. کلاژ ی مبهم و کمی سخت. ولی اگر کشش داشته باشد، زیبایی داشته باشد، خواننده آنرا دنبال خواهد کرد. اینجوری راحتترم. یعنی در نوعی درهم بر همی، یکجوری خودم را گم میکنم. مثل آدرس یا شماره تلفنی که یک گوشه مینویسم و بعد آنرا گم میکنم. هیچوقت هم یاد نگرفتم که آدرس یا شماره تلفنها را در دفتر خاص بنویسم. یک نوع نظم خاص خودم را دارم."
بخش هنری تبیان
منبع:
آرت نیوز