تبیان، دستیار زندگی
در میان مفاهیم مرتبط با عید نوروز در فرهنگ اسلامی، آنچه مورد اهمیت بیشتری قرار گرفته است، اصل تحول و بازگشت به فطرت اصیل انسانی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحول نوروزی در بیان مرحوم نراقی

مرحوم نراقی

در میان مفاهیم مرتبط با عید نوروز در فرهنگ اسلامی، آنچه مورد اهمیت بیشتری قرار گرفته است، اصل تحول و بازگشت به فطرت اصیل انسانی است.

برگزاری آئین های عید نوروز از دیرباز مورد اهتمام ایرانیان بوده و به علت برخورداری از عناصر مختلف ارزشی و طبیعی، نگاههای متفاوتی را به خود جلب نموده است، دقیقا از همین رو نیز روایات گوناگونی در مورد بزرگداشت این روز ملی، در سنت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) موجود می باشد. هر چند غالب روایات مذكور، دلالت بر این دارند كه اسلام نوروز را بطور كلی و به عنوان روزی مهم، مورد تأیید قرار داده است، اما مولفه اساسی در تحلیل عید نورز در فرهنگ دینی، سمبل تحول و تغییر و دگرگونی دانستن عید نوروز است؛ تحولی كه موجب شده است ایرانیان نیز با خانه تكانی و پوشیدن لباس نو و ... سعی كنند به استقبال آن بروند.

بدون شك این تحول به سمت نیكویی و بهتر شدن است و به همین جهت است كه بزرگداشت این روز از اهمیت خاصی برخوردار است. «روز نوروز روزی جلیل القدر است... به این روز عباداتی تعلق دارد كه مطلوب شارع است».(1)

مقام معظم رهبرى در پیام نوروزى سال 1369 به نیكویی در تحلیل این اصل بنیادین فرموده اند:

« تحویل سال جدید شمسى كه مصادف با نوعى تحول در عالم طبیعت مى باشد، فرصتى است براى این كه انسان به تحول درونى و به اصلاح امور روحى، معنوى و مادى خود بپردازد، ایجاد تحول كار خداست... اما ما موظفیم كه براى این تحول در درون خود، در زندگى خود و در جهان اقدام كرده وهمت و تلاش به عمل آوریم.»(2)

بنابر آنچه از تفاسیر قرآنی بر می آید، آیه 114 سوره مائده نیز عید را به همین معنا گرفته است.« اللهم انزل علینا مائده من السمإ تكون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیه منك.... خدایا! نازل كن براى ما مائده‏اى از آسمان كه براى اولین و آخرین از ما عید باشد و نشانه‏اى از تو.»( مائده/114)

در تفسیر این آیه آمده است: « عید در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است. به روزهایى كه مشكلات از قوم و جمعیتى برطرف مى شود و بازگشت به پیروزیها و راحتى هاى نخستین مى كنند، عید گفته مى شود. و در اعیاد اسلامى به مناسبت این كه در پرتو اطاعت یك ماه مبارك رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاكى فطرى نخستین به روح و جان باز مى گردد و آلودگى ها كه برخلاف فطرت است از میان مى رود «عید» گفته شده است و از آنجا كه روز نزول مائده، روز بازگشت به پیروزى و پاكى و ایمان به خدا بوده است؛ حضرت مسیح(ع) آن را «عید» نامیده است.»(3)

با توجه به آنچه گفته شد، در میان مفاهیم مرتبط با عید نوروز در فرهنگ اسلامی، آنچه مورد اهمیت بیشتری قرار گرفته است، اصل تحول و بازگشت به فطرت اصیل انسانی است كه در سیره متشرعین و علما سلف نیر بخوبی دیده می شود.

در این باره مرحوم نراقی (ره) در خزائن، داستان زیبایی را نقل می نماید كه نقل آن خالی از لطف نمی باشد. ایشان از برخی موثقین اصحابش نقل می نماید كه « من در سن جوانى با پدرم و جمعى از رفقا هنگام عید نوروز در اصفهان دید و بازدید مى كردیم و روز سه شنبه اى براى باز دید یكى از رفقا كه منزلش نزدیك قبرستان بود رفتیم گفتند: منزل نیست، راه درازى آمده بودیم، براى رفع خستگى و زیارت اهل قبور، به قبرستان رفتیم و آنجا نشستیم .

یكى از رفقا بمزاح رو به قبر نزدیكمان كرد و گفت : اى صاحب قبر ایام عید است آیا از ما پذیرائى نمى كنى ؟

ناگهان صدائى از قبر بلند شد كه هفته دیگر روز سه شنبه همین جا، همه مهمان من هستید. همه ما وحشت كردیم و گمان كردیم تا روز سه شنبه دیگر بیشتر زنده نیستیم، مشغول اصلاح كارهایمان و وصیت و غیره شدیم، اما از مرگ خبرى نشد. روز سه شنبه مقدارى كه از روز گذشت با هم جمع شدیم و گفتیم بر سر همان قبر برویم، شاید منظور مردن نبود.

وقتیكه سر قبر حاضر شدیم، یكى از ما گفت : اى صاحب قبر بوعده خود وفا كن. صدائى بلند شد كه بفرمائید اینجا، متوجه باشید كه پرده حاجز و مانع چشم برزخى را خداى متعال گاهى عقب مى زند، تا عبرتى شود، جلو چشمشان عوض شد، چشم ملكوتى باز شد، دیدیم باغى در نهایت طراوت و صفا ظاهر شد و در آن، نهرهاى آب صاف جارى و درختان مشتمل بر انواع میوه هاى جمیع فصول و بر آن درختان، انواع مرغان خوش الحان و در میان آن، بعمارتى رسیدیم ساخته و پرداخته در نهایت زینت، و اطراف آن باغ گشوده، پس داخل آن عمارت شدیم شخصى در نهایت جمال و صفا نشسته و جمعى ماهر و كمر خدمت او به میان بسته .

چون ما را دید از جا برخاست عذر خواهى كرد، بعد دستور داد انواع و اقسام شیرینی ها و میوه ها و آنچه را كه در دنیا ندیده بودیم و تصورش را هم نمى كردیم، مشاهد كردیم .

مى فرماید: وقتیكه خوردیم چنان لذیذ بود كه هیچوقت چنین لذتى را نچشیده بودیم و هر چه هم كه مى خوردیم، سیر نمى شدیم، یعنى باز اشتها داشتیم انواع دیگر از میوه ها و شیرینیها آوردند، غذاهاى گوناگون با طعمهاى مختلف، پس از ساعتى برخاستیم كه ببینیم چه روى خواهد داد، آن شخص ‍ ما را مشایعت كرد تا بیرون باغ ، پدرم از او سۆ ال كرد كه شما كیستید كه خداى متعال چنین دستگاه وسیعى بشما عنایت فرموده كه اگر تمام عالم را بخواهید مهمانى كنید مى توانید و اینجا كجاست ؟

فرمود من ، هم وطن شمایم من همان قصاب فلان محل هستم - گفتند علت این درجات و مقامات چیست ؟ فرمود دو سبب داشت یكى اینكه هرگز در كسبم كمفروشى نكردم و دیگر اینكه در عمرم نماز اول وقت را ترك نكردم ، گوشت را در ترازو گذارده بودم، صداى اللّه اكبر مۆذن كه بلند مى شد وزن نمى كردم و براى نماز به مسجد مى رفتم و بعد از مردن این موضع را بمن دادند و در هفته گذشته كه شما این سخن را بمن گفتید ماءذون براه دادن نبودم و اذن این هفته را گرفتم .

بعد هر یك از ما از مدت عمر خود سۆ ال كردیم و او جواب مى گفت، از آن جمله شخص مكتب دارى را گفت تو بیش از نود سال عمر خواهى كرد و او هنوز زنده است و مرا گفت تو فلان قدر و حال ده پانزده سال دیگر باقیست، خدا حافظى كردیم ما را مشایعت كرد.خواستیم برگردیم ناگهان دیدیم در همان جاى اولى سر قبر نشسته ایم.»(4)


پی نوشت‏ها:

1.    ابن فهد حلی، مهذب البارع، قم، جامعه مدرسین، ج1، ص 191.

2.    سایت دفتر مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) 1/1/1369

3.    ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات اسلامیه، ج 5، ص 131.

4.    علی میرخلف‌زاده ، زبدة القصص، قم، مهدی‌یار، ص20

منابع:

زبده القصص

تفسیر نمونه

تهیه و فراوری: حق دوست، گروه حوزه علمیه تبیان